بازگشت به آینده: چگونه مارتی مک فلای و داک براون دوست شدند

چه فیلمی را ببینید؟
 

Doc Brown و Marty McFly بازگشت به آینده یکی از شاخص ترین جفت ها در سینما هستند ، اما در واقع دوستی آنها چگونه آغاز شد؟





بازگشت به آینده Doc Brown (کریستوفر لوید) و Marty McFly (Michael J. Fox) یکی از شاخص ترین دوتایی ها در سینما هستند و در وهله اول نحوه تبدیل شدن آنها به دوستان غیرمنتظره اینجاست. به نظر می رسید که ایده وجود چنین جفتی عجیب و غریب وابسته هرگز این همه منطقی نبود.






نحوه استفاده از frosty mod manager dragon age inquisition

در سال 1985 ، فیلم Robert Zemeckis به کارگردانی و نویسندگی مشترک اکران شد ، و فیلم را شروع کرد بازگشت به آینده سه گانه ای که تا سال 1990 ادامه داشت. این فیلم به یک موفقیت عظیم تبدیل شد و جدا از فرضیه مهیج آن ، این عمدتا در بخشی از روابط داک و مارتی بود ، که به وضوح به اندازه کافی قوی بود تا برخی از عجایب عجیب را توضیح دهد. به عنوان مثال ، هنگامی که داک او را نیمه شب به پارکینگ فراخواند ، مارتی با کمال میل در چنین زمان عجیب و بدون هیچ گونه س questionsالی با او ملاقات کرد - حتی پس از اینکه فهمید داک براون پلوتونیوم را از تروریستهای لیبیایی دزدیده است ، در آنجا ماند. این واقعیت که او بعد از اینکه در سال 1955 تقریباً گرفتار شد ، هنوز در شیطان پرستان آینده آنها شرکت داشت ، نشان می دهد که او واقعاً دوست داشت با او معاشرت کند.



برای ادامه مطالعه به پیمایش ادامه دهید برای شروع این مقاله در نمای سریع بر روی دکمه زیر کلیک کنید.

مرتبط: مصاحبه باب گیل: بازگشت به آینده سی و پنجمین سالگرد

به هرحال به اندازه روابط این زوج ، هرگز در فیلم ها مشخص نشد که چگونه آنها دوست شده اند. تا آن زمان بازگشت به آینده شروع می شود ، ارتباط آنها از قبل برقرار است و Marty به راحتی در محل Doc ظاهر می شود. همچنین پیشنهاد شده است که علیرغم اینکه تصمیم خود را برای ارتباط با پیرمرد عجیب و غریب زیاد بداند ، او همچنان به این کار ادامه می دهد. در حالی که آنها به خوبی با هم کار می کردند ، اما هنوز هم عجیب است که آنها در وهله اول چگونه گرد هم آمده اند. Doc Brown و Marty به همان اندازه که تصور می شود متفاوت هستند و به نظر نمی رسد که چیزهای مشترکی داشته باشند. همانطور که به نظر می رسد ، دوستی آنها همانطور که باب گیل ، نویسنده همکار ، فاش کرد ، تصادفی بوده است نخ دندان آنچه او و رابرت زمکیس کارگردان در مورد گذشته خود تصمیم گرفتند.






سالها به مارتی می گفتند كه داك براون خطرناك است ، یك دیوانه است. مارتی به آزمایشگاه Doc وارد شد و مجذوب همه چیزهای جالبی شد که آنجا بود. وقتی داک او را در آنجا پیدا کرد ، با دیدن اینکه مارتی فکر می کرد باحال است ، خوشحال شد و او را به خاطر آنچه بود قبول کرد.



همین توضیحات در ادامه توضیح می دهد که داک در واقع مارتی را به صورت نیمه وقت برای کمک به او در آزمایش ها به کار گرفت ، که به نوعی توضیح می دهد تمایل او برای حضور در بازار خیلی دیر است. این توضیحات متناسب با شخصیت هر دو شخصیت کار می کند. مارتی هرگز به عنوان یک دزد نشان داده نمی شد: حتی وقتی که پدرش را مورد آزار و اذیت بیف (توماس اف. ویلسون) می دید ، جورج را به دلیل اینکه برای خودش ایستادگی نکرد ، مجازات نکرد. هنگامی که او را به سال 1955 منتقل کردند و فهمید که مادرش در سالهای جوانی دقیقاً خودپسند نیست ، مارتی تصور نمی کرد که او یک ریاکار باشد. با توجه به این ، منطقی است که او همچنین داک براون را قضاوت نکرد علی رغم همه چیزهایی که از دیگران از او شنیده بود. آن روی سکه، داک براون با هیجان دیدن این ایده که کسی آزمایشهایش را جالب ارزیابی کرد با واکنش خود در سال 1995 متوجه شد که مارتی دروغ نمی گوید وقتی به او گفت که در آینده با موفقیت ماشین زمان ساخته است.






در حالی که توضیحات Zemeckis و Gale در مورد روابط Doc Brown و Marty پذیرفته شده تلقی می شود ، این ایده نیز وجود دارد که ممکن است اولی به طور یواشکی به دنبال دومی بوده باشد و بداند که در آینده مشترک آنها چه چیزی در پیش است. از آنجا که بازگشت به آینده قوانین سفر در زمان بیان می کند که اگر چیزها در گذشته مخلوط شوند زمان واقعی را می توان تغییر داد ، داک مجبور شد راهی برای نزدیک شدن به مارتی پیدا کند تا آن وقایع را به حرکت درآورد. این یک مفهوم جالب است که همچنین در آنچه در این سه گانه تثبیت می شود ، می گنجد. مسلماً هیجان انگیزتر از آن چیزی است که قرار است کانن باشد. با این وجود ، در این مرحله ، هیچ کس به نحوه دوست شدن اهمیت زیادی نمی دهد ، مهم این است که آنها دوست شدند. حالا اگر آنها برای فیلم چهارم دوباره به هم می پیوندند.