15 قهرمان ابرقهرمانی DC و Marvel که کاملاً شبیه هم هستند

چه فیلمی را ببینید؟
 

قهرمانان DC و Marvel بسیاری با مجموعه قدرت معادل وجود دارد. در اینجا 15 شخصیت وجود دارد که شباهت های آنها بسیار عمیق تر است.





کمپانی های مارول و دی سی کمیک برای چندین دهه با هم رقابتی داشته اند. این کمیک ها ، فیلم ها ، تلویزیون ها یا کالاها باشد ، این بچه ها مدت هاست که آن را فریب می دهند. بعضی اوقات مارول در بالای صفحه (MCU) ظاهر می شود و گاهی اوقات DC یکی از حقوقی هایی است که به خود می بالد (تلویزیون). در هر صورت ، یک بحث بی پایان در مورد اینکه کدام شرکت بهتر است وجود دارد و این تقریباً بستگی به این دارد که از چه کسی سال کنید ، زیرا هر دو طرفداران هجومی دارند.






اسکار وایلد یک بار گفت ، تقلید صادقانه ترین تملق چاپلوسی است که متوسط ​​بودن می تواند به بزرگی آن بپردازد . همانطور که رقیب برجسته می تواند نقشه خود را از دست بدهد ، خانه ایده ها می توانند الهام بگیرند. اغلب اوقات یکی بهتر از دیگری نیست و باید بپذیریم که بدون این رقابت ، ما به احتمال زیاد برخی از داستان های واقعا استثنایی را از دست خواهیم داد.



به نظر می رسد که هر شخصیت DC یک همتای مارول دارد ، اما موارد زیادی وجود دارد که شباهت های آنها نسبت به مجموعه برق بسیار عمیق تر است. برخی از این قهرمانان تعداد زیادی بیشتری به اشتراک می گذارند. اینجاست 15 شخصیت DC و Marvel که کاملاً شبیه به هم هستند.

پانزدهDeathstroke (1980) و Deadpool (1991)

این حذفی بدنام در حال حاضر توسط اکثر طرفداران کمیک شناخته شده است. همه چیز با طراحی های راب لیفلد برای قاتلی آغاز شد که وی و فابیان نیکیزا ، خالق همکار می خواستند در آن وارد شوند جهش های جدید . بنابراین ماجرا از این قرار است: Niceieza با نگاهی به طرح های این شخصیت Deadpool گفت: 'این Deathstroke از Teen Titans است.' لیفلد از طرفداران پر و پا قرص تایتان ها بزرگ شده بود و شباهت های آن غیرقابل توصیف بود. دث استروک و ددپول آدم کش های بزرگی هستند که هم اسلحه و هم شمشیر به دست دارند و از قابلیت های بازسازی برخوردارند. لباسهایشان نه تنها از یک پارچه بریده شده بود (اگر نه رنگ آمیزی) ، بلکه نام آنها نیز همین بود. وقتی سازندگان ددپول متوجه شدند با چه کاری روبرو هستند ، آن را شماره گیری نکردند ، بلکه شماره گیری کردند و تصمیم گرفتند که به ددپول ، مانیتور وید ویلسون بدهند. این یک تقابل عمدی بر روی نام Deathstroke ، اسلید ویلسون بود.






بیش از هر جفت دیگری در این لیست ، این دو نفر طاقچه های جداگانه خود را در کمیک ها تراشیده اند. اگرچه هر دو از شرور به ضد قهرمان تبدیل شده اند ، اما تکامل Slade و Wade کاملاً متفاوت است. Deathstroke و Deadpool فقط گذشته های مشابه ندارند. شخصیت آنها نیز کاملاً شبیه به هم نیست. ممکن است مارول کمی بیش از حد از شخصیت DC الهام گرفته باشد ، اما قطعاً آنها او را از خودشان ساخته اند. این به نوعی بزرگترین پاره پاره شدن در تاریخ کتاب های کمیک است!



