Lucifer از Netflix یک فصل چهارم واقعا شگفت انگیز را ارائه داد که با لحظات تکان دهنده ای مملو از لب شد. ما 10 تکان دهنده ترین را مرور می کنیم.
چیزی که بعد از نارنجی باید تماشا کرد، مشکی جدید است

انتظارات برای فصل چهارم سریال پرطرفدار زیاد بود لوسیفر . این اولین فصل پخش در نتفلیکس بود ، زیرا سرویس پخش جریانی سریال را پس از لغو درام فوق العاده با امتیاز کم اما فوق العاده دوست داشتنی FOX دریافت کرد. بنابراین ، این همچنین اولین فصل بود که از نظر رتبه بندی محتوا ، آزادی خلاقیت بیشتری نسبت به رتبه بندی استاندارد تلویزیون شبکه داشت. علاوه بر همه اینها ، در ده قسمت ساده ، کوتاهترین فصل کل سریال خواهد بود.
انتظارات بسیار باورنکردنی بود. با این حال ، سریال غیرقابل تصور بود و از هر لحاظ ممکن تحویل داده شد. لوسیفر فصل چهارم شاید بهترین فصلی باشد که سریال تاکنون تولید کرده است ، پر از رشد عاطفی باورنکردنی برای شخصیت های اصلی آن و همچنین چرخش های واقعا تکان دهنده. در اینجا ، نگاهی می اندازیم به ده تکان دهنده ترین اتفاق در فصل چهارم.
10لیندا از نوزاد آمنادیل باردار است

روابط بین لیندا و آمنادیل در طول فصل سوم قطبی سریال تحریک می شد. اما هیچ کس نمی توانست انتظار چرخش تکان دهنده ای را داشته باشد که رابطه کوتاه مدت آنها در فصل چهارم سریال انجام شد. در انتهای اپیزود دوم ، لیندا برای آمنادیل یک سورپرایز واقعاً در حال تغییر جهان را نشان می دهد. به نوعی ، او باردار است.
این نشان دهنده اولین باری است که یک موجود آسمانی به انسان آغشته می کند ، که منجر به برخی صحنه های شگفت انگیز پیوند بین لیندا ، آمنادیل و ماز می شود ، و همچنین برخی از نقاط واقعی درگیری بین آمنادیل و خواهرش ، فرشته رمیل ، همکارش است.
9کلوئی با پدر کینلی کار می کند

به طور کلی ، بیشتر قسمت های لوسیفر فصل چهارم در یک کلیفنجر خاتمه می یابد ، اما تعداد کمی از آنها مشت احساسی قسمت اول را بسته اند. فقط بعد از ملاقات با لوسیفر و تأیید اینکه هنوز او را شریک زندگی خود می داند ، کلوئی از یک کلیسای نزدیک بازدید کرد و بی درنگ اشکهایش را شکست.
پس از استراحت عاطفی ، پدر كینلی مرموز كلوئی را ملاقات می كند ، وی سعی می كند به كلوئی اطمینان دهد كه او كار درست را انجام می دهد. همانطور که قسمت بعدی نشان می دهد ، کلوئه با پدر کینلی در تلاش بوده است تا لوسیفر را دوباره به جهنم بفرستد. او به سرعت نظر خود را تغییر می دهد ، اما شوک آشکار اولیه هنوز هم باقی مانده است.
8دن ضربه ای به زندگی لوسیفر ترتیب می دهد که تقریباً تریکسی را می کشد

