بحث منطقه 9: فیلم عالی... یا بیش از حد ارزیابی شده؟

چه فیلمی را ببینید؟
 
منتشر شده در 20 اوت 2009

بسیار خوب - برای کسانی از شما که نه تنها فکر نمی کنید این فیلم عالی است، بلکه فکر می کنید کاملاً افتضاح است: ما با شما تماس می گیریم.










ما اینجا در MapleHorst مهم است که با خوانندگان خود درگیر بمانید (اگر بخش‌های نظرات حماسی ما را ندیده‌اید) و معمولا - البته پس از بحث‌های زیاد - تالارهای گفتمان ما به نوعی تعادل نظر می‌رسند - اگر فقط در چپ، راست معمول، طیف میانه



واکنش به منطقه 9 ، اولین فیلم بلند نیل بلومکمپ در مورد بیگانگان پناهنده ساکن ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی غافلگیر کننده بوده است. در حالی که فیلم درآمد دارد تحسین بالای منتقدان ( از جمله ما ) و لذت بردند آخر هفته افتتاحیه قوی در باکس آفیس، هنوز نظر اقلیت وجود دارد که این فیلم آنقدرها که مردم می گویند عالی نیست. و علیرغم ستایش زیاد تقریباً همه ما در این سایت MapleHorst کارکنان، انتقادات شدیدی از سوی گروه قابل توجهی از خوانندگان ما وجود داشته است.

پس بیایید در مورد آن صحبت کنیم! در مورد چه چیزی خیلی درست (یا خیلی غلط) است منطقه 9 ?






[هشدار: این مقاله حاوی اسپویلرهای سنگینی است منطقه 9 ]



رویکرد قیاس






که در چگونگی فرار از قتل جان باخت

بسیار خوب، بنابراین فیل در اتاقی که باید ابتدا به آن پرداخته شود، کل قیاس بیگانه/پناهنده است که منطقه 9 (عمدی یا اتفاقی - مطمئنم که گفته می شود هر دو است) الهام بخش است. این موضوع به تنهایی باعث ایجاد اختلاف نظرهای شدیدی در مورد اینکه آیا فیلم باید از این رویکرد روایی خاص استفاده می‌کرد و/یا اینکه آیا در آن موفق می‌شد، ایجاد کرده است.



در مورد این سؤال که آیا فیلم باید رویکرد مشابهی را در پیش می گرفت یا نه: واقعاً جای هیچ کس (به جز فیلمسازان) نیست. با این حال، من می گویم که علمی-تخیلی در بهترین حالت خود همیشه در مورد داستان سرایی مشابه بوده است - چیزی خارق العاده به عنوان ابربولی برای چیزی واقعی و مرتبط - هر زمان که ژانر بیش از حد به سمت پایان 'چیزی خارق العاده' از چیزها متمایل می شود بدون اینکه 'چیزی' را در نظر بگیرد. بخش واقعی و مرتبط، علمی تخیلی کمی بیشتر از یک زمین بازی برای گیک ها می شود.

منطقه 9 با زاویه روایی خود گامی جسورانه (پرخطر؟) برداشت. اما پس از دو بار تماشای فیلم، معتقدم که موفق می شود - نه تنها به این دلیل که ذهن من را به فکر فرو می برد فراتر عناصر خارق العاده علمی تخیلی و در مورد جهان اطراف من - اما به این دلیل که این کار را انجام می دهد در حالی که هرگز نمی تواند مواد مغذی زیادی برای تخیل فراهم کند. منطقه 9 همچنین من را مجبور کرد که (برای اولین بار) نسبت به برخی قراردادهای ژانر علمی تخیلی که (IMHO) مدتهاست بدون تردید باقی مانده اند، انتقاد کنم:

چرا ما همیشه فرض می کنیم که بیگانگانی که دارای فناوری پیشرفته هستند، به طور خودکار «بهتر» از ما هستند؟

چه می شد اگر جامعه بیگانه به اندازه جامعه بشری ناقص و اغلب ناکارآمد بود؟

چند قسمت در حمله به تیتان فصل 3

خود بلومکمپ در خلال این موضوع به صراحت گفت منطقه 9 پانل در Comic-Con امسال که 'میگوها' از مفهوم حشراتی الهام گرفته شده اند که از رهبری خود جدا شده اند (به یک معنا به اجبار رها شده اند) و با چالش های فکر کردن و دفاع از خود روبرو هستند.

پس چه می شد اگر بیگانگان مجبور بودند با همان انتخاب ها و چالش های فردگرایانه ای که ما انسان ها با آن روبرو هستیم روبرو شوند؟ برخی می کشتند، برخی نمی کردند. برخی از نظر جسمی یا ذهنی برتر خواهند بود، برخی نه. برخی دلسوز خواهند بود، برخی نه. آنها هر کدام انتخاب های خود را می کنند، احساسات، سیاست و غیره خود را دارند...

