Reacher فصل 2 ستاره فردیناند کینگزلی صحبت می کند در نقش Ruthless & Mysterious Villain AM

چه فیلمی را ببینید؟
 
  • شخصیت شرور A.M با بازی فردیناند کینگزلی، یک دلال اسلحه خطرناک و انسان دوست در ریچر فصل 2.
  • نمایش تعادلی بین رنگ های روشن و تاریک برقرار می کند، با A.M. به عنوان تضاد با گرما و مغناطیس قهرمان عنوان.
  • تصویر کینگزلی از A.M. شامل حفظ دسیسه و کاریزما در حالی که کاملاً مخالف ریچر بود و منجر به سفری انفرادی تا قسمت های پایانی شد.

جک برگشته برای ریچر فصل 2 در پرایم ویدیو، و این بار او در مقابل یک شرور خطرناک قرار می گیرد، یک انسان دوست مرموز که فقط با حروف اول شناخته می شود، A.M. با بازی فردیناند کینگزلی، A.M. به مأموریت خود کاملاً متعهد است و اهمیتی نمی‌دهد که چند انسان بی‌گناه باید برای او بمیرند تا چک حقوقش را بگیرد. طبیعتاً، این او را در یک مسیر تصادف با ریچر و تیمش، اعضای بازمانده واحد تحقیقات ویژه 110 MP (به طور رسمی منحل شده) قرار می دهد.





هنرپیشه فردیناند کینگزلی ممکن است بیشتر برای تماشاگران برای بازی در فیلم زندگینامه هالیوود 2020 دیوید فینچر شناخته شود. عدم ، اگرچه او صحنه هایی را در نمایش هایی مانند مرد شنی، هنوز هم با ستاره عبور کرده است ، و سیلو . او همچنین پسر بن کینگزلی و آلیسون ساتکلیف است، بنابراین تمایل به هنر بازیگری به وضوح در خون او است زیرا او به طور پیوسته در این صنعت نامی برای خود ایجاد می کند.






هشدار: چند اسپویلر برای فصل 2 ریچر در راه است!



مربوط
نام واقعی AM در فصل دوم ریچر چیست؟
AM فردیناند کینگزلی شرور دلال اسلحه در مرکز داستان فصل دوم ریچر است، اما روی نام واقعی او علامت سوال باقی مانده است.

به افتخار فینال، رنت صفحه با فردیناند کینگزلی برای بحث در مورد این موضوع مصاحبه کرد ریچر پایان فصل 2 ، دانستن بیشتر از انگیزه های A.M. نسبت به آنچه نمایش در واقع نشان می دهد و تبدیل شدن به ستاره اودیسه خود قبل از عبور از مسیر با قهرمان عنوان و دوستانش.

فردیناند کینگزلی درباره Misanthropy Pragmatic of Reacher Season 2 A.M.

Screen Rant: من خورش A.M. شخصیت شما این مرد انسان دوست است که نشان دهنده سرمایه داری افراطی یا سرمایه داری است.






فردیناند کینگزلی: در مورد شخصیتی که از نظر طراحی، چیزهای کمی به شما می دهد، کارهای زیادی باید انجام شود، درست است؟



بله - نمایش دارای لحن کمی بی‌احترامی است، زمان خوبی است، اما باید این افراد بد را داشته باشید تا قهرمانان بتوانند در پایان کسی را داشته باشند که او را مورد ضرب و شتم قرار دهند، نه اینکه چیزها را بیش از حد ساده کنند. برای این آدم بد، که آدم های زیادی را می کشد، در این نمایش که این لحن کمی تپ رقصی دارد، چگونه می توان بین شروری مانند A.M تعادل برقرار کرد. از طریق آن حساسیت ها؟ چقدر می توانید او را بد کنید؟