دن به طور مداوم ناامیدکننده ترین شخصیت سریال بوده و اغلب اوقات یکی از ساده ترین نفرت های آن است. به نظر نمی رسد که هرگز نویسندگان می دانند با شخصیت او چه باید بکنند ، اما شخصیت پردازی ضعیف در فصل چهارم به اوج کمتری می رسد. با رانندگی از نفرت خود از لوسیفر و مقصر دانستن او برای همه اتفاقاتی که اخیراً اشتباه افتاده است ، دن ضربه ای به زندگی لوسیفر وارد می کند.
آنچه که او هرگز نمی توانست پیش بینی کند این است که هنگام ورود قاتل ، دختر خودش به همراه کلوئی ، تریکسی ، در آپارتمان لوسیفر حضور داشته باشد. به لطف محافظت سریع حوا ، و قدرت فوق العاده لوسیفر ، قاتل مقهور شد و تریکسی خوب شد. اما این قطعاً تماس خیلی نزدیک بود - و بدتر اینکه دانستن دن هرگز به خاطر آن مجازات نخواهد شد.
7کالب ، دوست جوان آمنادیل کشته می شود

قسمت هشتم فصل چهارم ، 'Super Bad Boyfriend' ، نیمی از وقت خود را در یک داستان داستانی نسبتاً سبک ، صرف کرد ، جایی که لوسیفر سعی کرد تا آنجا که ممکن است دوست پسر بدی باشد تا بتواند حوا از او جدا شود. این ممکن است سبکترین طرح در کل فصل باشد ، اما قسمت کلی تعادل برقرار شده و بیشتر بخاطر طرح دوم با آمنادیل قابل یادآوری است.
آمنادیل با پسر جوانی آفریقایی-آمریکایی به نام کالب دوست می شود که پس از گرفتار شدن در فروش مواد مخدر برای یک فروشنده مواد مخدر در یک مدرسه خصوصی ثروتمند ، قصد قتل را دارد. او موفق به خرید بدهی کالب می شود و با شور و حرارت از افتخار خود در برابر هرکسی که مایل به گوش دادن است دفاع می کند. او به وضوح پسر جوان را پسری بالقوه می پندارد ، که هر لحظه را بسیار گرانبها تر می کند - و قتل کالب را که در دست فروشنده مواد مخدر است ، ویرانگرتر می کند.
6کودک چارلی اسیر می شود

هویت کودک لیندا و آمنادیل به عنوان موجودی تا حدی ماورا طبیعی در تمام طول فصل به شدت مورد بحث و بحث قرار گرفته است. ریمیل معتقد است که کودک باید در بهشت بزرگ شود ، و آمنادیل نیز فکر می کند حتی در فینال فصل قرار دارد. این همان چیزی است که باعث می شود ناپدید شدن ناگهانی کودک چارلی در آغاز فینال واقعاً تکان دهنده و دلخراش باشد.
بینندگان ، درست به عنوان شخصیت ها ، به این باور رسیده اند که آمنادیل می تواند مسئول این امر باشد. اما همانطور که مشخص شد ، نوزاد چارلی توسط گروهی از افراد با اهداف واقعاً شیطانی اسیر شد و خوشبختانه در همان لحظه نجات او توسط قهرمانان ما انجام شد.
5بالهای فرشته لوسیفر بال شیطان می شوند

بالهای لوسیفر به عنوان نمایشی جدایی ناپذیر از سفر احساسی و قهرمانانه وی مورد استفاده قرار گرفته است. در فصل اول ، او بدون بالهای خود است ، زیرا هنگام آمدن به زمین هدف آنها را قطع كرده است. در پایان فصل دوم ، بالهایش به او برگردانده می شود ، ظاهراً بدون دلیل. اما در فصل چهارم ، بالها معنای کاملاً جدیدی پیدا می کنند.
لوسیفر پس از قتل قابیل - اولین انسانی که او مسئول کشتن است - و پایین آمدن بیشتر در مسیر انتقام و تاریکی ، کشف حیرت انگیزی می کند. بالهای او که زمانی فرشته ای بکر و سفید بودند ، ناگهان قرمز ، شاخ دار و کاملاً شیطانی شده اند.
4حوا پدر کینلی را می کشد

