تیره سیاه: 10 جملات بد ریدیک

چه فیلمی را ببینید؟
 

کلاسیک علمی تخیلی 2000 خیلی سیاه نوع کاملاً جدیدی از ضدقهرمان را به مخاطبان معرفی کرد که پلیس، مأمور اف‌بی‌آی خشن یا اراذل خیابانی با قلب طلا نبود. نه، این شخصیت Riddick بود، یک محکوم با یک برگه رپ برای قتل و شهرت ده برابر بدتر.





مطالب مرتبط: 10 فیلم علمی تخیلی که واقعاً باید پرفروش می شدند






سفر به مرکز زمین 1993

خیلی سیاه ریدیک و خدمه ای از مسافران را در حال فرود تصادفی بر روی سیاره شماره دو، یکی از ناپذیرترین توده های خاک در کل کهکشان، پیدا کردند. چیزی که آنها پیدا می کنند دنیایی است که برای مدت طولانی در حالت یک شب همیشگی محو می شود و چیزی بسیار وحشتناک تر را در زیر سطح بیدار می کند. در اینجا 10 مورد از بدترین نقل قول های Riddick از نسخه اصلی آورده شده است خیلی سیاه.



آنها می گویند بیشتر مغز شما در خواب سرمایی خاموش می شود. همه به جز سمت بدوی. را حیوان سمت. خیر تعجب من هنوز بیدارم!'

Riddick مقدمه اصلی را روایت کرد خیلی سیاه، که فقط با توجه به وضعیت او به عنوان اسرارآمیزترین شخصیت از کل دسته، مناسب به نظر می رسید. آغاز، مجموعه‌ای از عکس‌های شخصیت‌ها در وضعیت است، که ظاهراً تنها Riddick هنوز از آنچه در حال وقوع است آگاه است.

این نقل قول به تنظیم شخصیت Riddick کمک می کند تا مخاطبان مطمئن نباشند که آیا او تبدیل به یک شخصیت شرور کابوس وار خواهد شد یا یک ضدقهرمان سوء تفاهم شده. تا پایان فیلم، هنوز تشخیص آن نسبتاً سخت است.






همه شما مردم خیلی از من می ترسید. بیشتر روزها، من آن را به عنوان یک تعریف می‌پذیرم. اما این من نیستم شما باید الان نگران باشید.

زمانی که ریدیک از بند خود فرار کرد، بقیه خدمه به طور فزاینده ای نسبت به اینکه او چگونه/چه زمانی ممکن است ضربه بزند دچار پارانویا می شوند. ریدیک سعی کرد از این به نفع خود استفاده کند تا آنها را از هم جدا کند و دست برتر را به دست آورد.



اگر ریدیک متوجه نمی شد که کمین کردن در زیر سطح سیاره خالی از سکنه، شکل حیاتی بسیار خطرناک تر از خودش است، نقشه او به نتیجه می رسید. او با این نقل قول به بقیه خدمه آمد تا آنها را متوجه خطری کند که در کمین بود.






'بالاخره چیزی بدتر از من پیدا کردم.'

در ابتدا، خدمه بر این باور بودند که ریدیک تهدید اصلی برای بقای آنها در دنیایی که قبلاً خشن و متروک بود است. وقتی جانز متوجه شد که آنها با چیزی بسیار مرگبارتر روبرو هستند، تصمیم گرفت با ریدیک معامله کند - همکاری در ازای آزاد کردن او.



ریدیک آن را به‌عنوان نشانه‌ای در نظر گرفت که زمان در حال آزمایش شدن است، و این جمله را بیان کرد که جانز حاضر به اعتراف آن نبود. او می‌دانست که بدون کمک ریدیک، شانس بقای آن‌ها کاهش می‌یابد. در پایان، Riddick به خوبی می دانست که جانز بدون شک به او خیانت خواهد کرد، سبک Game of Thrones.

'تو از تاریکی نمی ترسی، نه؟'

ریدیک این مزیت را داشت که چشمانش درخشنده بود که به او اجازه می داد در تاریکی با ادراک بسیار بیشتر از انسان های عادی ببیند. نقطه ضعف آن حساسیت بیش از حد به نور روشن بود، همان زمانی که فرد از عینک دید در شب در طول روز استفاده می کند.

چگونه گلن در راه رفتن مرده می میرد

مطالب مرتبط: 10 فیلم علمی تخیلی که فقط در تماشای مجدد معنا پیدا می کنند

این نقل قول به چیزی شبیه به یک عبارت جذاب تبدیل شد نه تنها برای خیلی سیاه، ولی همچنین دنباله فرنچایز The Chronicles of Riddick که باعث شد بینایی او جزء اصلی شخصیت باشد. وقتی توسط Riddick بیان می‌شود، معنای جدیدی به خود می‌گیرد.

'من واقعاً نمی دانم چه اتفاقی می افتد' وقتی چراغ ها خاموش شوند. اما من می دانم زمانی که مردن شروع می شود، این خانواده کوچک روانی ما خود را از هم می پاشند.

وقتی ریدیک آزاد شد، متوجه شد که تنش‌ها در بین خدمه در حال فروپاشی است. جانز علائم ترک ناشی از سوءمصرف مواد مخدر را داشت که ریدیک می‌دانست پس از جدا شدن از هم، تیم را در معرض خطر قرار می‌دهد.