14Big Barda (1971) و Gamora (1975)

در ابتدا ، وقتی به این دو رزمنده بزرگ فکر می کنید ، شباهت های زیادی به ذهن خطور نمی کند. آنها مطمئناً شبیه هم نیستند. با این حال ، مجموعه های قدرت آنها تقریباً مشابه هستند. جدا از این ، بیگ باردا و گامورا در مقایسه با اکثر مردانی که در کنار آنها می جنگند بسیار قدرتمندتر هستند (نسبتاً مشخصه ای از زمان ایجاد آنها نیست). با این حال ، جایی که این زنان زخمی می شوند ، چیزی نیست که آنها را به هم پیوند دهد. اینجاست که آنها از آنجا آمده اند.






بیگ باردا در Apokolips ، دنیای دنیای Darkseid متولد شد. او را در سن جوانی از مادرش گرفتند و مادربزرگ گودیس او را برای هدایت زنان خشم ، سرسختترین جنگجویان آراسته کرد. این تنها زندگی بود که او می دانست. در حالی که باردا کار خود را به عنوان شروری آغاز کرد که کاملاً آماده بود برای دارکید بمیر ، او پس از عاشق شدن با Mister Miracle تغییر سمت داد. سرانجام ، وی به عضوی با ارزش در لیگ عدالت تبدیل شد.



گامورا همچنین برای خدمت به یک حاکم شرور بزرگ شده است: پدر خوانده او ثانوس (اساساً معادل مارول Darkseid). او همچنین به عنوان یک نوزاد گرفته شد و برای همیشه به عنوان سلاحی در برابر نیروها بزرگ شد ، در حالی که نمی فهمید شرارت واقعی که او در آن شریک شده است. هنگامی که خیانت ثانوس مشخص شد ، مانند باردا ، گامورا یک سرباز برای طرف دیگر شد . او از آن زمان هم به انتقام جویان کمک کرده و هم به بخشی جدایی ناپذیر از نگهبانان کهکشان تبدیل شده است.

13هود قرمز (2005) و سرباز زمستانی (2005)

جالب اینجاست که این دو یار جان باخته که ضد قهرمان شدند در همان سال زنده شدند. هر دو شخصیت به عنوان پشتیبان از دو بزرگترین قهرمان شرکت های انتشاراتی مربوطه خود ، بتمن و کاپیتان آمریکا عمل کردند. باکی بارنز هنگام تلاش برای خنثی کردن بمبی در جریان جنگ جهانی دوم ، درگذشت یک فاجعه ، اما قهرمانانه. بیچاره جیسون تاد ، معروف به رابین کمترین محبوب همه ، اساساً توسط طرفداران کشته شد ، آرزوهایی که توسط جوکر روانپریش انجام شد. او همچنین در یک انفجار جان خود را از دست داد (اگرچه ابتدا بسیار مورد ضرب و شتم قرار گرفت و جان باخت.)

یکی از جالبترین نکات در مورد نحوه بازگرداندن این بچه ها نحوه خوب بودن آنها است. مسلماً ، جیسون و باکی شخصیت های نسبتاً لنگی قبل از مرگشان بودند ، اما پس از بازگشت آنها به یکی از عالی ترین بدبین های کمیک تبدیل شدند. هر دو نفر نیز به روشی برگشتند که آنها را در برابر مربیان قبلی خود قرار داد. جیسون تاد با آتش انتقام ، که البته بتمن نتوانست از پس آن برآید ، به خانه رسید. باکی به یکی از بزرگترین قاتلان جهان تبدیل شد و ما می دانیم کپ نمی تواند اجازه دهد این کار ادامه یابد.

با وجود این واقعیت که هر دو مرد تحت شرایط ناگوار بازگشتند ، اکنون هر دو قهرمان هستند. جیسون با گذشت زمان تا حدی خودش را فدا کرد و با او دوباره تصور شد هود قرمز و قانون شکنان در حین DC’s New 52. باکی سرانجام به خود آمد و از آن زمان قهرمان شد ، حتی مدت کوتاهی را به عنوان کاپیتان آمریکا بازی کرد!

