یک روز در یک زمان: 10 چیز عرفانی که لیدیا گفت

چه فیلمی را ببینید؟
 

لیدیا ، مادربزرگ خانواده یک روز در یک زمان ، واقعاً نمادین است - و این سطور دقیقاً دلیل آن را ثابت می کند.





ریتا مورنو افسانه ای در نقش لیدیا ریرا بازی می کند یک روز یکبار . ابوئلیتا ثابت می کند مثل مادربزرگ های دیگر نیست جهنم است. لیدیا بی روح ، بامزه ، دلچسب ، جذاب ، سخیف ، همه در یک زمان است. یک روز یکبار اولین بار در نتفلیکس پخش شد اما اکنون از پاپ تی وی پخش می شود.






مرتبط: 5 بهترین نمایش Netflix لغو شده (و 5 بهترین نمایش از آمازون)



رابطه او با شخصیت ها مانند اشنایدر و نوه اش الکس از تماشای آن لذت بخش است. لیدیا می دهد یک روز یکبار بسیاری از خنده دارترین لحظات آن در طول چهار فصلی که پخش شده است ، لیدیا بارها و بارها ثابت کرده است که چه نمادی است. در اینجا برخی از آن لحظات است.

10'من نمی خواهم از عروس پیشی بگیرم. شوخی کردم بله ، من انجام می دهم.

هیچ کس به اندازه لیدیا بی رحمانه صادق نیست. و هیچ کس بیش از او لباس پوشیدن را دوست ندارد. برای عروسی شوهر سابق پنه لوپه ، لیدیا یکی دیگر از ظاهر فوق العاده او را به نمایش می گذارد. او با فروتنی می گوید که نمی خواهد با لباس خود عروس را بالای صحنه ببرد. و بدون از دست دادن ضرب و شتم ، در همان ثانیه بعدی او می گوید که واقعاً این کار را می کند. لحن صدای وی در این گفتگو باعث خنده های غیرقابل کنترل طرفداران خواهد شد. ریتا مورنو درخشان و زیبا است و همه اینها و موارد دیگر را برای شخصیت خود لیدیا به ارمغان می آورد.






9'من آیفون زمان خود بودم.'

فرد آرزو دارد که از سطح اعتماد به نفس لیدیا برخوردار باشد. روشی که او خودش را حمل می کند و نحوه اطمینان او از خودش وحشت آور است. وی در حالی که برای نوه های خود توضیح می داد که وقتی در کوبا بود ، چقدر محبوب و مشهور است ، می گوید مردم فقط برای دیدن او صف می کشند. نوشتن واقعا هوشمندانه این نمایش می تواند چگونگی شبیه او به آیفون را ببیند و ببیند که این روزها مردم برای آیفون چگونه صف می کشند. لیدیا آن را با ذوق می گوید.



8نه خدا یک مرد است. اگر او یک زن بود ، مشکلات کمتری وجود داشت.

در بحثی در مورد اینکه آیا خدا اصلاً وجود دارد و اگر خدا واقعاً وجود دارد ، اگر خدا او باشد ، لیدیا با صدای بلند اعلام می کند که خدا یک انسان است. این با توجه به دیدگاه های سنتی وی در مورد این موضوع ، و معنویت و دینداری عمیق او منطقی است.






مرتبط: 10 نمایش کوتاه در Netflix برای پرخوری در این آخر هفته



اما آنچه او بعد از آن می گوید همه چیز را برعکس می کند. در حالی که او با این عقیده که خدا یک مرد است مطابقت دارد ، این کار را انجام می دهد زیرا فکر می کند دلیل مرد بودن او این است که چرا اینقدر آشفته می کند. لیدیا واقعاً یک راک استار است.

7'و من فقط یک هموپلوپیک باریک ذهن هستم.'

این یکی از آن لحظاتی است که نبوغ نویسندگان نمایش را در استفاده از مهارت های بازیگری ریتا مورنو نشان می دهد. در یک لحظه کاملاً احساسی ، لیدیا با الینا سر و کار دارد که پیش او آمده است. او سعی می کند آنچه را که دینش درباره همجنسگرایی به او گفته است ، و آنچه پاپ اخیراً گفته بود را درک کند. در میانه درک همه اینها ، می بینیم که لیدیا چقدر فوق العاده قادر به پذیرفتن النا است. و این لحظه ، به ارمغان آوردن مقداری سبک بودن بسیار مورد نیاز ، همچنین نشان می دهد که چگونه او نمی خواهد به خاطر 'هوموپلوپی' بودن ، یعنی هوموفوبیک ، مورد قضاوت قرار گیرد.

6'من می دانم که شما از دست دادن دوست دختر خود ناراحت هستید ، اما شما واقعاً این مهمانی را پوپ می کنید.'