بیگانگان برای قرن بیست و یکم

... هرگز متوجه نشدم تا اینکه منطقه 9 علمی تخیلی چقدر راحت (یا برای چه مدت) مفهوم نژادهای بیگانه یکنواخت را با قاشق به ما می دهد. بیشتر این است، 'هی ما کلینگونی هستیم و اینطوریم! ' یا ما شکارچی هستیم و این کار را می کنیم! سپس ما در نهایت به آن یک بیگانه خودمختار می رسیم که استثنای متضاد قاعده کلیشه ای است - یا در بهترین حالت، فرهنگ بیگانه ای که به دلیل نوعی تفاوت سطحی/ایدئولوژیک به بخش هایی تقسیم شده است. چی منطقه 9 ارائه شده مفهومی بسیار جدیدتر و چالش برانگیز برای مقابله با آن بود: نژادی بیگانه که s@#$ خود را با هم ندارد.

حالا، من برای حقوق تنوع برای «بازیگران بیگانه» در جنگ صلیبی نمی جنگم - اشتباه نکنید. چیزی که من می گویم این است منطقه 9 توانسته است با مقابله با موقعیتی دنیوی که ما می توانیم آن را درک کنیم، مفهومی جالب و (در اینجا قسمت مهم) تفکر برانگیز از افراد و جامعه (بیگانه یا انسان) ارائه دهد. این یک داستان علمی تخیلی خوب است، و به نظر من ناعادلانه است که آن را بنویسیم یا نپذیریم.

اما البته، برخی افراد استدلال کرده‌اند (شما می‌توانید موضوع نظرات ما را بررسی کنید) که (به عبارت دیگر) «استفاده از بیگانگان به‌عنوان نوعی طعمه و تغییر برای پیام «وای آفریقا» دورترین چیز از اصالت است.

فکر نمی کنم نیازی به بحث در این مورد باشد منطقه 9 آیا در واقع سعی می کند در مورد آفریقای جنوبی (یا شاید آفریقا به عنوان یک کل؟) و تجربیات مردم آن چیزی بگوید. اما هی، مخالفان، همه چیزهایی که درباره نگاهی تازه به موجودات فضایی و قراردادهای جدید معرفی شده در ژانر علمی تخیلی، در این فیلم نیز اتفاق می افتد. فیلم همیشه در (حداقل) دو سطح کار می کند. می‌دانم که این روزها بسیاری از مردم زحمت خواندن ادبیات عالی را به خود نمی‌دهند، اما از نظر تاریخی، بهترین داستان‌هایی که گفته می‌شود معمولاً داستان‌هایی هستند که در سطوح مختلف کار می‌کنند و در عین حال به طور مؤثر یک داستان اصلی را روایت می‌کنند.

منطقه 9 - خوب یا بد - ملاحظات جدیدی را در مورد یک مفهوم خارق‌العاده (بیگانه‌ها) القا می‌کند و به طور همزمان به ما دلیل جدیدی برای در نظر گرفتن واقعیت‌های دنیای خودمان می‌دهد. به نظر من یک دستاورد است.

به خواندن The منطقه 9 مناظره

STORY در مقابل PREMISE

چشم های بد و دل های بد بهترین انتخاب

این همان چیزی است که واقعاً مرا آزار می دهد. نمی‌دانم بسیاری از مردم خلاقانه می‌نویسند یا نه، اما با فرض اینکه همه شما این کار را کرده‌اید زندگی های واقعی و درگیر تمرین نویسندگی خلاق نباشید، آن را از این بازنده بگیرید (هشدار من در شرف گیج کردن هستم): بین داستان و مقدمه تفاوت وجود دارد.

من مدام می خوانم که مردم در مورد (دوباره، بازنویسی) 'طرح پنیر سوئیسی' عصبانی هستند. منطقه 9:

آنها هرگز نمی گویند بیگانگان از کجا آمده اند!

هیچ وقت نمی گویند چرا آمدند!

آنها هرگز نشان نمی دهند که با جابجایی چه اتفاقی می افتد!

آنها آن را می سازند و بعد هیچ اتفاقی نمی افتد، آن بیگانه فقط می رود و ما نمی دانیم چه اتفاقی می افتد!

چرا بیگانگان فقط باند جمعی نکردند و همه را کشتند و منطقه 9 را فتح نکردند اگر قوی تر بودند!

منطقی نیست!!! ARGGGHHHH!

خوب بیایید به این موضوع بپردازیم:

مقدمه = چارچوبی برای یک داستان - یعنی شرایط، شرایط، زمان، مکان و غیره که داستان در آن روایت می شود.

