گروه جنجالی از It's Always Sunny همیشه دست به کارهای حیله گرانه می زنند، به همین دلیل است که وقتی می گویند خطوطی به طور شگفت انگیزی عمیق هستند، تعجب آور است.
هشدار محتوا: مقاله زیر حاوی اسپویلهایی برای سریال FX It’s Always Sunny in Philadelphia و همچنین بحثهایی درباره افسردگی، خودکشی، اعتیاد و اندوه است.
بینندگان میدانند که میتوانند از گروه جنجالی انتظار بازیهای وحشیانه داشته باشند در فیلادلفیا همیشه آفتابی است ، اما طرفداران می دانند که لحظات نادری در کمدی کمدی وجود دارد که می تواند تاثیرگذار و حتی اشک آور باشد. این صحنهها اغلب با نقل قولهای عمیق و غافلگیرکنندهای مشخص میشوند، که مدتها پس از پایان تماشای سریال در میان طرفداران باقی میماند.
مرتبط: 10 نقل قول کمتر از ارزش گذاری شده از It's Always Sunny (براساس Reddit)
از درک مهم کریکت در مورد اعتیادش تا طغیان عاطفی چارلی در صخره های ایرلند، لحظات متحرک در همیشه آفتابی است کم و دور هستند. با این حال، هر زمان که نمایش چیزی واقعاً عمیق را به تصویر میکشد، طرفداران میتوانند برای گفتن برخی از خطوط واقعا فراموشنشدنی روی گروه حساب کنند.
فرانک رینولدز:
من هم تو را دوست دارم، چارلی.
بیشتر لحظات سالم در همیشه آفتابی است اغلب فرانک را درگیر می کند، به خصوص اگر چیزی بین او و چارلی اتفاق افتاده باشد. این مورد در قسمت چهارم Mac and Charlie Die (قسمت 2) است، زمانی که فرانک برای پذیرش مرگ ساختگی چارلی مشکل دارد.
در حالی که مک و چارلی از پنجره آپارتمان نگاه می کنند، فرانک را می بینند که با نسخه مانکنی چارلی در مورد اینکه نوبت اوست که تشت را بیرون بیاورد، بحث می کند. وقتی چارلی قلابی میگوید تشت را بیرون میآورد، همه چیز احساساتی میشود، فقط به این دلیل که فرانک را خیلی دوست دارد. پاسخ ساده او به یاد ماندنی است زیرا او گریه می کند و مانکن را در آغوش می گیرد و نشان می دهد که چقدر چارلی را دوست دارد و دلتنگ آن است.
پایان یک سال دختران گیلمور در زندگی
دی رینولدز:
نکته چیست؟ جوک همیشه روی من است، خوب؟ من آن را دریافت می کنم.
سالها مورد آزار و اذیت و تمسخر این باند سرانجام در قسمت نهم فصل نهم The Gang Broke Dee را به جان خرید. دنیس، مک، چارلی و فرانک نگران هستند که او به جای اینکه آزاردهنده همیشگی اش باشد، کیک زباله می خورد و سیگار می کشید.
مطالب مرتبط: 10 بهترین قسمت دنیس و دی در It's Always Sunny
افسردگی دی شوخی نیست و اظهارات او در مورد پرتاب کردن خود جلوی اتوبوس، بقیه گروه را وادار می کند تا برای کمک به او نقشه ای مفصل طراحی کنند. برای گروه و به احتمال زیاد برای بینندگانی که به روحیه پر جنب و جوش دی و کامبک های نه چندان شوخانه دی عادت کرده اند، لحظه ای دردناک است.
دنیس رینولدز:
اگر از آن لذت نمی برید همه چیز معنی ندارد.
به وضوح از نمایشنامه محبوب Waiting for Godot الهام گرفته شده است، قسمت 14 فصل 14 Waiting for Big Mo یک قسمت بطری است که منجر به درک غیرمنتظره فلسفی برای باند می شود. پس از صرف ساعتهای بیشماری برای پخش برچسب لیزری، گروه شروع به این میکند که آیا تلاشهایشان برای جایزهای که ممکن است همیشه دور از دسترس باشد ارزشش را دارد یا خیر.
وقتی دنیس به باند می گوید که اگر دیگر سرگرم نمی شوند، آن را به خوبی بیان می کند. اگر زمان حرکت فرا رسیده باشد، این کاری است که آنها باید انجام دهند. این یک درس مهم است که در مورد موارد خارج از برچسب لیزری کاربرد دارد.
کریکت ریکتی:
شاید زمان ایجاد تغییر فرا رسیده باشد.
کریکت یکی از بهترین شخصیتهای تکراری سریال است، اما ظاهر سرگرمکنندهاش تقریباً همیشه بر او تأثیر منفی میگذارد. قسمت دوازدهم A Cricket’s Tale لحظه تأملی برای این شخصیت و مخاطبانی است که شاهد بدتر شدن اعتیاد او در طول سالها بودهاند.
وقتی پدر نگرانش به او فرصتی نهایی برای زندگی بهتر را پیشنهاد می کند و به او می گوید زمان بازگشت به خانه است، کریکت در آینه نگاه می کند و می بیند که چه شده است. این یک داستان تکان دهنده است که به طور قابل پیش بینی فقط تا پایان اپیزود ادامه می یابد، زمانی که همه چیز به وضعیت موجود برمی گردد.
فرانک رینولدز:
وحشتناک بود، اما او نه، او یک فرشته بود.
