جادوگر خوب: 10 بار نیک و گریس دوست واقعی نبودند

چه فیلمی را ببینید؟
 

زمان هایی در جادوگر خوب وجود دارد که به نظر می رسد نیک و گریس دوستان واقعی نبودند.





طرفداران جادوگر خوب هنگامی که سام ردفورد و کاسی نایتینگیل شروع به معاشرت کردند درگیری داشتند زیرا آنها از قسمت اول فرزندان مربوطه را به نام نیک و گریس حمل می کردند. واضح بود که پیوند بین سام و کاسی قوی است اما پیوندهای نیک و گریس قوی ترند.






مرتبط: 10 چیزی که در جادوگر خوب معنی نمی دهند



هنگامی که سام و کاسی رسماً شروع به معاشرت کردند ، حالا که قصد داشتند با هم رابطه برقرار کنند ، امیدهای نیک و گریس از بین رفت. با این حال ، رابطه آنها همیشه به همان اندازه نزدیک نبود که هر دو در دبیرستان فارغ التحصیل شدند. بیایید نگاهی به لحظات بدتر این زوج بیندازیم که ثابت کرد آنها نزدیک به تصور طرفداران نبودند.

10نیک طلسم مدرسه را در قفل گریس کاشت

در اپیزود دوم این مجموعه ، نیک وقتی که قصد سرقت طلسم مدرسه را دارد ، در مدرسه شروع بدی دارد. وقتی مدیر مدرسه او را در راهرو متوقف می کند ، نقشه او به بیراهه می رود. او برای نجات خود ، طلسم را به داخل قفل گریس فرو برد و راه افتاد و گریس را ترک کرد تا گرمای سرقت را بگیرد. حتی بعد از اینکه گریس با طلسم گرفتار شد ، نیک فقط به او اهمیت می دهد این است که آیا او را از آن خارج کرده یا نه. لازم نیست که یک جادوگر جادویی مانند کاسی متوجه شود که نیک در ابتدا مهربان ترین بچه ها نبود.






9نیک دروغ گفت تا در مورد کمک به آنتونی گریس باشد

نیک پایدارترین تربیت را نداشت. با کار بسیار زیاد سام و لیندا و طلاق اجتناب ناپذیرشان ، نیک در میان جمعیت اشتباهی در شهر نیویورک قرار گرفت. این کمک نکرد که مادر لینك ، نیكا ، اغلب دروغ می گفت.



مرتبط: جادوگر خوب: 10 مورد از بدترین کارهایی که لیندا انجام داد






در 'Running Scared' ، آنتونی تمرینات سختی را برای مسابقه پیش رو دارد ، بنابراین گریس پیشنهاد می کند که نیک او را آموزش دهد. نیک کاهش می یابد ، همین امر باعث می شود گریس او را خودخواه بنامد. به اندازه کافی عجیب ، بعداً همان شب سام از گریس تشکر می کند که نیک را با آموزش آنتونی برای مسابقه درگیر کرده است. گریس واقعیت را می دانست و از اینکه نیک جدا از دروغ گفتن به پدرش از او استفاده می کرد ، آزرده خاطر شد.



8و گریس پس از اطلاع از دروغ های نیک ، سام را درگیر کرد

جادوگر خوب اپیزود 'Running Scared' توسط طرفداران مثبت مشاهده شد. در آن ، گریس با آنتونی صحبت می کند و می فهمد که نیک واقعاً آنتونی را آموزش نمی داد. او می خواست به سام بگوید که نیک به او دروغ می گوید اما راهی دزدکی پیدا کرد که گربه را از کیسه بیرون بگذارد. او آنتونی را فقط دعوت كرد تا به محض اینكه سام در جاده قرار گرفت ، او را ترك كند. او می دانست که سام از آنتونی می پرسد که چگونه تمرینات با نیک پیش می رود ، که درواقع دروغ نیک را نشان می دهد. برای خوشحالی او ، نقشه اش جواب داد و نیک را به دردسر انداخت.

7گریس در طوفان غذا را با نیک تقسیم نکرد

گریس یکی از باهوش ترین دانش آموزان مدرسه است که هر از گاهی نیک را آزار می دهد زیرا هیچ چیز بدی در او وجود ندارد. این دو وقتی که به دلیل طوفان در مدرسه با آنتونی در حبس شدند ، حتی بیشتر از این سرها را ضرب و شتم کردند.

مرتبط: جادوگر خوب: هر شخصیت اصلی ، رتبه بندی شده توسط هوش

در حالی که این سه نفر گرسنه بودند و به دنبال غذا می گشتند ، گریس تصمیم گرفت فقط یک آب نبات را با آنتونی تقسیم کند و نیک را بیرون بگذارد. نیک البته دیوانه است و آنها را بخاطر غذا خوردن بدون او قضاوت می کند.

