10 شخصیتی که روزی کاملاً فراموش شده اند (و 10 شخصیت که باید فراموش شده باشند)

چه فیلمی را ببینید؟
 

شخصیت های زیادی در Once Upon a Time وجود داشتند. در حالی که بعضی از آنها هرگز نباید معرفی می شدند ، اما شرم آور است که دیگران مدت بیشتری دور خود را نمی چسباندند.





روزی روزگاری در طول هفت فصل خود تعداد زیادی بازیگر نقش مکمل داشت. ماجراهای و داستانهای زیادی برای گفتن با هر یک از آنها وجود داشت. با این حال ، برخی همیشه مورد توجه خود نبودند ، در حالی که برخی دیگر مدتها از استقبال خود گذشته بودند.






گروه کوچکی از شخصیت ها بودند که سریال در بیشتر هفت دوره خود روی آنها تمرکز داشت. کسانی که در آن گروه نبودند (یا در اصل درخت اصلی) رنج می بردند ، چه به دلیل کمبود داستان یا زمان نمایش. این البته بعد از آخرین نفرین برای فصل 7 تغییر کرد. با این حال ، این موقعیت فرصتی را ایجاد کرد که از اکثر شخصیت های فرعی که در Storybrooke وجود داشتند کاملاً چشم پوشی شود. شخصیت هایی مانند اما ، سفید برفی و شاهزاده جذاب هرگز فراموش نشدند (حتی اگر از آنها نام نبردند) ، در حالی که دیگران ، مانند کسانی که فقط چند بار ظاهر می شدند ، ممکن است هرگز وجود نداشته باشند.



برخی از شخصیت ها به وضوح فقط برای خدمت به داستان دیگران در اطراف بودند. هنگامی که آنها در این تاریخها یا ماجراهای کنونی نقش خود را بازی می کردند ، بار دیگر کمرنگ می شدند. سپس ، وقتی دوباره به آنها احتیاج داشت ، آنها ظاهر می شدند ، کمک می کردند و دوباره ناپدید می شدند. این یک چرخه معیوب بود. بعد ، شخصیت هایی بودند که بعد از اولین حضورشان یا چند قسمت هرگز نباید برمی گشتند. آنها به ایجاد خط داستانی تکراری یا داستان های جدید کمک کردند که هرگز نباید اتفاق می افتادند. برخی حتی به عنوان یادآوری توطئه ها (یا حتی یک نمایش) که بهترین موارد فراموش شده باقی مانده است.

در اینجا 10 روزی روزگاری شخصیت هایی که کاملا فراموش شده اند (و 10 موردی که باید وجود داشته باشد) .






90 روز نامزد نیکی و مارک 2016

بیستفراموش شده: تینکر بل

تینکر بل فقط یک شخصیت فراموش شده نبود - او همچنین شخصیتی بود که لیاقتش بیش از آن چیزی بود که وقتی برای اولین بار در این طرح ظاهر شد. تینکر بل عمدتا شخصیتی بود که هدفش کمک به رجینا بود - برای کمک به او در شاد بودن و یافتن عشق واقعی خود.



هر بار که او ظاهر می شد ، در نهایت به نوعی با رجینا در ارتباط بود.






در آخرین حضورهایش ، او فقط در حال پرواز در اطراف بود و هیچوقت واقعاً داستان داستانی برای خودش نداشت. او حتی در زمان حضورش یک شخصیت فراموش شده بود ، بنابراین فقط می توانیم تصور کنیم که نبود او برای او چگونه بود. علی رغم چگونگی کمک او به دیگران (یعنی رجینا) ، گاهی احساس می شد که او هرگز وجود نداشته است.



19Should've Been: Violet Morgan

ویولت در واقع چیزی بیش از یک پیاده در داستان اما و سپس یک شخصیت فرعی در داستان هنری نبود. اما باعث شد تا قلب هنری را بشکند تا از پسرش اشک بگیرد. اگرچه این دو دوباره با هم بودند ، اما او بعد از فصل 6 بسیار فراموش شد. با وجود نقش قبلی که در زندگی هنری داشت ، رابطه آنها خیلی راحت اتفاق افتاد. او هرگز نباید بیش از یک دوست بود. او همچنین می توانست پس زمینه از بین برود اما آنها آنها را محو کرد.

چون وی خانواده اش را نجات داد و به نیویورک رفت ، ویولت مجبور نبود در کنار هنری باشد. هر شخصیت دیگری می توانست جای او را بگیرد. احساس می کردم روزی روزگاری می خواست علاقه هنری به هنری بدهد و این تنها دلیل حضور او بود.