12Swamp Thing (1971) و Man Thing (1971)

دو شخصیت تقریباً یکسان که همزمان توسط دو ناشر متفاوت تصور شده اند! هرچند Swamp Thing و Man Thing احتمالاً به Heap بدهکار هستند ، شخصیتی مشابه که می توان آن را در سال 1942 جستجو کرد و توسط Hillman Periodicals منتشر شد. احتمالاً به همین دلیل است که ، اگرچه مارول (پسر آنها از نظر فنی اول بود) و دی سی در مورد شباهت بیش از حد شخصیت ها بحث کردند ، اما آنها هرگز موضوع را به دادگاه نکشاندند.

کجا شوالیه تاریکی را تماشا کنم

الک هلند و تئودور تد سالیس هم دانشمند بودند. تد و الک هر کدام با ماده ای کار می کردند که وقتی با باتلاق ترکیب شود ، باعث می شود دوباره از اعماق به عنوان موجودی شبیه به نظر برسند. سپس هر دو قهرمان شدند. با این حال ، تکامل شخصیت ها بسیار متفاوت است.

Swamp Thing در ابتدا یک کمیک ترسناک ساده بود. در حالی که آن داستان های اولیه عالی بودند ، این آلن مور بود ( نگهبانان ) ، كه كتاب را در جلد دوم خود تحویل گرفت ، باعث شد چیز باتلاق خیلی بیشتر شود. او ریشه های کمیک را در وحشت حفظ کرد ، اما آن را در فلسفه وجودی غرق کرد. Swamp Thing به جای الک هلند گیاهی بود که به راحتی فکر می کرد یک مرد است. این نه تنها موجودی را برای تمام سالهای بعدی او تعریف می کند ، بلکه حداقل تا حدی مسئول شروع یک دوره کاملا جدید از کمیک ها است. از طرف دیگر ، Man Thing از زمان پیدایش تاکنون عمدتاً بدون تغییر باقی مانده است.

یازدهGreen Arrow (1941) و Hawkeye (1964)

فراموش کردن این یکی بسیار سخت است. اگرچه این دو قهرمان پشتوانه های بسیار متفاوتی دارند ، اما در کنار آن کل تیر و کمان بسیار مشترک هستند (گرچه بگذارید بپذیریم که این یک نوع بزرگ است). خلق و خوی آنها کاملاً نزدیک است. هر دو مرد رک و صریح هستند و معروف به تحرک هستند. آنها هر دو دارای مزاج هستند و از بسیاری شرایط به ظاهر غیرممکن خارج شده اند. غیرممکن ترین وضعیت گرین ارو و هاوکی فرار کرده اند؟ خوب ، این مرگ خواهد بود. هر دو مرد مرده اند و برای گفتن داستان بازگشته اند.

زندگی عاشقانه آنها نیز شباهت عجیبی دارد. کلینت و اولی هر دو با بانوانی درگیر شده اند که هوشیاری ابرقهرمانانه آنها با کلمه سیاه آغاز می شود (به ترتیب بیوه و قناری). این دو مرد هر دو برای زنده ماندن از سنین جوانی نیاز به تیراندازی با کمان داشتند. صرف نظر از اینکه آنها از کجا سفر قهرمان خود را شروع کرده اند ، یا شخصیت شرور در مورد کلینت ، هر دو اعضای اصلی گروه برتر ابرقهرمانان را در جهان خود جمع می کنند. کلینت با تکرارهای بی شماری از تیم انتقام جویانه بوده است و همین مسئله را می توان در مورد اولی و لیگ عدالت نیز گفت.

