روزی روزگاری: طرفداران 20 سوراخ توطئه ای نمی توانند از پس کار برآیند

چه فیلمی را ببینید؟
 

روزی روزگاری طرفداران می دانند که یک نمایش می تواند بسیار جذاب باشد - در عین حال پر از حفره های داستان است.





چه قسمتی نیک در ترس از مرده متحرک می میرد

روزگاری ، نمایشی برگزار می شد که شخصیت های افسانه ای در یک شهر کوچک در نیوانگلند زندگی می کردند. این کار کاملاً قوی شروع شد ، اما به سرعت پیچیده شد به گونه ای که نویسندگان برای ردیابی ویژگیهای خاص شخصیت ها و درهم آمیختن داستان ها تلاش کردند. بنابراین ، تماشای این برنامه همچنان سرگرم کننده بود ، اما به یک ظرفیتی غیر قابل نجات و پر از حفره های طرح تبدیل شد.






البته ، ما در مورد روزی روزگاری ، نمایش هفت فصل ABC که شخصیت های محبوب کودکی در آن برنامه ریزی می کنند ، همکاری می کنند ، بد می شوند ، دوباره خوب می شوند ، در آغوش یکدیگر نابود می شوند و دوباره به زندگی باز می گردند. از 2011 تا 2018 ، روزی روزگاری بینندگان را برای 153 قسمت با تفسیرهای زنده از شخصیت های محبوب دیزنی و داستان های پری سرگرم کرده است. با این حال ، حتی وفادارترین طرفداران نیز نمی توانند متوجه بسیاری از شکاف های مضحک در منطق شوند ، جایی که به نظر می رسد نویسندگان این سریال قوانین Storybrooke و ساحرهای جادویی آن را فراموش می کنند.



برخی از این موارد کوچک هستند و به راحتی قابل توضیح هستند. دیگران آنقدر واضح هستند که حتی بینندگان وفادار و قدیمی نیز نمی توانند در مورد آنها بخندند. شاید آنها خیلی جدی نباشند - بالاخره ، روزی روزگاری پیش فرض شامل این ایده است که Rumplestiltskin صاحب شهری است که کلاه قرمزی قرمز در آن غذا می خورد. این یک نمایش خیلی جدی نیست!

هنوز هم ، برای آن دسته از طرفداران که می دانند یک نمایش می تواند بسیار سرگرم کننده و همچنین پر از حفره های داستان باشد ، در اینجا یک خلاصه از 20 سوراخ در یک زمان که طرفداران نمی توانند از آن عبور کنند.






بیستروبی چه اتفاقی می افتد؟

روبی در فصل پنجم Dorothy True Love’s Kiss را به دست داد روزی روزگاری . این نمایش دو فصل دیگر اجرا شد ، پس چه اتفاقی برای روبی افتاد؟ آیا او و دوروتی همیشه خوشبخت زندگی کردند؟ برای شخصیتی که در قسمت آزمایشی معرفی شده بود ، روبی به سرعت و با بسته بندی بسیار کم ناپدید می شود.



طرفداران دختر مهمانی گرگینه Storybrooke از اینکه نتیجه بهتری نگرفت ناامید شدند. با این اوصاف ، او نقش مهمی در سریال بازی کرد و سرانجام دختر را به دست آورد. شاید نویسندگان احساس می کردند این تنها چیزی است که او برای خوشبختی و رضایت از دنیای خود لازم دارد. هیچ اطلاعاتی در مورد اینکه آیا او هرگز به بوستون راه پیدا کرده است ، هرچند می توان تصور کرد که او و دوروتی سرانجام با هم آپارتمان بگیرند.






19وقتی گرگ پلیس را آورد ، Storybrooke ناپدید می شود

قرار است Storybrooke با تمام دنیا قطع شود. با این حال ، گرگ و پدرش اتفاقاً آن را پیدا کرده اند و اگر یک بار بتوان چیزی پیدا کرد ، آن را چندین بار می توان پیدا کرد. درست است که گرگ وقتی این اتفاق می افتد فقط یک بچه است ، اما در عین حال ، او یک بچه واقعا شایسته است که می داند وقتی پلیس را به آنجا برگرداند که Storybrooke بود چه کاری انجام می دهد.