18فراموش شده: مولان

مولان در فصل 2 به بخشی از سریال تبدیل شد. در طول نمایش ، او به شخصیت های زیادی کمک می کرد. او به عنوان یک جنگجو سرآمد بود و به دیگران کمک می کرد عزیزانشان را پیدا کنند. با این حال ، او در زندگی شخصی خود شانس زیادی نداشت. او حتی به روبی کمک کرد تا خودش را با خوشحالی همیشه پیدا کند و عشق واقعی اش را در دوروتی پیدا کند.

با این حال ، این آخرین حضور او بود. با وجود کمک به اما و ماری مارگارت در یک زمان ، او واقعاً درگیر زندگی شخصیت های اصلی نبود. او بسیار فقط یک شخصیت فرعی بود. وی حتی بعد از کمک به روبی حتی ذکر دو یا دو مورد در مورد زندگی خود را تضمین نکرد. طرفداران هرگز نمی توانستند ببینند یا بشنوند که آیا او همیشه خودش را خوشبختانه پیدا کرده است.

17Should've Been: Will Scarlet

متأسفانه ، فکر کردن در مورد ویل اسکارلت بدون فکر کردن در مورد آن دشوار است روزی روزگاری در سرزمین عجایب . اسپین آف باید و احتمالاً فراموش شده است. به نظر می رسید ویل اسکارلت را به اینجا بیاورید روزی روزگاری فقط یادآوری spinoff بود.

او و بل هرگز قرار نبودند که به عنوان یک زن و شوهر دوام بیاورند ، نه با Rumplestiltskin هنوز در اطراف.

واقعاً هرگز اهمیتی نداشت که رامپل در آن زمان شرور بود یا نه. ویل اسکارلت در زندگی خود همیشه فقط یک نگهدارنده مکان بود. ویل اسکارلت یکی از نقاط روشن منطقه بود سرزمین عجایب سلسله. با این حال ، گنجاندن شخصیت او و سریال اصلی به ضرر او بود. بعد از رفتن او ، همین بود.

16فراموش شده: دکتر آرچیبالد هاپر / جیمینی کریکت

آخرین بار چه موقع آرچی خط داستانی داشت که در واقع از او بود؟ فکر کردن پس از فصل 2 زمانی دشوار است که او فقط به عنوان درمانگر شهر دیده نمی شود. او از همه ماجراهای بزرگ کنار گذاشته شد و حتی مدت کوتاهی وجود داشت که همه فکر می کردند او جان خود را از دست داده است. با این حال ، سپس او زنده ظاهر شد و بس.

که نقش جنیفر در بازگشت به آینده را بازی می کند

خیلی ساده بود که فقط بگوییم برنامه او پر است و وی به بیماران مراجعه می کرد. با این حال ، گاهی اوقات ، این احساس می کرد که نه تنها چنین است روزی روزگاری او را فراموش کنید ، اما بقیه شخصیت ها نیز همین طور بودند - اگر کسی به یک درمانگر (یا یک مقام رسمی عروسی) احتیاج نداشت ، هیچ کس هیچ وقت او را به یاد نمی آورد.

پانزدهShould've Been: پادشاه جورج / آلبرت اسپنسر

مشکل اینجا با شاه جورج نبود. در عوض ، مشکل از شخصیت Storybrooke او ، آلبرت اسپنسر بود. او می خواست زندگی دیوید را به عنوان انتقام ، هنگامی که اما نفرین را در Storybrooke شکست ، نابود کند. تلاش وی منجر به تلاش وی برای نابودی زندگی دیگران ، از جمله زندگی سرخ شد. او او را به عنوان کسی که جان بیلی را گرفت مسئول کرد.

هر بار که او دوباره به عنوان آلبرت اسپنسر ظاهر می شد ، دیوید را در موقعیتی قرار می داد که می توانست جان خود را بگیرد. شخص دیگری مجبور به مداخله شد. اگرچه خوب بود که دیدید دیوید در حال مبارزه با یک طرف تاریک تر است که توسط اسپنسر بیرون آمد ، اما به سرعت تکرار شد. همچنین غیرضروری بود. از این گذشته ، آنها فقط اسپنسر را در یک سلول در بخش بیمارستان رها کردند و سپس فوراً او را فراموش کردند. او هم شخصیتی فراموش شده بود و هم شخصیتی که هرگز نباید دوباره ظاهر می شد.

14فراموش شده: پینوکیو / آگوست

آگوست بدون اینکه در جوانی حتی در آن نقش داشته باشد ، چنین نقشی بزرگ در زندگی ایفا کرد. او قرار بود از او مراقبت کند بعد از اینکه آنها قبل از نفرین از کمد لباس عبور کردند. با این حال ، او فقط از دور مراقب او بود.

