شیر شاه: 8 غم انگیزترین اتفاقی که برای سیمبا افتاد

چه فیلمی را ببینید؟
 

در سال 1994، طرفداران دیزنی عاشق آن شدند شیر شاه و داستان سیمبا و خانواده اش. پس از مرگ پدرش، موفاسا، سیمبا توسط عموی سرکش خود از قلمرو خود فراری شد، اما در فرار با پومبا و تیمون زندگی کرد.





مطالب مرتبط: شخصیت‌های شیر شاه بر اساس میزان دوست‌داشتنی‌شان رتبه‌بندی می‌شوند






در نهایت، سیمبا راه خود را به پراید راک باز کرد تا پادشاهی خود را از عمویش پس بگیرد، اما بهایی داشت. در طول زندگی سیمبا، اتفاقات غم انگیزی برایش افتاده است. سیمبا از جدا شدن توسط والدینش در سنین جوانی گرفته تا جنگیدن برای سرزمینی که مشخصاً متعلق به اوست، هرگز آسان نبود.



پدر سیمبا به دست عمویش درگذشت

موفاسا یکی از بهترین شخصیت‌های دیزنی بود، زیرا قدرتش برای غرور و عشق به پسرش بود. موفاسا تمام تلاشش را کرد تا به سیمبا همه چیزهایی را که به عنوان پادشاه می‌دانست بیاموزد، اما زمانی که او در ازدحام کشته شد زمانش کوتاه شد.

سیمبا نمی دانست، پدرش به طور طبیعی در اثر ازدحام نمرده است. او به دست عمو اسکارش درگذشت. سال‌ها قبل از اینکه سیمبا دو و دو را کنار هم بگذارد، وحشتناک بود که توله کوچولو پدرش را در سنین جوانی از دست داد - در نتیجه عضوی از خانواده بود.






اسکار و کفتارها سیمبا را از سرزمین پراید بیرون زدند...

اسکار یکی از شرورترین تبهکاران دیزنی بود، زیرا او از روی حسادت دنبال خانواده اش رفت. پس از مرگ موفاسا، اسکار می دانست که با سیمبا در تصویر نمی تواند پادشاه شود. او برای رسیدن به راه خود، سیمبا را با زور زدن کفتارهایش از سرزمین پراید بیرون کرد.



سیمبا به جای اینکه برای از دست دادن پدرش غمگین شود و برای آسایش مادرش برگردد، احساس کرد که باید برای امنیت خود بدود زیرا اسکار به او گفت که پس از شنیدن خبر مرگ موفاسا، غرورش به او پشت خواهد کرد.






... و اسکار سعی کرد سیمبا را بکشد

اسکار بدون اینکه سیمبا بداند به کفتارها دستور داد که او را بکشند و توله بیچاره مجبور شد برای جانش فرار کند. هنگامی که او به سمت غروب می دوید، کفتارها هشدار دادند که اگر او دوباره برگردد، او را خواهند کشت.



از آنجا، اسکار به سرزمین پراید بازگشت و به همه گفت که سیمبا در ازدحام با موفاسا مرده است. آنها نمی دانستند، همه اینها دروغ بود، و سیمبا - پادشاه حق - بسیار زنده بود.

مستقل بودن به عنوان پسر پادشاه سخت بود

برای سیمبا، بزرگ شدن در سایه پدرش همیشه آسان نبود. موفاسا مورد علاقه غرور خود و سایر حیوانات در پادشاهی بود و برای سیمبا سخت بود که هویت خود را داشته باشد.

مرتبط: هر آهنگ از شیر شاه، رتبه بندی شده است

بیش از این، سیمبا احساس می کرد که نمی تواند مستقل باشد زیرا دستیار موفاسا زازو برای مراقبت از او استخدام شده بود. سیمبا می خواست رشد کند و کاوش کند، اما به دلیل شخصیت پدرش انجام این کار سخت بود. میل توله به استقلال و پادشاه شدن یک روز منجر به ساخت برخی از بهترین آهنگ های فیلم شد، مانند 'من نمی توانم صبر کنم تا پادشاه شوم'.

