در حالی که کاپیتان آمریکا یکی از مقاوم ترین است انتقام جویان هم در مارول کمیک و هم در MCU ، او از یک ضعف خاص در هر دو جهان رنج می برد – و در روزهای اولیه اونجرز، این ضعف تقریباً تیم ابرقهرمان محبوب را برای همیشه نابود کرد.
استیو راجرز پس از داوطلب شدن برای یک روش آزمایشی که قول میداد این سرباز لاغر را به سلاح زندهای عالی برای نیروهای متفقین در طول جنگ جهانی دوم تبدیل کند، کاپیتان آمریکا شد. هنگامی که استیو با موفقیت به یک سرباز فوقالعاده تبدیل شد، با دوست و متحد خود، باکی بارنز، شریک شد تا نبرد را به نازیها برساند و یک بار برای همیشه به طاعون آنها بر سر بشریت پایان دهد. کاپیتان آمریکا با باکی در کنارش، باورنکردنیترین و غیردقیقترین مأموریتهایی را که میتوان تصور کرد (از جمله مشت زدن مستقیم به صورت هیتلر) را انجام داد. متأسفانه، باکی و کاپیتان آمریکا در آخرین مأموریت مشترک خود در تلاش بودند تا یک هواپیمای نازی را سرنگون کنند که در انجام آن موفق بودند اما با هزینه گزافی. کاپیتان آمریکا از هواپیما پرت شد و باکی با آن به پایین رفت و احتمالاً در این جریان جان باخت. در حالی که تصور میشد باکی مرده باشد، کاپیتان آمریکا سالها در یخ یخ زده بود تا اینکه سرانجام پیدا شد و شانس پیوستن به انتقامجویان به او داده شد.
مطالب مرتبط: مشکل برندسازی MCU Hawkeye در کمیک ها بدتر است
که در انتقام جویان شماره 38 توسط روی توماس و دان هک، کاپیتان آمریکا از بقیه اعضای تیم انتقام جویان دور می شود، زیرا سیگنال ناراحتی دریافت می کند که ادعا می کند از دستیار سابقش، باکی، 'مرده' است. کاپیتان آمریکا بدون اینکه فکر کند مطمئن شود این شخص همان چیزی است که آنها ادعا می کنند، به مکانی که به او داده شده است می رود تا دوست دیرینه اش را پیدا کند، با این تفاوت که کل ماجرا یک راه اندازی کاملا آشکار توسط شرور انتقام جویان، شمشیرزن، فاش شده است. در حالی که کاپیتان آمریکا در ماموریت انفرادی خود است، اوضاع در مقر Avengers به سرعت رو به وخامت بود. همه اعضای انتقام جویان پس از فرستادن بلک ویدو به یک ماموریت فوق سری SHIELD که نمی تواند در مورد آن به دیگران بگوید، در گلوی همدیگر قرار می گیرند و باعث می شود که آنها حدس بزنند که چرا تیم را رها می کند. این شکاف باعث زنجیرهای از اتفاقات میشود که باعث میشود هاوکی و واسپ با هیاهو کنار بروند و این به نوبه خود باعث میشود مرد مورچهای ترک کند زیرا از همسرش عصبانی است. در پایان، تنها انتقام جویان باقیمانده اسکارلت ویچ و کوئیک سیلور هستند، و آنها در تعجب هستند که آیا این تیم هنوز در این مرحله وجود دارد یا خیر.
انتقامجویان همیشه گروهی از قهرمانان پر از احساس بودهاند که به دلایل جزئی مرتباً با یکدیگر مشاجره میکنند، اما چیزی که کاپیتان آمریکا را به یک رهبر بزرگ تبدیل میکند این است که میتواند به راحتی این بحثها را کاهش دهد. با این حال، در غیاب کاپیتان آمریکا، تیم تقریباً از هم می پاشد و تنها دلیلی که او در وهله اول رفت، به خاطر باکی بود. کاپیتان آمریکا می خواست باور کند که دوستش به قدری به زندگی بازگشته است که حاضر است به تیم (که او مسئول آن بود) اجازه دهد تا کاملاً در باد بپیچد و زندگی او و زندگی استعاری انتقام جویان را به خطر بیندازد زیرا وجود داشت شانسی که باکی بارنز هنوز زنده بود.
این موضوع به طرز باورنکردنی یادآور اقدامات کاپیتان آمریکا در MCU (یا برعکس) است. که در کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی کاپیتان آمریکا تقریباً توسط کراسبونز منفجر میشود، پس از آن که شرور صرفاً نام باکی را ذکر میکند. کلاه به قدری حواسش پرت شده بود که نگهبانش را کنار گذاشت که منجر به صدمه دیدن افراد بیگناه شد. که در Avengers: Endgame کاپیتان آمریکا از این خودآگاهی به نفع خود استفاده کرد و به او گفت که باکی هنوز زنده است و میدانست که کپ گذشته نگهبانی او را ناامید میکند و به کلاه آینده برنده میشود. به نظر می رسد MCU از آن زمان، در به تصویر کشیدن این جنبه از شخصیت کاپیتان آمریکا، کار شگفت انگیزی انجام داد انتقام جویان موضوع، کاپیتان آمریکا تقریباً نابود می کند انتقام جویان به خاطر بزرگترین ضعفش: باکی بارنز.