بدون جادوی آن ، چگونه Storybrooke ناپدید می شود؟ در حال حاضر رجینا نمی توانست این کار را انجام دهد. شهر در حال حرکت نیست. اگر فرض کنیم که گرگ پلیس را به نقطه درست برگردانده است ، پس عجیب به نظر می رسد که او نتوانسته دوباره وارد شهر شود.

18رجینا خوب قلب ها را نگه می دارد

Regina چه موقع مجموعه خوبی از قلب ها دارد روزی روزگاری شروع می شود البته او از آنها برای اهداف بسیار ناپسند استفاده می کند ، چرا که چرا شما قلب دیگری را گروگان می گیرید؟

نمایش هایی مانند نارنجی سیاه جدید در نتفلیکس است

با توجه به این واقعیت که پس از خوب شدن هرگز نمی بینیم قلب های او را برگرداند ، به نظر می رسد که او فقط دوست داشته باشد که آنها را در اطراف داشته باشد. شاید آنها چراغ های شب بخیر یا قطعات بیانیه درست می کنند. شاید او احتکار کننده ای باشد که از ته دل قلبی که مجبور به بازگرداندن آن است مرعوب شود. خوب بود اگر نمایش این مسئله را پاک می کرد ، زیرا باور کردن برای برخی از مردمی که رجینا قلب آنها را پاره کرد ، به سختی به دیدن او نمی آمدند تا درخواست تعویض اعضای دزدیده شده را داشته باشند ، بسیار خوب بود.

17هیچ کس به جنگل مسحور برنمی گردد

این شخصیت های کتاب داستان همه در جهانی بزرگ شده اند که شامل جنگل افسون شده است. پورتالی وجود دارد که می تواند آنها را به خانه بفرستد ، جایی که بسیار راحت تر باشند و در بسیاری از موارد در دربارهای سلطنتی سلطنتی از آنها استقبال کنند. چرا ساکنان Storybrooke برنمی گردند؟

تعدادی از آنها ممکن است در فضاهای اصلی خود شادتر باشند ، جایی که حداقل مجبور نیستند کسی را پنهان کنند و مجبور نیستند با تمام درام های Storybrooke سر و کار داشته باشند. اگرچه این احتمال وجود دارد که آنها به نان برش خورده و توالت فرنگی ملحق شده باشند ، اما احمقانه به نظر می رسد که هیچ کس فکر نمی کند این راحتی ها را به خانه برگرداند و روی ساندویچ ها و لوله کشی نعنا درست کند.

16توانایی اما در تشخیص دروغ از بین می رود

بله ، اما دارای چندین قدرت جادویی است ، از جمله مکان جادویی و پیروکینزیس. او همچنین اظهار داشت که می تواند دروغ ها را تشخیص دهد. با این حال ، مشخص نیست که این مهارت حتی کمی واقعی است. به عنوان مثال ، در فصل 2 ، قسمت 12 ، این واقعیت را از دست می دهد که غریبه در مورد آنچه قبل از سقوط دیده بود دروغ گفته است. به نظر می رسد این برای شخصی که می تواند دروغ را حس کند ، یک کار آسان است.

برخی توضیحات احتمالی در اینجا وجود دارد. اول از همه ، توانایی اما در تشخیص دروغ می تواند غیر جادویی ، یا حتی حکایت باشد. یا با توجه به این که روزی روزگاری ، نویسندگان می توانستند فراموش کنند که او می توانست این کار را انجام دهد و به طور تصادفی روی آن نوشت تا در خدمت طرح باشد.