احساس می کرد که او باید نالا را دور کند

سیمبا و نالا به عنوان توله، بهترین دوستان بودند. آنها از ماجراجویی با هم و فریب زازو در صورت لزوم لذت می بردند. اما وقتی اسکار و کفتارها سیمبا را از سرزمین پراید بیرون زدند، نالا فکر کرد دوستش مرده است.

تا زمانی که نالا به شکار رفت، دوباره با سیمبا آشنا شد. سیمبا نمی دانست که نالا است. به همین ترتیب، او مات و مبهوت شد که او هنوز زنده است و از او التماس کرد که به سنگ پراید برگردد، زیرا او پادشاه واقعی بود. با این حال، سیمبا به او گفت که نمی‌خواهد پادشاه شود و قصد بازگشت ندارد. ترس زیادی داشت که نتواند به او بگوید واقعا چه اتفاقی افتاده است، بنابراین در عوض او را کنار زد.

نبرد قبرستان فیل ها

قبل از اینکه سیمبا سرزمین پراید را ترک کند، اسکار این هوش را داشت که او را به زندگی خطرناک ترغیب کند. اسکار درباره قبرستان فیل‌ها صحبت کرد و این که چه معمایی بود - اما شیرهای توله اجازه نداشتند به آنجا بروند، به خصوص نه پسر پادشاه.

مطالب مرتبط: رتبه بندی شخصیت های اصلی شیر شاه به ترتیب هوش

با کمک نالا، توله ها به قبرستان فیل ها فرار کردند تا ببینند ماجرا از چه قرار است. اسکار که می‌دانست سیمبا خواهد رفت، کفتارهایش را به آنجا فرستاد تا ویران کنند. چیزی که در این مورد ناراحت کننده بود این بود که دوباره اسکار جان سیمبا را به خطر انداخت و او را در یک حمله برنامه ریزی شده قرار داد. از شانس او ​​و نالا، مفاسا به کمک آمد.

زندگی بدون سرابی

مامان سیمبا، سرابی، زیاد به نمایش گذاشته نشد شیر شاه اما او از طریق تعداد غیر قابل مقایسه از تراژدی. شوهرش در ازدحام جان باخت، او به این باور رسید که پسرش مرده است، و غرور او به دلیل اسکار از بین رفت و گرسنه ماند.

به همان اندازه که برای سرابی سخت بود، سیمبا به تنهایی و بدون آسایش مادرش بزرگ شد. وقتی سیمبا متوجه شد که مادرش به دلیل اقدامات اسکار به عنوان پادشاه، حالش خوب نیست، غم انگیزتر بود. وقتی سیمبا بالاخره دوباره سرابی را دید، از گرسنگی ضعیف شده بود و فکر می کرد سیمبا یک روح است.

ظهور شیرزنان در خارج از کشور

اگرچه این خط داستانی بخشی از داستان اصلی نبود شیر شاه ، در ادامه بود شیر شاه 2: غرور سیمبا . در این فیلم، سیمبا پادشاه است و دو توله از خودش دارد. با این حال، او همچنان با عواقب پس از مرگ اسکار دست و پنجه نرم می کرد. چند شیر بودند که اسکار را می پرستیدند و احساس می کردند سیمبا شایسته پادشاه شدن نیست.

وقتی سیمبا متوجه شد که شیرزنان قصد دارند انتقام مرگ اسکار را بگیرند، سیمبا آنها را به Outlands تبعید کرد. انجام این کار آسان نبود اما بهترین کار برای غرور بود. حتی به عنوان پادشاه، زندگی سیمبا هرگز آسان نبود و چیزهای غم انگیز همچنان در مسیر او آشکار می شود - به ویژه زمانی که آن شیرهای قانون شکن به دنبال انتقام خود بودند.

بعدی: 5 روشی که شیر شاه 2 بهترین دنباله است (و 5 روشی که نجات‌دهنده‌ها را از دست می‌دهد)