10Aquaman (1941) و Namor (1939)

در اینجا یک جفت قهرمان دیگر وجود دارد که شباهت های آنها بلافاصله مشخص می شود. بدیهی است که جمع کردن دو پسر دریا آسان است ، اما این موارد بسیار فراتر از علاقه آنها به اقیانوس است. برای یک چیز ، توانایی های آنها تقریباً یکسان است. تفاوت اصلی این است که نامور می تواند پرواز کند. جدا از قدرت ، این دو مرد ضعف یکسانی دارند: آنها نمی توانند به طور نامحدود در خشکی وجود داشته باشند. هر دو از زنان آتلانتیایی متولد شدند که عاشق مردان فانی شدند. نامور و آرتور سلطنتی قلمداد می شوند و مسئولیت آنها در قبال پادشاهی هایشان همیشه بر آنچه در دنیای سطح می گذرد ارجحیت داشته اند.

زندگی عاشقانه آنها بسیار متفاوت است. در حالی که فشار اصلی آرتور همیشه Mera بوده است ، Namor چندین بار ازدواج کرده است ، اما احتمالاً همیشه بزرگترین مشعل ها را برای Sue Storm حمل خواهد کرد. این دو با وجود خدمت در بسیاری از خطوط داستانی مهم از زمان ایجاد ، به نقش های نسبتاً جزئی در جهان مربوطه سقوط کرده اند. با این حال ، در سال های اخیر ، جف جانز در زمینه ابداع مجدد Aquaman کار بسیار خوبی انجام داده است ، در حالی که Namor تا حد زیادی کم استفاده مانده است.

9Man elongated (1960) and Mr. Fantastic (1961)

در حالی که هر دو این افراد مطمئناً به DC's Plastic Man (1941) بدهکار هستند ، اما آنها شباهت زیادی به یکدیگر دارند. با کنار گذاشتن قابلیتهای کششی آنها (مجموعه قدرت آنها تقریباً یکسان است) ، یکی از مهمترین خصوصیاتی که آنها به اشتراک می گذارند عقل باورنکردنی آنهاست. در حالی که رید ریچاردز انرژی خود را بر روی علم متمرکز می کند ، رالف دیبنی از مهارت های شگفت انگیز خود در زمینه استنباط برای حل جنایات استفاده می کند. اگرچه گزینه های شغلی آنها متفاوت است ، آنها دو نفر از باهوش ترین مردان دانشگاه های مارول و دی سی هستند.

قابل توجه است که نه رید و نه رالف هویت مخفی ندارند و آنها دو نفر از اولین کسانی بودند که از کمد ابرقهرمان بیرون آمدند. جنبه مهم دیگر این دو شخصیت مشترک است: ازدواج آنها. نه تنها هر دو مرد با خانمهایی به نام سو (طوفان و دیربن) ازدواج کردند ، بلکه روابط آنها نیز بدون مشکل بوده است. در دنیای طنزهای اپرایک کمیک ، این یک شاهکار بزرگ است! در حالی که قهرمانان دیگر آنها در عشق و عشق بودند ، این دو مرد با خوشحالی در آنجا مستقر شدند (حداقل تا زمانی که رالف به طرز فجیعی همسرش را در صفحات بحران هویت )

8Atom (1961) و Ant-Man (1962)

چندین تجسم از هر دو این افراد وجود داشته است ، اما این دو نفر با بیشترین مشترکات ری پالمر و هانک پیم (هر دو از عصر نقره) هستند. دهه 60 ‘دوران اختراع مجدد کمیک ها بود. بیرون با وسترن ها و با ابرقهرمان ها. در حالی که بسیاری از قهرمانان دانش بنیان در این زمان خلق شدند ، این دو تنها دو نفر بودند که از تحقیقاتی که انجام می دادند برای دستکاری اندازه خود استفاده کرده بودند. گذشته از این ، هر یک از آنها در زمینه های خود درجه یک درجه یک بودند. هر دوی آنها فیزیکدانانی هستند که از قدرت تازه کشف شده خود برای تبدیل شدن به ابرقهرمان استفاده کردند.