ریدیک کارولین را در کشتی گرفت تا کمی با او صحبت کند تا بذر شک بپاشد. او همچنین این کار را به عنوان هشداری برای کارولین انجام داد که به محض شروع مرگ های اجتناب ناپذیر، به آن پایبند باشد. مطمئناً، وقتی شب پرما فرا رسید، خدمه سریعتر از یک بیسکویت خیس از هم پاشیدند.

'تو همه چیز را اشتباه گرفتی، مرد مقدس. من کاملا به خدا ایمان داشته باش...و من کاملا اچ خورد F*****.'

واعظ مسلمان ابو امام الولید در راه مکه جدید مجبور شد با مرگ دو پسر محبوب خود مقابله کند، اما هرگز در ایمان خود شک نکرد. با این حال، ریدیک به سرعت به آنچه که احساس می کرد بیهودگی ایمان به یک خدای ماوراء طبیعی است اشاره کرد.

در ابتدا، ابو فکر کرد که Riddick ممکن است به سادگی یک آتئیست باشد، اما Riddick به سرعت او را با این نقل قول تصحیح کرد. داستان پس زمینه شامل توصیف ریدیک بود که در یک سطل زباله با بند ناف به دور گردنش به دنیا آمد، که بعداً بخشی از پیشگویی بود که خود ریدیک قرار بود به آن عمل کند.

برای جانز گریه نکن. آیا شما جرات نمی کنید!

وقتی آشکار شد که شانس زنده ماندن در حال کاهش است، جانز سعی کرد با یک فرض کثیف به ریدیک پیشنهاد دهد - جک جوان را بکشد و بدن او را پشت سر بگذارد تا موجودات را از آنها دور کند و بدین وسیله به آنها عبور نسبی ایمن به شاتل بدهد.

این خطی بود که حتی ریدیک، با همه بی رحمی اش، حاضر به عبور از آن نبود. او به جانز روی آورد و آن دو با هم درگیر شدند که او را مجروح کرد. همانطور که Riddick بی‌صدا در تاریکی محو می‌شد، جانز در فضای باز رها شد تا توسط موجودات بیگانه سلاخی شود. جک از مرگ جانز احساس پشیمانی کرد، اما ریدیک این جمله را بیان کرد و همزمان تصمیم گرفت نقشه وحشتناک را برای او فاش نکند.

یک قانون. در نور بمان!

موجودات بیگانه ترسناک بومی سیاره بیابانی متخاصم به شدت در برابر هر نوع نور آسیب پذیر بودند. هر گونه تماسی آسیب فیزیکی بسیار زیادی ایجاد می کند، به این معنی که آنها زمان خود را در تاریکی دائمی می گذرانند. هنگامی که سیاره در شب دائمی فرود آمد، خدمه شروع به ساخت منابع نوری موقتی کردند تا خود را در شب تاب نگه دارند.

این نقل قول از Riddick تبدیل به یک عبارت امضا شد تا خطرات قرار دادن حتی یک پا در تاریکی را به همه یادآوری کند. او آن را در جریان مسابقه نهایی با جانز، قبل از اینکه منابع نور خاموش شوند، بیان کرد و او را بی دفاع گذاشت.

'من به شما گفتم که مرا شبح کنید!'

ریدیک و جانز به شکلی وحشیانه پا به پا شدند در حالی که بقیه خدمه پراکنده شدند و به خوبی می دانستند که مشکل در شرف وقوع است. آنها شک نداشتند که Riddick در دفاع از آنها عمل می کند. پس از برتری در مقابل جانز، او را با شیو از پشت برش داد و بوی خونش را در هوا پخش کرد.

مطالب مرتبط: 10 چیز در فیلم های علمی تخیلی دهه 90 که نمی دانستید CGI هستند

همانطور که ریدیک عقب نشینی کرد و به موجودات اجازه داد تا جان ها را به صفر برسانند، این نقل قول را از تاریکی بیان کرد که اشاره مستقیمی به صحنه قبلی در فیلم است، زمانی که به جانز توصیه کرد او را همانجا بکشد. قرارداد مشکوک اولیه جانز در پایان به او بازگشت.

'شما باید چند نفر را بکشید.'

وقتی کارولین برای اولین بار با یک زنجیر زنجیر شده Riddick روبرو شد، او در تلاش برای ترساندن او به سمت او پرتاب شد. این چشمان درخشان و درخشان او را نشان داد که قادر به دیدن در تاریکی با وضوح عالی بودند. هر دوی آنها متوجه نشدند که جک جوان از کناری آن را تماشا می کند، و به وضوح تحت تأثیر همتایان ریدیک قرار گرفتند.

مرد اد مک کارتی در قلعه مرتفع

از کجا می توانم چنین چشمانی پیدا کنم؟ او پرسید. ریدیک قبل از یادآوری خلاصه‌ای از زندگی‌اش پاسخ داد: «باید چند نفر را بکشی». زمان در زندان و روشی که به او این ویژگی شکارچی عالی را داد. برای چالش های پیش رو بسیار ارزشمند خواهد بود.

بعدی: 10 شاهکار پسا آخرالزمانی که طرفداران علمی تخیلی احتمالا هرگز ندیده اند