فردیناند کینگزلی: فکر می‌کنم این سؤال واقعاً خوبی است، زیرا یک چشمک در چشمان نمایش وجود دارد، اینطور نیست؟ در غیر این صورت، خیلی بی رحم و بی رحم است، که ریچر، مرد، است، اما نمایش به نور و همچنین تاریکی نیاز دارد. در غیر این صورت، مصرف آن بسیار زیاد است. بنابراین فکر می‌کنم کمی تعادل وجود دارد، زیرا با شخصیتی مانند شخصیت من، نمی‌توانید انرژی خود را برای دوست داشتنی کردن او برای تماشاگر هدر دهید، اما همچنین باید به اندازه کافی ادامه دهید، علاقه کافی داشته باشید. نمی‌خواهم بگویم «دوست‌پذیری»، اما دسیسه یا کاریزما یا هر کلمه‌ای دیگر که باعث می‌شود بخواهیم برگردیم و سؤالات بیشتری درباره او بپرسیم، نه اینکه فقط بگوییم «آدم بد: نمی‌توانم منتظر بمانم تا دیگر در این کار نباش، خداحافظ!



من فکر می‌کنم عمل متعادل‌کننده بازیگر این است که نت‌های سبک، جوک‌ها را پیدا کند، اما مطمئن شود که این کار باعث تضعیف مطالب یا بالا بردن مطالب نمی‌شود. چون باید به خاطر داشته باشیم، این مردی است که با لبخند و چشمک و نیمی از یک خط، در عرض چند ثانیه شما را از خون بیرون می‌آورد! پس آره. همچنین، من آنجا هستم تا کمی کنتراست ارائه دهم. من به نوعی سایه ای برای ریچر هستم. یک مانوی واقعی وجود دارد، کلمه خوبی است که از شریک زندگیم یاد گرفتم، یک حس مانوی واقعی از خیر و شر وجود دارد. این یک نمایش روشن و تاریک واقعی است و ریچر گرما و مغناطیس را دارد. من از بودن کاملاً متضاد آن لذت می برم.

داشتم به این فکر می کردم که نمایش چقدر برای شما وقت می گذارد. وجود دارد ریچر و گروهش و شما در داستان انفرادی خود حضور دارید، و بیننده واقعاً برای مدتی طولانی نمی‌داند به کجا می‌رود. رابرت پاتریک این واسطه است، اما واقعاً تا یکی دو قسمت آخر که واقعاً با داستان ریچر تلاقی می کنید، نیست.

فردیناند کینگزلی: به نظر می رسد که کشش گرانشی خاصی بین ما وجود دارد. می دانید از لحظه ای که من به عنوان شخصیت ظاهر می شوم، به نوعی به سمت او و او به سمت من کشیده می شوم. یک امر اجتناب ناپذیری در آن وجود دارد. اما این یک سفر انفرادی نیز هست. اکثر بازیگرانی که با آنها صحنه بازی می‌کردم، اگر می‌پرسیدم «بعدی کی هستی؟» آنها می گفتند، 'بدیهی است که این آخرین روز من است، زیرا تو مرا می کشی!' بنابراین بسیاری از سفر به تنهایی سپری شد. من در واقع نتوانستم تا قسمت آخر با اکثر اعضای گروه معاشرت کنم! ریچر فقط کمی بیشتر از من یک نیروی غیرقابل توقف است. (می خندد)

بخشی از آن به این دلیل است که او دوستانش، تیم را دارد!

فردیناند کینگزلی: او دوستانش را دارد! آره این یک تضاد واقعاً خوب با فصل 1 است، زیرا من از نظر طراحی در یک سفر تنهایی هستم. او در یک سفر تنهایی است زیرا این سفر در استخوان هایش ساخته شده است. من فکر می‌کنم چیز جالبی در مورد دو نفر تنها وجود دارد، یکی از آنها تصمیم می‌گیرد به افراد دیگر اجازه ورود بدهد، و دیگری کاملاً خودش کار می‌کند و هرگز به کسی که نزدیکش باشد اجازه نمی‌دهد. درود من به هر بازیگری که مجبور است صحنه ای را با او به اشتراک بگذارد، زیرا در نهایت مرده است!