طرفداران در فصل هشتم The Gang Gets Analyzed نگاهی نادر به جنبه ای از گذشته تاریک فرانک دارند. پس از اینکه فرانک با اکراه موافقت می کند که با یک درمانگر بنشیند، او می بیند که به سرعت داستان هایی درباره رویدادهای آسیب زا از گذشته اش منتشر می کند.
مطالب مرتبط: 10 چیز باورنکردنی که فرانک در «همیشه آفتابی» با آنها کنار رفت
فصل جدید نظریه انفجار بزرگ کی است
تجربه او در مدرسه معلولان ذهنی فقط به خاطر اولین دوست دخترش قابل تحمل بود که او ادعا می کرد همیشه لبخند می زد زیرا لب نداشت. خودکشی او دو هفته پس از شروع رابطه آنها همچنان او را آزار می دهد، زیرا او شروع به گریه غیرقابل کنترل می کند و درمانگر را به خاطر بازکردن زیپ او سرزنش می کند.
مک مک دونالد:
فکر می کنم الان بیرون هستم. آره، من گی هستم.
مک خود را در موقعیت منحصربهفردی در فصل دوازدهم قهرمان یا جنایت نفرت میبیند، زیرا اگر به عنوان همجنسگرا ظاهر شود، میتواند یک بلیت قرعهکشی به ارزش 10000 دلار دریافت کند. با این حال، وقتی او این کار را انجام میدهد، بقیه گروه ناله میکنند و از اینکه چطور مثل چندین بار قبلاً به کمد برمیگردد، شکایت میکنند.
این زمان برای مک متفاوت است، که در نهایت احساس خوبی دارد. این یک لحظه تکان دهنده برای گروهی است که به اتفاق آرا از او حمایت می کنند و به او می گویند که برای او خوشحال هستند. با این حال، هنوز از او برای بلیط لاتاری متنفرند.
فرانک رینولدز:
من نمی دانم چند سال در این زمین مانده ام. من می خواهم واقعا عجیب و غریب با آن.
قسمت پنجم فصل پنجم The Gang Gives Frank an Intervention جایی است که یکی از بهترین نقل قول های فرانک گفته می شود. هنگامی که او می خواهد در مراسم تشییع جنازه با بیوه شخص متوفی بخوابد، گروه از او انتقاد می کنند که او فحش است.
پاسخ او در مورد عجیب شدن زندگی اش در حالی که هنوز وقت دارد کاملاً شخصیت او را به تصویر می کشد. فرانک هنجارها و انتظارات اجتماعی را کنار میگذارد و فقط سعی میکند آنطور که میخواهد زندگی کند و کارهایی را انجام دهد که او را خوشحال میکند، به خصوص اگر شامل برشته کردن استخوان باشد.
دنیس رینولدز:
نوار تمام شد.
همه چیز برای دنیس در فصل دوازدهم پایانی زندگی دوگانه دنیس بسیار پیچیده می شود. باند تمام تلاش خود را می کند تا او را از وضعیت خود خارج کنند، زیرا او نمی خواهد پدر شود و پادی را ترک نمی کند.
مطالب مرتبط: 10 بدترین کاری که دنیس در «همیشه آفتابی» انجام داده است
پس از یک تلاش حواس پرت و یک رقص احمقانه در پایان، دنیس متوجه می شود که می خواهد کاری بزرگتر در زندگی خود انجام دهد، حتی اگر این پدر بودن باشد. او با گروه خداحافظی میکند و با خندهدار چراغهای Paddy's Pub را خاموش میکند و اعلام میکند که کار تمام شده است، که این امر باعث نارضایتی بقیه باند شد. این یک لحظه واقعاً ترسناک است که طرفداران را نگران آینده او در سریال کرد.
فرانک رینولدز:
من آن را دریافت می کنم.
نمادین ترین صحنه مک در این سریال در فصل سیزدهم قسمت مک غرور خود را پیدا می کند. او با هویت خود مبارزه می کند و آشکارا در مورد آن با فرانک صحبت می کند که در نهایت به او کمک می کند تا نزد پدرش بیاید.
رقص اشکآور مک، فرانک را بیحرف میکند، که حرفهایش - من متوجه شدم - هم برای مک و هم برای تماشاگران اهمیت زیادی دارد. تشویق ایستاده او به سختی در پس زمینه قابل توجه است، زیرا دوربین روی فرانک گریان زوم می کند. این یک لحظه تکان دهنده است که احتمالا باعث شد طرفداران یکی دو اشک بریزند.
هیچ کشوری برای پیرمردها معنی پایانی ندارد
چارلی کلی:
تو آنجا نبودی و من به تو نیاز داشتم! من آنجا به تو نیاز داشتم. تو قرار بود مرا حمل کنی!
فینال آخرین فصل سریال به شدت توجه بینندگان را به خود جلب کرد، زیرا اپیزود The Gang Carries a Corpse Up a Mountain، طغیان عاطفی چارلی را به تصویر میکشد که او در تلاش برای دنبال کردن آخرین آرزوی پدرش است.
در حالی که باران روی صخره ها می ریزد، چارلی گریه می کند که چگونه عادلانه نیست که پدرش او را از تپه ای بالا نبرد یا از مدرسه نبرد. این یک صحنه غیر مشخصه و سخت در سریال کمدی است و مسلماً احساسی ترین لحظه نمایش تا کنون است. احساسات چارلی در مورد اینکه در نهایت حقیقت را در مورد پدر بیولوژیکی خود میفهمد و به همین زودی او را از دست میدهد، همه آشکار میشوند و در نتیجه صحنه دلخراشی را رقم میزنند.
بعدی: درب دزدان دریایی و 9 اشتباه خنده دار دیگر که چارلی انجام داد همیشه آفتابی است