او آن زمان بخشی از زندگی اما نبود و در بیشتر موارد ، او بخشی از Storybrooke نبود.

وقتی کسی به او احتیاج داشت یا اطلاعات مربوطه داشت ، دیگران او را جستجو می کردند. وقتی آنها این کار را نکردند یا او نکرد ، هیچ کس واقعاً به او فکر نکرد. با توجه به اهمیت وی در زندگی اما و هر آنچه را که پشت سر گذاشت ، قطعاً سزاوار حضور بیشتر در نمایش بود.

13Should've Been: Princess Abigail

پرنسس ابیگیل / کاترین فقط یک مانع در سفید برفی / ماری مارگارت و شاهزاده جذاب / دیوید با خوشحالی در طول نفرین بود. او باید فراموش می شد زیرا او پس از شکستن لعن اما محو شد. آیا او به عنوان یک شخصیت خارج از زوج خوشبخت اهمیت داشت؟ نه ، او نه برای شخصیت ها و نه برای نمایش اهمیتی نداشت.

آیا حضور در مادربزرگ وقتی که همه تولد پسر دیوید و ماری مارگارت را جشن می گرفتند ، جایی برای او بود؟ نه واقعا. او فقط واقعاً ظاهر شد تا بتوانند گذشته او و دیوید را مطرح کنند و هوک بتواند واکنش نشان دهد. این یک رابطه و زمانی است که بهتر است در گذشته باقی بماند ، درست مثل رابطه پرنسس ابیگل / کاترین.

12فراموش شده: مادربزرگ

مادربزرگ در این نمایش ، در Storybrooke و در زندگی Red بسیار شخصیت پشتیبانی کننده بود. مادربزرگ پاتوق اصلی Storybrooke بود. با این حال ، در بیشتر موارد ، این داستان داستان مادربزرگ بود.

سوپر کاسه چه ساعتی شروع می شود

او در backstory Red در جنگل مسحور نقش ایفا کرد و همچنان بخشی از زندگی خود را در Storybrooke ادامه داد. او همیشه آنجا بود و شما می دانستید که از شهر و ساکنانش دفاع می کند. با این حال ، بیشتر از همه همین بود. روزی روزگاری واقعاً هرگز خط داستانی مادربزرگ را ارائه نمی داد ، بنابراین محو شدن در پس زمینه برای او آسان بود. او فقط در مواقعی که کسی به او یا شخصیت های اصلی متوقف شده توسط غذاخوری احتیاج داشته باشد ، ظاهر می شود.

یازدهباید بوده است: Cora Mills / Queen of Hearts

کورا یکی از آن شخصیت هایی بود که لیاقت حرکت به کوه المپ را نداشت ، با این وجود این کار را کرد. به همین دلیل بود که او هرگز نباید یک بار که گروه به دنیای زیرین می رفت ، برمی گشت. کورا به عنوان یک شرور خوب بود و از نظر زن هم خوب بود ، اما او بهترین مادر نبود و به همین دلیل زندگی دخترانش را نابود کرد. هم برای رجینا و هم برای زلنا خوب بود که با او در دنیای زیرین وقت بگذرانند. با این حال ، این نباید اتفاق می افتاد به دلیل معنایی که برای شخصیت کورا داشت.

این کاری را که او قبل از جهان زیرین انجام داده جبران نکرد.

آخرین باری که او باید در هنگام برگزاری مراسم سانس برگزار می شد در حالی که گروه به دنبال پاسخ در مورد رها شدن زلنا بودند.

10فراموش شده: دکتر ویکتور فرانکشتاین

با توجه به ماجراهای دیوانه وار که شخصیت های اصلی هر هفته درگیر آن می شوند ، باید همیشه یک پزشک در اطراف بوده باشد. در عوض ، پزشک اصلی ، ویکتور فرانکشتاین ، فقط به صورت تکراری و برای رویدادهای مهم ظاهر شد. در بیشتر موارد ، او فقط زمانی بود که شخصیت های دیگر برای مدت طولانی در بیمارستان بودند ، که مهمترین آنها در هنگام تولد اتفاق افتاد.

او واقعاً فقط یكی از موانع بر سر راه سفید برفی و شاهزاده جذاب در فصل 1 بود. طرف فرانكشتاین می توانست به خصوص تماشا كننده تماشای آن را پس از شکستن نفرین ، اما در عوض ، این فقط به طور خلاصه در سریال و شخصیت او لمس شد. بیشتر نادیده گرفته شد

9باید بودن: گرگ

مشکل شخصیت گرگ ساده است. در حالی که backstory جالب بود و انگیزه های او برای بازگشت به Storybrooke در بزرگسالی جذاب بود ، اما در مورد شخصیت او چیز جالب دیگری وجود نداشت.