داستان = قوس روایی (و عاطفی) که در درون مقدمه اتفاق می افتد.

بنا به دلایلی منطقه 9 مردم در این باخت مقدمه این است که بیگانگان در 20 سال گذشته بر فراز ژوهانسبورگ، آفریقای جنوبی فرود می آیند. هیچ کس نمی داند چرا و چگونه آنها در آنجا گیر کرده اند. ما موجودات فضایی را کشف می‌کنیم، آنها را برای سلامتی دوباره پرستاری می‌کنیم، و همان کمک‌هایی را که انسان‌های «مهربان» به همه حیوانات و مردم ارائه می‌کنیم، با استاندارد پایین ارائه می‌کنیم. مقدار معمول نیمه ادغام و (تلاش) ترکیب فرهنگی وجود دارد و در نهایت همه چیز به همزیستی ضعیفی که اغلب بین نژادها، قومیت ها، مذاهب و ملل مختلف شکل می گیرد، حل می شود.

آیا واقعاً اینقدر کشش دارد، مردم؟ باور کنیم که پس از 20 سال - پس از شوک و هیبت اولیه و تصورات و/یا ترس های از پیش تعیین شده از بین رفت - که ما با بیگانگان سرگردان در سیاره خود بسیار متفاوت از دیدی که توسط ما ارائه شده بود رفتار خواهیم کرد. منطقه 9 ? آیا واقعاً اینقدر کشش دارد؟

جنگ ستارگان به سمت تاریک می آید

در مورد کسانی که به نحوه معرفی این مقدمه اعتراض دارند (از طریق تکه‌هایی از فیلم‌های خبری و برنامه‌های مستند) - چگونه می‌توانیم اطلاعاتی را جمع‌آوری کنیم و درباره جهان «یادگیری» کنیم؟ شما هر شب در کتابخانه پایین می آیید و مطالب را مطالعه می کنید؟ یا در حال تماشای تلویزیون یا بهتر از آن، در اینترنت هستید، جایی که آنها اطلاعاتی دارند که قبلاً برای مصرف به صورت صداهای کوچک و منظمی تقسیم شده اند؟ و اطلاعات به سختی کامل می شود: ما آن را قطعه به قطعه، صدای بایت به صدا دریافت می کنیم و سعی می کنیم همه چیز را در ذهن خود مرتب کنیم. و ما آنچه را که می بینیم، اکثر ما باور داریم. نمی‌توانستم راه بهتری برای معرفی پیش‌فرض این فیلم به جز نحوه انجام آن بیاندیشم - یا اینکه چقدر رسانه‌ها، تلویزیون و ادراک به طور مؤثر در داستان بارها و بارها مورد توجه قرار می‌گیرند.

صحبت از داستان در منطقه 9 - این در مورد بیگانگان نیست، بچه ها، بلکه در مورد سفر احساسی ویکوس ون دی مروی (شارلتو کوپلی) است، مردی که به عنوان تجسم نهایی میانسالی بوروکراتیک به ناحق اقتدار داده شده شروع می کند، که در نهایت شفقت و احترام به کسانی را که زمانی فکر می کرد، می آموزد. پس از اینکه مجبور شد دنیا را (به معنای واقعی کلمه) از چشم آنها ببیند، برای او بیگانه است. این داستان در درون مقدمه اتفاق می افتد، اما وظیفه روایی پاسخ به هر سؤالی که در این فرضیه مطرح می شود، نیست: کار این داستان این بود که ما را از طریق یک واقعیت جایگزین (اما قابل تصور) وارد یک قوس احساسی بسیار زمینی کند. و به اعتبار او، Sharito Copely تقریباً به تنهایی این کار را در یک اجرای گیرا و باورپذیر انجام می دهد. آفرین.

من هم آن را قبول خواهم کرد منطقه 9 چرخ را با داستان «یک مایل با کفش دیگری راه برو» دوباره اختراع نکرد. اما مطمئناً واگنی که چرخ به کار می رود تعمیرات اساسی کرد. بگذریم، بعد از شکسپیر و سیمپسونها همه چیز تقریباً انجام شده است و تمام داستان‌های عالی گفته شده است: ترفند این است که به روش‌های جدیدی به آنها گفته شود تا پیام‌های مهمی که منتقل می‌کنند همیشه با زمان‌های تغییر مرتبط باشند. منطقه 9 این کار را بسیار موثر انجام داد و IMHO بسیار قدرتمند بود.