از نظر فیلمبرداری، آیا این احساس را داشتید که در حال فیلمبرداری فیلم خودتان هستید، این اودیسه کوچک؟ چون هیچ صحنه ای با هیچ یک از سرنخ های دیگر ندارید. شما در صحنه های خود در بالای صفحه تماس هستید!

فردیناند کینگزلی: (می خندد) بله، عجیب بود، اما در واقع، به طرز عجیبی، به نوعی مفید بود. از نظر اجتماعی، من به نوعی می‌گفتم: «اوه، ای کاش بیشتر از خودم با این گروه اصلی از بازیگران باهوش معاشرت می‌کردم و با آن‌ها کار می‌کردم»، البته یک نکته مفید در این واقعیت وجود داشت که هیچ‌کدام از ما واقعاً یکدیگر را می شناختند من مجبور شدم کمی با سریندا معاشرت کنم زیرا به تنهایی در تورنتو بودم، و او در گوشه و کنار زندگی می کرد، بنابراین باید در طول چهار ماه دو بار «سلام» کنیم.

اما من و آلن اصلاً تا زمان رویارویی مان ملاقات نکردیم. بنابراین چیزی کاملاً دراماتیک در مورد ما دو نفر مفید بود، به خصوص که او سریال را صرف صحبت در مورد من می‌کند و به این فکر می‌کند که من چگونه خواهم شد، و در واقع اصلاً نمی‌داند که قرار است چگونه باشم. من این فایده را داشتم که او را در یک فصل کامل در ترکیب اصلی دیده بودم! و من فقط می توانم حدس بزنم که او تمام آثار من را تماشا کرده است.

طبیعتا!

فردیناند کینگزلی: در هر نانوثانیه ای که تا به حال از صفحه نمایش استفاده کرده ام، می دانید، زیرا من از این نظر مقاومت ناپذیر هستم! (می خندد) اما نه، خیلی باحال بود، وارد مسابقه نهایی در یک عکسبرداری شبانه شدیم، جایی که دمای آن منفی 42 درجه بود یا چیزی شبیه به این، و فقط در حالی که لایه‌هایی از حرارت را به آن متصل می‌کردیم، وارد همان اتاق می‌شدیم. ما، و جلیقه های ضد گلوله، و گفتن، 'آره، احساس می کنم در چند ماه گذشته منتظر این بودم!'

صبح. این مرد مرموز است ما هرگز نمی توانیم هویت واقعی او را بفهمیم، او مانند نسخه سرمایه داری جوکر است. آیا برای شخصیتی که از روی آن طراحی کردید یک داستان واقعی داشتید یا این کار را به صورت رازآلود انجام دادید؟

فردیناند کینگزلی: فکر می کنم بازیگر مجبور است. این همان چیز قدیمی است که بازیگران می گویند: «آنچه که روی پرده یا روی صحنه می بینید، امیدوارم نوک کوه یخ باشد. و بقیه کوه یخ زیر آب است. این امید است. بنابراین می دانستم کجا و کی به دنیا آمده است. من می دانم چه اتفاقی برای پدر و مادرش افتاده است. من می دانم که او چگونه در بریتانیا بود. می دانم اولین کسی که او را کشت کی بود. اما بیننده نیازی به دانستن آن ندارد.

اما من این کار را انجام دادم، فقط برای سلامت عقل خودم، و برای اینکه احساس کنم این کار وجود دارد - اگر فقط ایستاده نباشید و صحبت نکنید، بازیگری همیشه سرگرم کننده تر است. اگر منظور من را می‌دانید، می‌خواهیم افرادی را ببینیم که فکر می‌کنند یا افکاری را پایین می‌آورند که نمی‌خواهند فکر کنند. نمایش از این واقعیت لذت می برد یا به آن اشاره می کند که ما هرگز نمی دانیم او واقعاً کیست. ما هرگز نام واقعی او را نمی دانیم. و من نیازی به بازی در پس‌استوری احساس نکردم، اگر منطقی باشد.

او همان جایی است که اوست.