آیا مایکل جی فاکس در آینده گیتار می زد؟

آنها به وضوح به کسی احتیاج داشتند که هنری را ربوده و همه را به نرلند برساند. برای اینکه این اتفاق بیفتد ، باید برنامه ریزی مفصلی با Greg در نظر گرفته شود که شامل 'وزارت کشور' بود. اینجا بود که داستان او از هم پاشید. آنچه که به عنوان مشکلی برای همه Storybrooke - یک فرد خارجی - آغاز شد ، به یک آشفتگی پیچیده تبدیل شد. کاملاً واضح بود که این نمایش می خواست به محض رسیدن به نورلند از شخصیت او حرکت کند. سایه به زندگی او پایان داد و بس. خیلی بد است که تخمگذار نمی خواست زودتر او را فراموش کند.

8فراموش شده: جپتو

مثل پدر ، مثل پسر - جپتو و پینوکیو دو شخصیتی بودند که در استوری بروک کاملا فراموش شده بودند. دلیل آن ساده بود: آنها در حاشیه گروه شخصیت های اصلی بودند. در واقع ، جپتو فقط یک شخصیت فرعی بود.

او در فصول بعد کاملاً به کناری رانده شد ، حتی زمانی که ظاهراً هنوز عضوی از جامعه استوری بروک بود.

شاید او این راه را ترجیح می داد ، زیرا شاید فقط از زندگی با پسرش لذت می برد. با این حال ، این به سادگی راهی برای نویسندگان بود که عدم حضور او را توضیح دهند و نیازی به نوشتن شخصیت او نداشته باشند. از طرف دیگر ، آنها می توانستند به راحتی او را بنویسند و به زندگی او پایان دهند. در عوض ، این باعث شد که سریال کاملاً فراموشش کند.

7باید بوده ام: تامارا

آیا نکته ای غیر از علاقه به شخصیت تامارا وجود داشت؟ اول ، رابطه او با گرگ وجود داشت. هدف از این کار این بود که نشان دهیم او واقعاً اهل نیل نیست. با این وجود ، آنها می توانستند بدون م romanticلفه عاشقانه اضافه شده ، برای وزارت کشور کار کنند. سپس رابطه او با نیل وجود داشت که هرگز نباید اتفاق می افتاد.

او فقط یک پیاده در تلاش بود تا هنری را به نورلند برساند ، و واقعاً هر کسی می توانست این کار را انجام دهد. او در Storybrooke حداقل کمی جالب بود ، اما باید همین بود. او مدت زیادی در نورلند دوام نیاورد ، و پس از آن کسی هیچ وقت از او نام نبرد و نشان داد که به راحتی فراموش شده است. با این حال ، این اتفاق باید خیلی زودتر می افتاد.

6فراموش شده: قرمز / یاقوت

اگرچه بدیهی است که عدم دسترسی مگان اوری دلیل ناپدید شدن قرمز بود ، اما بسیار بد است که او نقش بزرگتری در تخمگذار . او در فصل اول و دوم شخصیت بسیار مهم تری نسبت به بقیه سریال ها بود. او شخصیت اصلی نبود ، اما در Storybrooke نقش مهمی داشت و با سفید برفی دوست صمیمی بود.

با این حال ، او خیلی زود شروع به کمرنگ شدن در پس زمینه کرد ، به خصوص در فصل 3 و به بعد. شاید او واقعاً خوشبختانه عشق واقعی خودش را در دوروتی پیدا کرده باشد ، اما پس از این چه اتفاقی افتاد؟ روابط آنها بیشتر از آنچه دریافت کرده بود سزاوار زمان نمایش بود. حتی اگر اوری در دسترس نبود ، نمایش همچنان می توانست رد و روابط او با شخصیت ها را به یاد بیاورد و چند ذکر این مسئله را حل می کرد.

5باید بوده ام: ماریان

این یکی از روی حیله و تزویر است. دلیل اصلی این که چرا ماریان هرگز نباید برمی گشت مربوط به نوبت تظاهر به زلنا است. با این حال ، اگر رابطه او با رابین نبود ، هیچ یک از آن وقایع رخ نمی داد. اگر رابین می توانست او را فراموش کند - دقیقاً مانند نمایش باید - هرگز عنصری ناخواسته به وجود (کودک) رابین اضافه نمی شد.