لیدیا هیچ لرز ندارد. اشنایدر از رابطه با دوست دختر خود بسیار غمگین است و به طور کلی در مهمانی عروسی یک مهمانی مهمانی است. لیدیا دوست دارد مهمانی کند ، او شخصی است که از مهمانی هایی مانند این مهم لذت می برد. لیدیا از فریاد زدن آن نمی ترسد و آن را به گونه ای خنده دار صدا می کند. اشنایدر و لیدیا رابطه شگفت انگیزی دارند و جالب ترین لحظات نمایش در تعاملاتشان اتفاق می افتد. این یکی از آن لحظاتی است که لیدیا اشنایدر را به خاطر 'تحریک این مهمانی' فرا می خواند.

5'سپس از تلفن خود و شخص Chapsmat استفاده کن.'

قبل از اینکه النا به لیدیا بیاید ، لیدیا النا را از دیوار بالا می برد و سعی می کند او را به عنوان یک اسکورت برای quinceañera خود پیدا کند. لیدیا تا زمانی که مجبور شد پسری را انتخاب کند که اسکورت وی باشد ، به او مهلت می دهد. لیدیا سعی می کند شخصی را از سالنامه خود نیز پیدا کند.

مرتبط: 10 نمایش LGBTQ + که خیلی زود لغو شدند

لیدیا ، مادربزرگ مدرن و باهوش در این لحظه خنده دار از النا می خواهد که اگر هنوز پسری پیدا نمی کند ، احتمالاً به اسنپ چت مراجعه کند از کسی 'Chapsmat' را 'Chapsmat' کند. او می خواهد نشان دهد که با اوقات فراغت همراه است ، اما این تلاش برای بینندگان خیلی خنده دار می شود.

4'من با پوشیدن استیلتوس از مقبره بیرون آمدم'

دکتر Berkowitz و Lydia در حال خروج از خانه هستند که Lydia می لغزد و زمین می خورد. این یک بیان و لحظه نمادین دیگر است که لیدیا در مورد اهمیت کفش های پاشنه بلند برای او صحبت می کند. این خط کاملاً بخش مهمی از شخصیت لیدیا ، علاقه شدید او به لباس پوشیدن را به تصویر می کشد. و به خصوص فداکاری او نسبت به کفش. او آنها را دوست دارد و بسیار دشوار است که با وجود اینکه برای او خطرناک است ، از پاشنه بلند صحبت کند. از نظر لیدیا ، پاشنه های کفش زنانگی او را نشان می دهند که برای او بسیار مهم است.

3'بدن من متعلق به خدا و شبح شوهرم است.'

دکتر Berkowitz و Lydia چیزی دارند که آنها آن را 'همنشینی افلاطونی' می نامند و آنها در حال رفتن به تاریخی هستند که فقط آنها را تاریخ قرار ندهند. آنها رابطه بسیار معاشقه ای دارند اما لیدیا هنوز بسیار به شوهرش متعهد است. به حدی که فکر می کند او به عنوان یک شبح به حیات خود ادامه می دهد و او هنوز هم با شبح شوهرش (و بیشتر!) گفتگو می کند. پس از لغزیدن و افتادن لیدیا ، دکتر Berkowitz باید مطمئن شود که پای او خوب نیست و بنابراین باید وی را معاینه کند. این زمانی است که این بیانیه از لیدیا خارج می شود.

دو'چاشنی یا رقص؟ من به هر دو مجهز هستم. '

اشنایدر با گفتن اینکه 'یک وضعیت اضطراری سالسا' دارد ، در را می زند. لیدیا بدون از دست دادن ضرب و شتم ، پاسخ می دهد که آیا او در مورد چاشنی یا رقص صحبت می کند زیرا او با هر دو آماده است. زمان کمدی ریتا مورنو بی عیب و نقص است.

مرتبط: دوستان: 10 لحظه نمادین درون پرک مرکزی

لحظات کوچک مانند این را به لحظات نمادین تبدیل می کند. این یکی از نمونه های سبک گفتاری و بازگشت واقعی او است. او سپس به آموزش رقص سالسا ، به اشنایدر ادامه می دهد ، و لیدیا در این صحنه بالای بازی خود است.

1'اما حالا ، من یک آمریکایی هستم ، پس آن را بزن.'

دکتر Berkowitz مأموریت دارد تمام موارد موجود در لیست 'دسته گل' لیدیا را تکمیل کند و تسلط بر رقص فرهنگ دیگری یکی از آنها بود. لیدیا به خودش قول داده بود که هرگز رقص مرغ را انجام نخواهد داد زیرا دارای عزت است. و این عزت با غرور کوبایی او گره خورده است. اما او تازه یک شهروند آمریکایی شده بود ، بنابراین با تمسخر می گوید که دیگر عزت ندارد. تماشای اجرای رقص مرغ توسط ریتا مورنو به خودی خود لذتبخش است ، اما شنیدن اینکه لیدیا می گوید 'آن را بزن' افسانه ای است.