پانزدهقلب کورا باید سیاه شود

این واقعیت را در نظر بگیرید که قلب سفید برفی هنگام کارهای شرارت شروع به سیاه شدن می کند. به نظر می رسد که قلب های شیطانی در این جهان به معنای واقعی کلمه به صورت توده های زغال در می آیند. به اندازه کافی منصفانه این یک نمایش در مورد افسون ها و افسانه ها است و در آن ، قلب های بی بدن می توانند از قوانین خود پیروی کنند. اما چرا ، در چنین حالتی ، قلب سفید کورا وقتی آن را در فصل 5 ، قسمت 12 نگه دارد ، قلب خیلی طبیعی به نظر می رسد؟

کورا سعی کرد به خاطر خدا یک بی گناه را نابود کند. شما خیلی بدتر از این نیستید اگر قلب کسی مانند تومور بدخیم به نظر برسد ، آن کورا است. با این حال وقتی اسنو آن قلب را در دست خود دارد ، صورتی رنگ و کاملاً طبیعی است. خیلی برای قوام.

14خشم ها متناقض است

Fury ها موجوداتی ترسناک و کابوسی هستند که دقیقاً قیمت سحر و جادو را بدست می آورند. وقتی قهرمانان ما برای نجات جان رابین از جادوی ممنوعه استفاده می کنند ، با یکی از آنها روبرو می شویم و اطمینان از اینکه چیزهای بزرگی است. بعد از این درام ، شما انتظار دارید که هر بار کسی که از آستانه مرگ ، یا به ویژه از خود مرگ برمی گردد ، یک خشم ظاهر شود. اینطور نیست!

هوک نیز زنده می شود ، و به روشی مشابه Robin. No Fury به جای او نمی آید و با ادامه سریال کاملاً مشخص می شود که هیچ Fury دیگر قصد ندارد سر CGI شبح وار خود را به Storybrooke بچسباند. شاید نابودی یکی که بعد از رابین بود ، خشم های دیگر را برای همیشه قهرمانان افسانه ای کنار بگذارد.

13جایی که ماری مارگارت کتاب داستان روزی روزگاری را دریافت کرد

این فوق العاده است که هنری روزی روزگاری کتاب داستان این نکته داستانی قطعاً هفت فصل قصه گویی را امکان پذیر می کند. فقط یک مشکل وجود دارد: ماری مارگارت این موضوع را از کجا آورده است؟

رجینا و طلا به سختی به اندازه کافی شلخته به نظر می رسند که اجازه دهند آن را به طور تصادفی در قفسه کتاب سفید برفی نشان دهد ، یا اتفاقاً در جعبه ای پر از اهدا کتاب گم شود ، یا حتی در اطراف Storybrooke در اختیار هر شخصیت برای مدت طولانی شناور باشد. با توجه به اینکه این کتاب اغلب در مجاورت رجینا قرار دارد ، عجیب است که او آن را پیدا نمی کند و از بین نمی برد. کتاب داستان یک طرح خلاصه مناسب است که هرگز توضیح داده نشده است ، و بنابراین به یک سوراخ داستان تبدیل می شود.

12برق تامارا در ماه اوت

این یک واقعیت علمی شناخته شده است که چوب برق را هدایت نمی کند. سلاح های الکتریکی مانند چاشنی ها روی انسان ها کار می کنند زیرا انسان از چوب ساخته نشده است. با این حال ، آگوست یک عروسک چوبی به اندازه زندگی واقعی است که تامارا او را زیر پا می گذارد. در صورت وجود ، توانایی او در مقاومت در برابر برق باید یک ابرقدرت باشد.

آگوست فقط با ساخته شدن از یک ماده غیر رسانا می توانست کل وضعیت تامارا را درست در جوانه قرار دهد. اگر تصور کنیم که مزه تامارا واقعاً به قدری قدرتمند است که می تواند شخص را نابود کند ، شاید آتش گرفتن برای ماه آگوست قابل قبول تر بود. ما این احساس را داریم که نویسندگان این نمایش ممکن است در چند کلاس علمی در دبیرستان خوابیده باشند.