رابین وقتی واقعاً با زلنا بود فکر کرد که با ماریان است و سرانجام ، زلنا یک دختر به دنیا آورد.

هنگامی که رجینا و رابین با هم جمع شدند ، مثل اینکه ماریان هرگز وجود نداشته باشد. رابین عشق واقعی رجینا بود و داستان خیلی زود فقط به آنها معطوف شد. هنوز هم ، ماریان به دلیل تمایل زلنا به نابودی زندگی خواهرش همچنان یک مشکل باقی ماند.

کابوس قبل از جک و سالی کریسمس

4فراموش شده: آریل

آریل شخصیتی بود که باید خیلی بیشتر از حد خودش زندگی می کرد. با این حال ، یک بار که او همیشه خوشبختانه با اریک پیدا شد ، داستانش پایان یافت. او ممکن است چندین بار پس از زندگی خوشبختانه خود برگشته باشد ، اما این هرگز در مورد او نبود. در عوض ، این در مورد چگونگی کمک او به دیگران بود ، که احساس می کرد راهی برای ظاهر شدن یک شخصیت بازگشتی است.

این بدان معنا نیست که استفاده خوبی از شخصیت نبوده است. در عوض ، وقتی او ظاهر می شود ، احساس تعجب می کرد. او همچنین به راحتی می توانست هر زمان که کسی به او کمک کند ، در منطقه باشد. وقتی کارش تمام شد و دیگر رفت ، همه خاطرات او نیز همین بود.

3Should've Been: Cruella De Vil

کرولا دی ویل شخصیتی بود که برخی از طرفداران می خواستند او را ببینند روزی روزگاری . اگر قصد دارید تبه کاران زن را بیاورید ، چرا اجازه نمی دهید او حاضر شود؟ به هر حال او یک شخصیت شاخص است. با این حال ، او استقبال خود را از این سریال پشت سر گذاشت.

زمان حضور او در استوری بروک خوب بود. زمان او در دنیای زیرین اما نبود. او واقعاً لازم نبود. او به سادگی کسی بود که اطلاعات مورد نیاز قهرمانان را داشت. این نقش را می توان هر شخص شرور دیگری در آن ایفا کرد OUAT سپس ، بازگشت او در فینال سریال بود که کاملاً غیرضروری بود ، زیرا هر شرور دیگری می توانست دوباره جای او را بگیرد. این باعث شد شخصیت او کاملا فراموش شود.

دوفراموش شده: بدخواه

Maleficent شاید از اکثر شخصیت های فرعی بهتر ظاهر می شد ، اما این احتمالاً به دلیل اژدها بودن او بود و نادیده گرفتن یک اژدها سخت است. هنوز، روزی روزگاری خیلی اوقات شخصیتش را فراموش کرد هنگامی که Maleficent با دخترش پیوست ، تمام شد.

شما فکر می کنید که دیگران با توجه به آنچه با آنها انجام داده است ، زنی را که به اژدها تبدیل شده است به یاد می آورند.

با این حال ، اگر یک اژدها در کنار خود باشد خوب است ، اما هیچ کس حتی از آن به عنوان یک احتمال نام برد. این واقعیت که او یک اژدها بود ممکن است برای Maleficent نیز مضر باشد ، زیرا او می تواند بسیار قدرتمند باشد. همانطور که کریستین بائر ون استراتن روی آن کار می کرد ، احتمالاً در دسترس بودن بازیگر نقش مهمی در عدم رضایت مالفیسنت داشت. خون واقعی همزمان.

1باید شده باشم: هادس

اگر قرار است در دنیای زیرین قهرمانانی داشته باشید ، باید هادس را معرفی کنید. این چیزی بود روزی روزگاری به خوبی انجام داد. با این حال ، او باید در دنیای زیرین می ماند. داستان هادس باید قبل از اینکه حتی پا در سرزمین زندگی در استوری بروک بگذارد باید پایان می یافت. زلنا هرگز نباید به دخترش یا غیر آن اعتماد می کرد.

مطمئناً ، سقوط نهایی او رجینا و زلنا را در یک طرف قرار داد. اگرچه حضور او در Storybrooke منجر به پایان زندگی رابین شد ، اما با معرفی نسخه دیگری از این شخصیت این مسئله برطرف شد. اگر داستانش آن تجارت با زلنا را شامل نمی شد ، هادس شرور بهتری بود. هیچ کس واقعاً عاشق عاشقانه آنها نبود.

---

آیا دیگری وجود دارد روزی روزگاری شخصیت هایی که فراموش شده اند یا باید بودند؟ به ما در کامنت ها اطلاع دهید!