در اواخر فصل ، پس از اینکه Lucifer به سختی از او جدا شد و قلب او را در روند پیشرفت خرد کرد ، مشخص می شود که حوا تمام تلاش خود را می کند تا هر کاری که برای بازپس گیری او انجام شود انجام دهد. او چنان ناامید و احساساتی می شود که حتی حاضر است دروازه های جهنم را باز کند و همه شیاطین آن را به جهان دعوت کند ، بنابراین آنها می توانند پادشاه خود را امتحان کنند.
برای انجام این کار ، او به یک بدن اخیراً فوت شده احتیاج دارد. بنابراین ، به راحتی کافی ، پدر کینلی سعی در کشتن او دارد ، و در نتیجه او را می کشد ، هم در دفاع از خود و هم در تلاش برای تحقق آخرین تلاش خود برای تأمین محبت لوسیفر.
3لوسیفر دستخوش تحول کامل شیطان می شود

وقتی لوسیفر فهمید بالهایش از فرشته به شیطانی رفته بود ، به اندازه کافی بد بود. اما اپیزود نهم از فصل چهارم با این اتفاق غیرمنتظره دو برابر ، سه برابر ، چهار برابر می شود و لوسیفر را می بیند که به تدریج به طور کامل به دگرگون کننده شیطانی خود تبدیل می شود. چشمانش قرمز می شود ، پوستش شیطانی و تحریف می شود ، بالها و چنگالهایش و کل نه گارد برمی گردد.
همه اینها با این درک همراه می شود که او از خودش متنفر است و از تمام شرهایی که در طول زندگی و در طول تاریخ مسئول آن بوده است. فقط از طریق راهنمایی های کلوئی و درک اینکه او می خواهد خودش را تغییر دهد و ببخشد ، اجازه دارد به شکل انسانی فعلی خود برگردد.
دوشیاطین به زمین می رسند

این رویداد ، به ویژه ، با بحث های حوا با و قتل پدر کینلی و پس از آن ، پیشگویی شد. اما مطابق گفته های او ، شیاطین خیلی زود شروع به رسیدن به زمین می کنند و ویران می شوند ، کودک چارلی را می گیرند و تا می توانند انسان ها را می کشند تا ارتش شیطان کوچک خود را بسازند.
آنچه واقعاً تکان دهنده است تعداد زیادی از قتل هایی است که آنها در تلاش برای افزودن به صفوف خود انجام می دهند ، که به نظر می رسد صدها صدم در نبرد اوج گیری در قسمت آخر باشد. شیاطین فقط یک بار مقهور می شوند که لوسیفر یک بار دیگر شکل واقعی شیطان خود را به خود می گیرد و دم از آنها می زند تا به حرف پادشاه خود گوش دهند و از آنجا که آمده اند بازگردند. اما تا آن زمان ، مدتهاست که خسارت وارد شده است.
1لوسیفر به عنوان پادشاه به جهنم برمی گردد

پس از فرستادن شیاطین به جهنم ، به نظر می رسد که همه ممکن است بتوانند به حالت عادی برگردند - یا حداقل به همان اندازه که شرایط در این جهان وجود دارد ، عادی باشند. هنگامی که کلوئی به آپارتمان لوسیفر می رسد تا اعترافات خود را نسبت به او اعتراف کند ، به سرعت مشخص می شود که این اصلاً چنین نیست.
علی رغم اینکه این دو نفر از طرق مختلف عشق خود را به یکدیگر اعلام کردند و با یک بوسه اشک آور خداحافظی کردند ، لوسیفر برای جلوگیری از بازگشت هر یک از شیاطین و تلاش برای ایجاد هرج و مرج مجدد ، مجبور است به جهنم برگردد تا بار دیگر به عنوان پادشاه خود حکومت کند. این فصل با نشستن لوسیفر بر روی تخت پادشاهی در جهنم پایان می یابد ، و به زور به تاریکی اطراف خود خیره می شود. بعد چه اتفاقی می افتد؟ با فرض تمدید سریال ، فقط زمان مشخص خواهد شد.