یازدهراهی برای ورود و خروج کالا از Storybrooke وجود ندارد

چیزهای زیادی در Storybrooke وجود ندارد. تقریباً مادربزرگ ، جایی که به نظر می رسد همه در آن غذا می خورند ، و یک پمپ بنزین وجود دارد. فروشگاه های جعبه بزرگ کم است و از آنجا که در ابتدای فصل اول از دنیا بسته شده است ، بعید به نظر می رسد که خدمات عمده تحویل برای حمل و نقل مانند لباس های جدید ، مواد ساختمانی و خوب مواد غذایی در دسترس باشد! در حقیقت ، با وجود مشاغل بسیار اندک در شهر ، نمی توان پول زیادی برای خرید کالاهای کمتری که می تواند در مکانی باشد که هیچ تأمین کننده ای نمی تواند تحویل دهد ، صرف شود.

آیا فصل 2 ملکه سفید وجود خواهد داشت؟

این س theال را مطرح می کند که مطالب Storybrooke از کجا ناشی می شود ، به خصوص راحتی های امروزی. شاید یک کارخانه در Storybrooke وجود داشته باشد که هرگز نمی بینیم.

10مردم نمی توانند درآمد کسب کنند

گذشته از غیرممکن بودن واردات کالا به Storybrooke ، هیچ راهی برای کار در همه شهرها وجود ندارد. احتمالاً چهار کسب و کار وجود دارد که با احتساب یک مزرعه کوتوله اداره می کنیم ، در طول نمایش شاهد هستیم. حتی اگر مسئله محل ورود کالا را نادیده بگیریم ، مسخره است که پول کافی در شهر برای پرداخت هزینه آن کالا وجود دارد.

اگر جادوی Regina کل یک شهر را ایجاد کند ، همچنین به نظر می رسد که می توانست به اندازه کافی پول نقد برای اداره آن تولید کند. این ما را به س questionال دیگری سوق می دهد ، احتمالاً م pressثرتر: اگر رجینا قادر به لعنت اصلی است ، پس چرا اولاً باید به این همه دردسر بپردازید؟ چرا در خانه نمی مانیم و آنجا تسلط نمی یابیم؟

9زلنا بدون نقص در نقش ماریان ظاهر می شود

اوه ، زلنا جادوگر شریر غربی که سابقاً کار می کند ، با وجود ماهیت شرورانه خود ، ماریون شیرین را جعل می کند. در واقع ، شغلی که او انجام می دهد کمی است هم خوب در حقیقت هیچ نشانه ای وجود ندارد که ماریون کسی غیر از آن چیزی باشد که به نظر می رسد. نزدیکترین روابط ماریون یکپارچه دست نخورده باقی می ماند. به نظر می رسد که زلنا به اندازه کافی از زندگی ماریون به خاطر داشته باشد تا نقش خود را به کمال برساند.

Witcher 3 جایگزین سیری است

آیا شبدر شش برگ به شیادان کمک می کند تا همه رفتارهای شخصی را که جایگزین می کنند نیز بگیرند؟ فکر می کنید حداقل رابین متوجه می شود. تنها راه نگاه کردن به این سوراخ نقشه این است که تصور کنید ماریون مدت زیادی از خانواده اش دور بوده است و خاطراتشان از او مبهم شده است.

8این نمایش با پیگیری اندک ، رابطه جوانه زنی مولان و شفق قطبی را کاهش می دهد

اولین بار روزی روزگاری با ایده لاس زدن دو دختر با یکدیگر معاشقه کرد ، این زمانی بود که آرورا و مولان پس از مرگ فیلیپ نزدیک بودند دوست دختر شوند. خیلی خوب بود که نمایش رابطه شفق قطبی و مولان را دنبال می کرد ، اما دوست پسرهای سابق بعضی اوقات از گور برمی گشتند. آنچه واقعاً منطقی نیست این است که مولان و شفق قطبی اصلاً سابقه دیگری ندارند.