Atom و Ant-Man هر کدام کار خود را با فناوری کوچک آغاز کردند ، اما بعداً کشف کردند که آنها می توانند خودشان را نیز رشد دهند. آنها هر دو ازدواج خوشی داشتند که به طلاق تلخ ختم شد. اگرچه این دو قهرمان در هنگام معرفی بسیار یکسان بودند ، اما از آن زمان به ویژه از نظر شخصیتی تفاوت عمده ای داشته اند. سفر قهرمان هنک از زمان ایجاد Ultron در سال 1968 یک سفر دشوار بوده است. به دنبال آن ، او دچار مشکلات زندگی حرفه ای و شخصی اش شد. ری هرگز دچار همان نوع عذاب روحی نشده است ، حداقل تا زمانی که همسر سابقش یک ابرشرقه شد.

7گردباد قرمز (1968) و چشم انداز (1968)

بیایید ابتدا چیزهای واضح را از سر راه خود برداریم. Red Tornado و Vision هم آندروید هستند. هر چند به سختی پایان مقایسه است. هر دو توسط شرورانی که به ترتیب سعی در استفاده از آنها علیه لیگ عدالت و انتقام جویان داشتند ، ایجاد شده اند. Red Tornado سازنده خود ، T.O را روشن کرد. فردا ، همانطور که Vision اولترون او را روشن کرد. هر دو ساخته های مصنوعی هستند که در پی یافتن انسانیت خود هستند.

همچنین ، هر دو نام خود را از شخصیت های مبهم از دوران طلایی گرفته اند ، اگرچه Vision شباهت بسیار بیشتری به همنام او دارد. شخصیت های عصر نقره ، تکرارهایی که می شناسیم و دوستشان داریم ، اولین حضور خود را تنها با چند ماه فاصله انجام دادند (اگرچه نسخه ای از RT معروف به Ulthoon در سال 1960 ایجاد شد). جدا از همه اینها ، هر دو مورد زنان انسانی قرار گرفته اند. Red Tornado با کاتلین ساتون قرار گرفت و این دو یک دختر به دنیا آوردند. چشم انداز با جادوگر اسکارلت ازدواج کرد و آنها صاحب دو فرزند شدند (که وی اساساً خواستار وجود آنها بود). این مجموعه های قدرت آنهاست که واقعاً آنها را متمایز می کند. گردباد قرمز عمدتا می تواند گردباد ایجاد کند. از طرف دیگر ، Vision تقریباً هر کاری می تواند انجام دهد.

6Doom Patrol (1963) و X-Men (1963)

Doom Patrol اولین حضور خود را در بزرگترین ماجراجویی من شماره 80 در ماه ژوئن ، در حالی که مردان ایکس شماره 1 اولین بار در ماه سپتامبر آغاز شد. چند ماه وقت زیادی برای سرقت ایده و اجرای آن نیست. با این حال ، خالق آنها ، آرنولد دریک ، متقاعد شد که استن لی ایده را سرقت کرده است. با توجه به این واقعیت که بسیاری از نویسندگان بین مارول و دی سی کار می کردند ، لی می توانست پیشی بیشتری نسبت به آنچه که به نظر می رسد داشته باشد. وقتی به آن رسیدید ، شباهت ها بسیار حیرت انگیز است.

Doom Patrol جنون بود ، در حالی که X-Men جهش یافته ای بود که به عنوان Freak نامگذاری شده بود. هر دو گروههای بدخواهی بودند که به نمایندگی از مردمی که از آنها می ترسید و از آنها متنفر بودند می جنگیدند. دشمن اصلی آنها اخوان جهنم های شیطانی بود! همچنین ، فراموش نکنیم که یک آقای بزرگتر با ویلچر هدایت هر دو تیم را بر عهده داشت و از آنها به عنوان 'عجیب ترین قهرمانان' جهان نام برده می شد. درست است که در طول سال ها کتاب ها به اندازه کافی منحرف شده اند که اکنون کاملاً مجزا هستند و اگر اجرای Grant Morrison را در هر دو عنوان نخوانده اید ، دیگر از دست می دهید! با این حال ، در ابتدای کار ، تیم ها بدون هیچ گونه تردیدی یکسان بودند.

