Once Upon A Time: 5 بدترین کاری که اِما به رجینا انجام داد (و 5 رجینا به اِما)

چه فیلمی را ببینید؟
 

رابطه رجینا و اما در Once Upon A Time یک غلتک واقعی بوده است. ما بدترین کارهایی را که این زوج با یکدیگر کرده اند کشف می کنیم.





روزی روزگاری گروه فوق العاده باورنکردنی ای داشت و پر از شخصیت های افسانه ای بود که ما از کودکی دوستشان داشتیم. اما در قلب نمایش خانواده و معنای آن قرار دارد. اما سوان و رجینا میلز پسرشان هنری ، که پسر بیولوژیکی اما و فرزندخوانده رجینا است ، پدر و مادرشان هستند.






مرتبط: روزی روزگاری: 5 بار کاپیتان هوک قهرمان بود (و 5 بار او یک شرور بود)



مشکل این بود ، این دو به عنوان دشمن شروع کردند و به آرامی با داشتن یک دوستی آزمایشی آغاز شدند. صرف نظر از وضعیت دوستی شان در طول سریال ، هر یک از آنها کارهایی را با یکدیگر انجام داده اند که کمتر از مطلوب بوده است. این 5 بدترین کاری است که اما اِما با رجینا انجام داد و بالعکس ، برای کسانی که نیاز به بازیابی دارند.

10اما به رجینا: بازگرداندن ماریان

در فینال فصل 3 ، کیلیان و اما به زمان خود به جنگل افسون سفر کردند ، درست قبل از ملاقات والدین اما - سفید برفی و پرنس جذاب. این امر آنها را به سفری سوق داد تا اطمینان حاصل کنند که تغییرات ایجاد شده در گذشته را قبل از تأثیرگذاری بر آینده اصلاح کرده اند.






در آنجا ، آنها با زنی به نام ماریان ملاقات کردند و او را از نابودی ملکه شر نجات دادند. اما در حال حاضر ، رجینا یک شرور اصلاح شده بود که به دنبال رابین هود می افتاد. وقتی اما تصمیم می گیرد ماریان را نجات دهد و او را بازگرداند ، معلوم می شود که او همسر رابین است و این باعث ناراحتی شدید رجینا می شود. او فکر کرد که خوشبختی را پیدا کرده است ، اما دوباره آن را از بین برد.



مروارید سیاه چه نوع کشتی است

9رجینا به اما: تلاش های او برای بیرون راندن اما از خارج از داستان

رجینا آنتاگونیست اصلی فصل اول بود روزی روزگاری و به دلیل خوبی او ملکه شیطان بود که دوباره در جنگل افسون شده بود و از همان ابتدا نفرین تاریکی را وضع کرده بود ، بنابراین شما واقعاً نمی توانید شرورتر از این باشید.






بنابراین هدف اصلی او دور نگه داشتن اما از استوری بروک به دو دلیل بود. اولین موجودی که او می خواست اما از هنری دور شود ، زیرا او می خواست تنها مادر زندگی او باشد. و مورد دوم اینکه او می خواست مطمئن شود که ایما به جادو اعتقاد ندارد ، که این لعنتی را که به راه انداخته خواهد شکست. به همین دلیل ، او چندین بار تلاش کرد تا داوطلبانه یا با زور استوربروک را از بین ببرد.



8اما به رجینا: او رابطه خود را با هنری تحت فشار قرار داد

در حالی که رجینا مطمئناً تلاش زیادی برای ایجاد فشار در روابطش با پسرش هنری انجام داد ، اما مطمئناً کمکی به مسائل نکرد. حتی پس از آنکه رجینا برگرداند برگ جدیدی و از عملکرد خود ابراز پشیمانی کرد ، اما مدت طولانی طول کشید تا اما این نسخه جدید خود را بپذیرد.

مرتبط: روزی روزگاری: 5 زوج که دوستشان داشتیم (و 5 نفر از آنها متنفر بودیم)

این مسئله رابطه او با هنری را که از قبل در حوادث سنگین فصل اول سخت بود ، تحت فشار قرار داد. اما و هنری فقط برای اینکه رجینا بیشتر احساس نزدیکی کند به این حس نزدیک می شود که بیرون باشد. برای رجینا هم قابل درک بود اما حیف است که مجبور شود از پس آن برود.

7Regina To Emma: She Cast The Dark Curse

نفرین تاریک همان چیزی بود که وقایع آسیب زا را در طول زندگی اما سوان به حرکت در آورد. هنگامی که او را بدون جادو از طریق کمد لباس به زمین فرستادند ، همه چیز در زندگی او خراب شد. او نتوانست نزد والدینش - که 28 سال در Storybrooke نفرین شده بودند - بزرگ شود و کودکی خود را به عنوان یتیم زندگی کرد.

آشوب آشوب - آیا آن را احساس می کنید

این بدان معنا بود که او مجبور شد پسر خود را در دوران نوجوانی و هنوز در زندان به دلیل تصمیمات نادرستی که گرفته بود رها کند ، و این برای سالهای بعدی پیامدهای جدی عاطفی بر او داشت. اگر رجینا هرگز این همه زحمت نمی کشید تا پدر و مادرش را نفرین کند ، شاید زندگی عادی و شگفت انگیزی داشت.