بعد از شدت احساسات نوپا ، منطقی نیست که این نمایش فقط آنها را به عنوان یک زن و شوهر فراموش کند. این تصمیم دیگری است که روزی روزگاری نویسندگان ممکن است مجبور شده اند طرفداران خود را از زیرمجموعه ای جابجا کنند که به هر دلیلی دوست ندارند.

7سن لیام

بیایید کمی ریاضی کنیم. کاپیتان هوک 28 سال را در یک حباب زمانی با حسن نیت ارائه می دهد از کورا. او به نظر می رسد که شاید 25 ساله باشد ، بنابراین وقتی او بیرون می رود ، سن واقعی او بیش از 50 سال خواهد بود. لیام جونز ، برادر کوچک هوک ، با کاپیتان نمو در دریاها سفر می کند. برای اینکه لیام هنوز یک جوان بالغ ، مثلاً هفده ساله باشد که هوک در فصل شش با او ملاقات می کند ، لیام باید 33 سال پس از هوک به دنیا می آمد.

هوک وقتی لیام بچه است ، برنان را از بین می برد ، بعد حباب پیدا می کند ، و به طور خلاصه داستان کوتاه ، لیام باید سی ساله باشد که دوباره با هوک دیدار می کند. جدول زمانی به درستی کار نمی کند ، مهم نیست که چطور آنها را کنار هم قرار دهید.

6ملکه شر از بد بودن بد است

پس از تقسیم شدن رجینا به دو نیمه خوب و بد ، ملکه شیطان (بد رجینا) به Good Regina می گوید که چگونه شروع به شکستن نفرین خواب کند. به نظر می رسد که این یک عمل غیرمعمول خوب باشد ، و خود شخصیت را از نحوه کار ملکه شیطان می شکند. علاوه بر این ، ملکه شیطان فقط به نوعی فراموش می کند که ذکر کند که یک لعنت را ناکام گذاشته است تا شکسته نشود.

از یک طرف ، شاید او در تلاش است تا وقت شخصیت های خوب را تلف کند. هر چند این یک حس منطقی نیست ، زیرا در این صورت ، او هرگز از ابتدا مجبور نبود به رجینا و شرکت کمک کند. شاید آنها هرگز نمی فهمیدند همانطور که بود ، آنها در نهایت پیروز شدند.

5هوک به راحتی آقای طلا را در شهر نیویورک پیدا می کند

آخرین باری که ما بررسی کردیم ، جنگل Enchanted با راهنماهای سفر به شهر نیویورک پر نیست. کاپیتان هوک همچنین به عنوان یک مهاجر فناوری از ما اعتصاب می کند - کسی که در اواخر عمر با فناوری مانند ، مثلاً GPS روبرو می شود. هیچ توضیح منطقی برای اینکه چقدر سریع آقای Mr. Gold را در شهر نیویورک گیر می کند پیدا می کند. این یک منطقه مترو به معنای واقعی کلمه میلیون ها نفر است. چه احتمالاتی دارد که او به مجتمع آپارتمانی نیل بیفتد؟ باریک ، این همان چیزی است که

مسلماً ، این نمایشی است که در آن یک شهردار جادویی قلب مردم را پاره می کند تا فوراً اثر بدی نداشته باشد. فراتر از حيطه احتمالات است كه نوعي جادوگري براي منطقي تر كردن نمايش توطئه كند. اگرچه این حتی برای این مجموعه هم بسیار جالب است.

بازگشت به تاریخ های آینده سفر در زمان

4طعم دهنده تامارا یک اژدها را شکست می دهد

تامارا مطمئنا عاشق این چشنده است. همچنین باید بسیار قدرتمند باشد ، زیرا مستقیم یک اژدها را شکست می دهد. در محافل طرفداران یک بحث وجود دارد که طعم دهنده جادو را از بین می برد ، به همین دلیل در ماه اوت نیز وقتی از یک ماده غیر رسانا ساخته شده است ، کار می کند. با این حال ، بقای لحظه ای اوت نشان می دهد که چاشنی حتی آنقدر قوی نیست که بتواند جادوی لازم برای کارکردن یک مرد ساخته شده از چوب را در کمتر از ده دقیقه یا بیشتر از بین ببرد.