5گربه زن (1940) و گربه سیاه (1979)

سلینا کایل و فلیشیا هاردی فوراً به عنوان ارواح خویشاوند شناخته می شوند. اول از همه ، آنها هر دو موضوع کل گربه ها را در جریان دارند. دوم ، هر دو دزد هستند و نه فقط افراد صالح ، بلکه تقریباً بهترین افراد در تجارت هستند. در مرحله بعدی ، هر دو رابطه عاشقانه جدی با قهرمانانی دارند که تیتر اصلی کتابهایی هستند که برای اولین بار در آنها حضور یافتند ، بتمن و مرد عنکبوتی. همچنین ، لباس های آنها شباهت عجیب و غریب خاصی دارد و این دو خانم هر کدام مرز بین شرور و ضد قهرمان را طی کرده اند.

به نظر می رسد که مارول در اینجا از DC الهام گرفته است ، اما جالب است که اینطور نیست. به گفته خالق Marv Wolfram ، او ایده Felicia Hardy را از یک کارتون Tex Avery مربوط به دهه 40 ‘به نام بد شانس بلکی . و اگر ببینیم که گربه سیاه در هنگام معرفی اولین کتاب کمیک خود ، گربه کی بود ، این دو تقریباً هیچ شباهتی به هم ندارند. اگرچه سلینا در دهه 60 camp کمپین از لباس عروس استفاده کرد بتمن برنامه تلویزیونی ، همتای کمیک او هنوز در حال پوشیدن لباس بنفش بود. گربه زن کاملاً در فرانک میلر و دیوید مازوچلی طراحی شد Batman: Year One ، که تا سال 1986 منتشر نشد.

4Green Lantern (1940) و Nova (1976)

گرین لنترن و نوا هر کدام به یک سپاه بین کهکشانی تعلق دارند. آنها اساساً به عنوان پلیس فضایی عمل می کنند. درست است که هال جردن (عصر نقره ای GL) و ریچارد رایدر بچه های کاملاً متفاوتی هستند. جوردن تقریباً کولاک ترین شخص همیشه بود ، در حالی که رایدر بچه ای خجالتی بود (اگرچه نوا شدن اعتماد به نفس او را افزایش می داد). صرف نظر از شخصیت آنها ، جایگاه آنها در کهکشانهایشان یکسان است. در حالی که حلقه بر اساس شایستگی یک Green Lantern را انتخاب می کند ، اعضای Nova Corps متفاوت انتخاب می شوند. با این حال ، هر دو اردن و رایدر عناوین جدید خود را توسط یکی از اعضای در حال مرگ سپاه اعطا کردند.

بازی تاج و تخت فصل 7 قسمت 4 imdb

در حالی که توانایی های آنها کاملاً یکسان نیست ، هر دو تقریباً قدرت نامحدودی دارند که هر یک از آنها از یک منبع تغذیه خاص دریافت می کنند. Nova آب خود را از منبع Nova می گیرد ، در حالی که GL آب او را از باتری Power Central می گیرد. هر دو نفر سپاه خود را رهبری کرده و در این راه جان داده اند. آنها هر دو از مردگان بازگشته اند.

3Batman (1939) and Moon Knight (1975)

در حالی که قهرمانان زیادی وجود دارند که از ویژگی های خاصی با شوالیه تاریکی برخوردار هستند ، اما هیچ یک به اندازه ماه نایت آشکار نیستند. مارک اسپکتور هیچ کپی کاربنی از بروس وین نیست ، اما به سختی می توان شباهت ها را از دست داد. هر دو نفر توسط انتقام جویی رانده می شوند ، اگرچه این برای بتمن به نمایندگی از پدر و مادرش است ، در حالی که برای مون نایت ، خدای Khonshu است که با او می جنگد. آنها هر دو از ثروت خود برای مقابله با جرم و جنایت با ابزارهای جالب استفاده می کنند و هیچ ابرقدرتی برای گفتن ندارند.