6نیک می خواست از کورتنی بخواهد ، نه گریس

در فصل سوم ، گریس با کورتنی آشنا می شود و این دو با هم دوست سریع می شوند. کورتنی شخصیتی بسیار دوست داشتنی بود و مورد توجه نیک قرار گرفت. برای چند روز ، گریس این احساس را داشت که نیک نسبت به او احساساتی دارد اما وقتی اعتراف کرد که کورتنی را دوست دارد ، چیزی بین این دو تغییر کرد. گریس از اینكه شخص دیگری را دوست دارد ناراحت و آزرده نشده بود ، اما او فهمید كه آنها نزدیك به هم نیستند.

5گریس بعد از نمک نیک رفت

وقتی بچه جدیدی به نام نوح به میدلتون می آید و در مدرسه گریس و نیک شرکت می کند ، مشخص است که گریس و نوح نسبت به یکدیگر احساساتی دارند. آنها همیشه خندوانه بودند و به نظر می رسید که نقاط مشترک زیادی دارند. اما همانطور که در اکثر تروپ های هال مارک مشاهده می شود ، گریس احساس می کرد نمی تواند نوح را دوست داشته باشد زیرا نیک او را دوست نداشت. معلوم شد که نیک و نوح قبلاً در شهر نیویورک دوست بوده اند اما دچار مشکل شده اند. نیک نمی توانست از رابطه گریس و نوح حمایت کند و حتی به دلیل علاقه به کسی که از او متنفر بود ، با گریس نیز باقیمانده بود.

4گریس به کورتنی درباره نیک گفت که می خواهد از او جدا شود

در پایان فصل سوم ، نیک به گریس اعتماد می کند که می خواهد از کورتنی جدا شود. کورتنی و نیک آنقدر زمان را با هم می گذراندند که نیک احساس می کرد از دست رفته است. گریس از آنجا که با هر دو دوست بود در وسط گرفتار شد. او نیک را مجبور کرد که به سرعت از او جدا شود اما وقتی او پاهایش را مخدر کرد به طور تصادفی گربه را از کیسه جلوی کورتنی بیرون داد. کورتنی از این که نیک از او جدا شد بسیار ناراحت شد و او دیگر اعتماد خود را به گریس از دست داد. یک زمان احساسی در روابط آنها بود.

3جنگ آنها در دریاچه هاوس

در 'Family Time' ، گریس و نیک هنوز در مورد وضعیت کورتنی اختلاف نظر دارند اما مجبور می شوند که اوقات را با هم در خانه دریاچه بگذرانند. اوضاع وقتی شروع می شود که نیک سعی می کند تلفن گریس را بگیرد و به دریاچه می افتد ، اما وقتی نیک با همسایه ای فرار می کند و گریس را پشت سر می گذارد ، اوضاع بدتر می شود. خوشبختانه نیک ، گریس آنقدر شجاع بود که می توانست او را نجات دهد حتی زمانی که ساعتها قبل او را به کسالت واگذار کرد.

دواختلاف نظر آنها درباره میدلتون

جادوگر خوب یکی از بهترین نمایش های هالمارک است که چندین فیلم اثبات اعتبار آن است. رابطه بین نیک و گریس دلیل بزرگی است که نشان می دهد نمایش به اندازه نمایش عالی است. اما همه چیز بین این دو همیشه خوب نبود. وقتی نیک برای اولین بار به میدلتون نقل مکان کرد ، گریس از او س askedال کرد که آیا به هیچ کمکی احتیاج دارید. او می خواست 'سریعترین راه خروج از میدلتون' را بداند ، این بدترین چیزی بود که کسی می توانست به گریس بگوید. گریس بیش از هر چیز زادگاهش را دوست داشت و به محض انتخاب نیویورک به جای آن ، نیک را از آن نوشت.

1آیا دوستی آنها یک طرفه است؟

در ابتدای رابطه آنها ، به نظر می رسید تنها کسی که برای یک دوستی می کشد گریس است. در 'طوفان' ، گریس در کتابخانه به نیک برخورد می کند. او یک مکالمه گاه به گاه ارائه می دهد اما نیک هیچ یک از مکالمات را ندارد. او به او می گوید او بیش از حد س questionsال می کند و زیاد صحبت می کند ، اما او می گوید این فقط هنر مکالمه است. نیک بی روح بود و او را تنها می گذارد. نیک پس از اینکه در هنگام طوفان برفی در کتابخانه گیر کردند ، اظهار داشت که 'دلیل دیگری برای نفرت از کتابخانه' دارد زیرا در آنجا با گریس گیر کرده است. آخ!