6Emma To Regina: She Broke The Dark Curse

در تمام فصل 1 ، رجینا حرکاتی انجام داده بود تا سعی کند اما سوان نفرینی را که 28 سال پیش به او شلیک کرده بود ، بشکند. او تمام تلاش خود را کرده بود تا اطمینان حاصل کند که این اتفاق نیفتاده است ، اما اما با استفاده از بوسه True Love بر پسرش ، هنری که در کما بود ، توانست آن را بشکند.

این فوراً باعث شد ایما به جادو ایمان بیاورد و طلسمی را که بیش از شخصیت های افسانه ای بود که در فصل اول می شناختیم ، شکست. البته این چیزی نبود که رجینا می خواست و حتی اگر این برای همه افراد دیگر خوب بود ، اما فقط مشکلات بیشتری برای رجینا ایجاد کرد.

5رجینا به اما: او هنری را دستکاری کرد

هنگامی که رجینا در اوج شرارت ناب خود بود ، او شهردار استوری بروک و یک مادر برای هنری ، پسر بیولوژیکی اما بود. او در طول فصل اول دائماً او را دستکاری می کرد ، تا آنجا پیش رفت که فکر کند دیوانه است به دلیل اعتقاد به جادو و فکر کردن واقعی بودن شخصیت های افسانه ای که او خوانده است.

گلن در چه قسمتی می میرد

مرتبط: روزی روزگاری : 10 قسمت برتر (طبق IMDb)

او حتی به او آسیب رساند ، او را با سحر و جادو در هوا معلق کرد و از شاخه های یک درخت برای دور بدنش استفاده کرد. این اصلاً این نبود که اما چگونه می خواهد پسرش معالجه شود و فقط هنگامی که همه چیز روشن شد باعث عصبانیت و ناراحتی اما می شود.

4اما به رجینا: بازگرداندن رابین هود از قلمرو آرزوها

در طول داستان Wish Realm ، بسیاری از وقایع دراماتیک رخ می دهد ، اما هیچ کس رجینا را رقیب نمی کند که یک بار دیگر نسخه جهانی آن عشق را که درگذشت - رابین هود - در گوشت ببیند.

به محض اینکه اِما و رجینا با او روبرو شدند ، اما فکر کرد که ممکن است فکر خوبی باشد که بخاطر رجینا او را به استوری بروک برگرداند. در حالی که این اهداف عموماً خوب بود ، اما همه آنچه انجام داد این بود که رجینا بیشتر از آنچه برای چانه زنی دردسر ایجاد کرده بود.

معلوم شد که نسخه Wish Realm از رابین هود بسیار متفاوت است و مشکلات بیشتری را برای Regina ایجاد می کند که می توانست انتظار داشته باشد. اما احتمالاً باید از این یکی دور می ماند.

3رجینا به اما: او سعی کرد اما را در زیر نفرین خواب قرار دهد

همه روزی روزگاری طرفداران می دانند که نفرین خواب یکی از ظالمانه ترین اشکال نفرین است که باید مورد لعن قرار گیرد. این یک جهنم آتشین از کابوس است که هر چقدر تلاش کنید نمی توانید از آن فرار کنید. البته مگر اینکه بوسه عشق واقعی لعنت را بشکند.

مربوط: روزی روزگاری: 10 قسمت بدتر از نظر IMDb

بنابراین در پایان فصل 1 ، رجینا آخرین تلاش خود را برای بیرون راندن اما سوان از زندگی آنها انجام می دهد ، و با لعنت خوابیدن یک دسر سیب را مسموم می کند و سپس آن را به اما عرضه می کند. متأسفانه ، وقتی هنری آن را بخورد برای اثبات یک نکته معکوس می شود و به کما می رود. این فقط اقدامی ظالمانه دیگر از طرف رجینا بود.

دواما به رجینا: او احساساتی را برای گراهام ایجاد کرد (در حالی که او با رجینا بود)

گراهام هنگامی که اما برای اولین بار به شهر آمد ، کلانتر استوری بروک بود و آنها با هم سریع دوست شدند ، حتی اگر او مخفیانه از شهردار - رجینا ، خودش - دیدن می کرد ، بدون اینکه بقیه اطلاعات Storybrooke بدانند.

حتی اگر رجینا گراهام را برای حضور در کنار او دستکاری می کرد ، اما هنوز هوشمندانه ترین اقدام اما نبود که با ایجاد احساساتی نسبت به گراهام که به طور واضح متقابل بود ، رابطه سنگین او با شهردار را حتی بدتر کند.

آنها حتی یک بوسه واقعی عشق را به اشتراک گذاشتند و خاطرات گراهام را بلافاصله بازگرداندند ، درست قبل از اینکه فاجعه ای به دست رجینا میلز وارد شود ...

1Regina To Emma: Killing Graham

رجینا احساس واقعی نسبت به گراهام نداشت و به معنای واقعی کلمه او را با سحر و جادو دستکاری می کرد تا با او باشد ، با این وجود هنوز هم نمی توانست تحمل کند وقتی که احساس احساس نسبت به او شد.

ددپول 2 در مقابل یک بار ددپول

چیزی که کمکی نکرد این بود که اما ناخواسته خاطرات گراهام را از دوران حضور خود در جنگل مسحور بازگرداند ، و لعنت رجینا را که با دانش او ساخته بود تهدید کرد.

او به خزانه قلب های خود رفت و با فشردن زندگی از قلب او ، فوراً او را کشت ، طوری که انگار یک حمله قلبی داشته است. او در آغوش اما درگذشت ، کاملاً او را ویران کرد و در آینده او را بیش از پیش احتیاط کرد.