اگرچه این موازات آشکاری است ، اما مردان نیز در زیر لباس مبدل خیلی متفاوت نیستند. هر دو بروس وین و مارک اسپکتور تقریباً ماسک هستند ، در حالی که بتمن و مون نایت همان چیزی هستند که این بچه ها واقعاً هستند. وین یک نابغه است ، اما او همچنین به نوعی یک فرد دیوانه است ، موضوعی که در طول این سالها بارها مورد بررسی قرار گرفته است. اسپکتور اساساً همان روان شکسته است که یک قدم جلوتر می رود ، و او به جنون واقعی سقوط می کند.

دوWonder Woman (1941) و Power Princess (1982)

اگرچه او تا حدودی همتایان نزدیک خود در جهان مارول ، شاید ثور یا کاپیتان مارول دارد ، اما هیچ یک شباهت زیادی با دیانا پرنس به عنوان قدرت پرنسس ندارند. به طور قطع از همان لحظه ای که ساخته شد شاهزاده زاردا قرار بود نسخه Marvel از Wonder Woman باشد. این دو شخصیت در شخصیت مشترک کمی مشترک هستند ، اما این به معنای واقعی کلمه تنها چیزی است که آنها را از هم جدا می کند.

هر دو الهه هستند که در جزایر کاملا منزوی پرورش یافته اند. Wonder Woman در Themyscira بزرگ شد ، در حالی که Zarda سالهای اولیه زندگی خود را در مدینه فاضله زندگی می کرد. زاردا مانند دیانا از وطن خود فرستاده شد و هر دو خانم در جنگ جهانی دوم جنگیدند. هر دو آنها جنگجویانی سرسخت و دارای مجموعه های قدرت تقریباً یکسان هستند. گذشته از همه اینها ، زردا ، مانند دیانا ، تقریباً اولین مردی را که ملاقات کرد عاشق شد. با گذشت سالها ، شاهزاده خانم آمازون به نمادی بی نظیر تبدیل شده است. با خردمندی ، J. Michael Straczynski و Gary Frank تصمیم گرفتند Zarda را دوباره درخشان تصور کنند قدرت عالی ، به روزرسانی از اسکادران عالی ، که قطعاً به شخصیت شخصیت خاص خود را داده است.

1سوپرمن (1938) و هایپریون (1969)

صحبت از هر دو اسکادران عالی و قدرت عالی ، Hyperion قهرمان دیگری است که به عنوان تلاشی کاملاً محجبه برای کپی کردن یک قهرمان DC آغاز شد و بعداً به طور کامل در چیز دیگری تصور شد. Hyperion در ابتدا به عنوان یک نسخه شرور از مرد فولادی تصور می شد. چندی نگذشته بود که تکرار متفاوت Hyperion ، معروف به مارک میلتون ، در تیم ابرقهرمانان ، Squadron Supreme ظاهر شد. چندین نسخه از این شخصیت وجود داشته است. شناخته شده ترین: پسری با مجموعه قدرت سوپرمن ، که اتفاقاً بیگانه ای بود که از یک سیاره در حال مرگ به زمین فرستاده شد و توسط یک زوج مهربان بزرگ شد. هیچ کس در آنجا عضلات زیادی را از بین نبرد.

با این حال ، مانند Zarda ، به Hyperion زندگی جدیدی (مانند خودش) در صفحات قدرت عالی . در حالی که اصل و نسب او تا حد زیادی یکسان بود ، به جای اینکه توسط افرادی تربیت شود که احساس اخلاقی لرزان در او ایجاد کنند ، این دولت بود که میلتون را پیدا کرد. آنها اجازه دادند که او مانند یک بچه عادی بزرگ شود ، در حالی که او را زیر نظر می گرفت و شلیک می کرد ، فقط می خواست از او به عنوان سلاح استفاده کند. هنگامی که هایپریون از زندگی فریب خود مطلع شد ، راه خود را پیدا می کند و سفرش به آنجا می رود.

---

نسخه های DC یا Marvel را ترجیح می دهید؟ به ما در کامنت ها اطلاع دهید!