به یاد می آورید که چگونه آگوست قبل از نابود شدن برای مدتی متزلزل می شود و اظهارات رمزآمیز می کند؟ به نظر نمی رسد که کار اسلحه ای به اندازه کافی قدرتمند باشد که بتواند یک مارمولک غول پیکر را بیرون بکشد. بگذارید از این به بعد آن را Deus Ex Taser بنامیم.

3بل حتی پس از بهبودی طلا در بیمارستان می ماند

ناراحت کننده است که بل در فصل 2 حافظه خود را از دست می دهد. برای یک لحظه ، به نظر می رسید او و هیولای محبوبش ، رامپل ، می توانند دیدار شیرین را که نه تنها لیاقت آن را دارند ، داشته باشند ، بلکه ممکن است آقای طلا را به یک همه جانبه تبدیل کند پسر شایسته تر ، کم دستکاری افسوس که نشد بشه. با این وجود از دست دادن حافظه ، هیچ مشکلی در بل وجود نداشت - آقای طلا او را شفا داد. چرا او مجبور شد در بیمارستان Storybrooke بماند؟

تصور کنید که اقامت در بیمارستان برای بل که قبلاً گیج و آسیب دیده است چقدر گیج کننده و آسیب آور است. واقعاً دلیل خوبی وجود ندارد که یکی از شخصیت های دیگر نتواند او را به یک مکان طبیعی تر مانند یکی از خانه هایشان برساند.

دورجینا از قبل برای یک زندگی آسان آماده شده بود

طرح های Cora ، و او این کار را بسیار انجام می دهد. او یک ملکه را نابود می کند و سعی می کند یک سفید برفی جوان را از بین ببرد. اما چرا؟ رجینا قبلاً دختر یک شاهزاده بود! در مقایسه با آنچه بیشتر دهقانان در این دنیا با آن زندگی خواهند کرد ، تقدیر شده است که رجینا زندگی راحت و راحتی داشته باشد. نیازی نیست که او ملکه شود.

در حقیقت ، ماشینکاری های کورا دخترش را به خطر می اندازد. اگر دادگاه پرنس دریابد که مادر هلی کوپتر او یک جامعه سوار شیطانی و دستکاری شده است ، برای رجینا جوان چه اتفاقی می افتد؟ احتمالاً هیچ چیز خوبی نیست و مطمئناً ملکوتی هم نیست!

1Rumplestiltskin به Regina می گوید که جادو نمی تواند زمین خوردگان را بازگرداند

این احتمالاً بزرگترین حفره در کل نمایش است. وقتی رامپل جادوی رجینا را می آموزد ، کاملاً قاطعانه معتقد است که جادو نمی تواند مردم را در قبر زنده کند. با در نظر گرفتن سطح چشمگیر دانش و قدرت او ، فکر می کنید که او می داند. اگر کسی بتواند کسانی را که از دنیا رفته اند بازگرداند ، این او خواهد بود و حتی بعد از اینکه نمایش نشان داد که قیامت ممکن است ، باید آنقدر نادر باشد که حتی رامپل در طول زندگی طولانی خود انتظار دیدن آن را نداشته باشد.

چرا این نمایش اما ، فیلیپ ، هوک ، هنری ، مالفیسنت و آناستازیا و دیگران را برمی گرداند؟ پاسخ روشن و ساده است: زیرا برای نویسندگان راحت تر بود! به علاوه ، چه کسی می خواهد ببیند شخصیت های مورد علاقه خود غبار را گاز می گیرند؟

---

چه سوراخ های دیگری را مشاهده کردید روزی روزگاری ؟ به ما در کامنت ها اطلاع دهید!