بیایید داستان را با پیش فرض اشتباه نگیریم، مردم. بحث‌هایی که من درباره «حفره‌های طرح» می‌شنوم که هرگز پر نشدند در مورد اینکه بیگانگان از کجا آمده‌اند، چرا آمده‌اند، چه اتفاقی در حین جابجایی رخ داده است - همه آنها بی‌ربط به داستان ویکوس ون دی مروه و تجربیات او در منطقه 9 . این سوالات همه مربوط به فرضیه ، بله، و شاید در آینده (و اجتناب ناپذیر) منطقه 9 دنباله ها ما همه آن پاسخ ها را یاد خواهیم گرفت. اما صادقانه بگویم، شنیدن آن حقایق برای من به اندازه داستان این فیلم قانع کننده نخواهد بود.

من حدس می زنم برخی از مردم هنوز از آنها یاد نگرفته اند گمشده یا سه گانه ماتریکس و چه چیزی ممکن است اشتباه پیش برود وقتی که شما مجبور هستید تک تک عناصر فرضی خود را داشته باشید - و هر 'اسرار ماندگار' پیرامون آن - به طور مفصل توضیح داده شود. حدس می‌زنم مردم فراموش کرده‌اند که مرز بین آنچه باید توضیح داده شود و آنچه می‌توان به تخیل واگذار کرد، کجا قرار می‌گیرد.

هیچ کشوری برای پیرمردها در نتفلیکس وجود ندارد

آیا مردم دیگر حتی به تخیل اعتقاد دارند؟ (شوخی را فهمیدی؟)

فیلمسازی خوب - آیا آن را می شناسید؟

ما در دوران خطرناکی زندگی می کنیم که یک نسل کامل از جوانان ساده لوح فکر می کنند مایکل بی یک نابغه رویایی برای ساختن است. ترانسفورماتور 2 . دوران هیچکاک و کوبریک گذشته است و تنها زمانی که ما دیگر از اصطلاح 'نویسنده' استفاده می کنیم، زمانی است که توصیف می کنیم که اووه بول واقعا چقدر وحشتناک است.

قبل از منطقه 9، نیل بلومکمپ در حال ساخت فیلم های کوتاه و تبلیغاتی بود که به قدری خلاقانه و دیدنی بودند که کلیدهای آن را به او تحویل دادند. هاله فرانچایز فیلم (اگر فقط به طور خلاصه) توجه پیتر جکسون، یکی دیگر از فیلمسازان مبتکر و دیدنی که امروزه در این صنعت کار می کند را به خود جلب کرد. منطقه 9 تقریباً 30 میلیون دلار ساخته شد، در حالی که استودیوهای بزرگ امروزی نمی توانند مسافت پیموده شده (f/x یا داستانی) را از فیلم هایی با بودجه 3 برابری بدست آورند (نگاه کنید به: G.I. جو ).

مردم خوب، هیاهو خالی یا بی ارزش نیست: نیل بلومکمپ یک فیلمساز فوق العاده با استعداد و رویایی است که حرفه ای طولانی در پیش دارد. اینکه چگونه کسی این واقعیت را تشخیص نمی دهد باعث می شود که من ناگهان بفهمم چرا ترانسفورماتور 2 رکوردهای باکس آفیس را شکست

آیا واقعاً می‌توان گفت که مردم آنقدر بی‌حس شده‌اند که وقتی فیلم‌سازی بزرگ را می‌بینند دیگر آن را تشخیص نمی‌دهند؟ اگر فکر می‌کنید من این سوال را غیرمستقیم می‌پرسم، بیایید فقط فقدان احترامی که به او نشان داده شده را به یاد بیاوریم شب تاریک یک بار فصل جوایز سال گذشته شروع شد ...

امروزه ما در عصر شگفت انگیزی زندگی می کنیم 'این فقط نظر شماست، مرد.' هیچ مطلقی وجود ندارد - A فقط اگر کسی آن را داشته باشد، A است نظر که هست و مفهوم «کیفیت» صرفاً به یک تصور ذهنی دیگر تبدیل شده است که مردم تصمیم می‌گیرند به آن اعتقاد داشته باشند یا نه. این منطقه 9 بحث واقعاً من را نگران کرده است که مدیکریتی آنقدر بیداد کرده است که اعتراف به این که در اکثر موارد ما تا اعماق آن غوطه ور می شویم بسیار ترسناک شده است. و در حالی که ممکن است زمانی که چیزی به نام استاندارد پایین وجود ندارد احساس نیمه رضایت راحت تر باشد، لذت بردن از اوج و هیجان تجربه یک چیز استثنایی نیز به همان اندازه غیرممکن می شود.

گفت، آن را حدس بزنید حکم در مورد منطقه 9 - واضح است که یک فیلم خوب و یک ورودی علمی تخیلی فوق العاده - به نحوی همچنان بحث خواهد شد...

در ضمن من مطمئن هستم که چیزهای زیادی وجود دارد که می خواهید به من بگویید. پس در آن باشید. شما را در بخش نظرات می بینیم.