فردیناند کینگزلی: بله، او همان جایی است که الان است، و من فکر می‌کنم این بخشی از چیزی است که او را قادر می‌سازد تا کاری را که قادر به انجامش است و کاری را که انتخاب می‌کند انجام دهد. فراتر از تقسیم بندی است. او به نوعی قطار باری بسیار شیک، تصفیه شده و بدون اصطکاک است. یا یک قطار گلوله ای، واقعاً، بدون توقف. او مأموریت خود را دارد، مانند ریچر مأموریت خود را دارد، و می تواند هر چیز دیگری را ببندد. به عنوان یک بازیگر همیشه این وسوسه وجود دارد که بگویم: «در واقع، من ده راز در مورد این شخصیت دارم که قرار است کمی تلگرافی را شروع کنم»، اما این برای اتاق تمرین است.

این برای من هنگام آماده شدن در آپارتمان کوچکم در تورنتو است. چیزی شادی آور در مورد نمایشی مانند ریچر وجود دارد. این بسیار مطمئن است که می داند چه کاری انجام می دهد، در سبک و اجرای آن. می‌گوید: «نه، در واقع، ما از ندادن صفحه ویکی‌پدیا این شخصیت به شما لذت خواهیم برد. شما می توانید آنچه را که می خواهید به او فرافکنی کنید. شما می توانید ترس ها یا تعصبات یا فرضیات خود را در مورد یک تروریست یا یک تاجر، همانطور که او خود را می نامد، مطرح کنید. و اگر برای فکر کردن در مورد آن وقت بگذاریم، چیزی کاملاً آشکار در مورد آنچه که می‌خواهیم بر روی یک مرد بد فرافکنی کنیم وجود دارد، خواه این انگیزه باشد، چه قومیت...

و او در همه زمینه ها مبهم است.

فردیناند کینگزلی: بله! و ما، بیننده، فکر می کنم جالب است که چه فرضیاتی می کنیم. 'اوه، او این جور آدم بدی است.' و وقتی نوبت به آن می رسد، جک ریچر اهمیتی نمی دهد. در غیر این صورت، گفتگوی ظریف‌تری بین ما وجود خواهد داشت تا اینکه در نهایت وجود داشته باشد. ریچر مقاصد خود را بیان می کند و سپس به بررسی آنها می پردازد، همانطور که A.M. میکند.

کاراکتر چنین موضوعی است. کل نمایش، در حال صحبت کردن با شما، احساس می کند اگر شما نبودید، اگر کسی نبود که اینقدر به سفرش اهمیت می داد، کار نمی کرد.

فردیناند کینگزلی: خب، خیلی ممنون، این واقعاً از شما مهربان است. فکر می‌کنم درسی برای من، بازیگر، این است که در نمایشی که به خوبی ریچر چیده شده و مطمئن است، دانستن اینکه دقیقاً چه چیزی را می‌خواهید روی صفحه نمایش دهید و هدفی که شخصیت باید در داستان به آن خدمت کند، لذت بخش است. و سپس داشتن پایه های تکالیفی که در زیر آن انجام داده اید. حتی اگر فقط یک درصد اضافه را اضافه کند، می دانید که دارید کار خود را انجام می دهید.

آیا پروژه ای وجود دارد که انجام داده باشید و از نظر کاری به آن افتخار کنید و احساس کنید که شاید به آن توجهی که شایسته آن است نداشته باشید؟ چیزی که می خواهید برایش فریاد بزنید رنت صفحه مخاطب، حالا که مردم تماشا می کنند ریچر ، اگر مردم بخواهند تعداد بیشتری از شما را ببینند، دوست دارید چه چیزی را ببینند؟

فردیناند کینگزلی: اوه، این واقعا جالب است. فکر می کنم چند سال اخیر واقعاً خوش شانس بوده ام. هر یک از چهار کار آخری که انجام دادم پادزهر کار قبلی بوده است، اگر منظورم را بدانید. چیزی که همه ما در این شغل به شدت آرزو می کنیم این است که هیچ دو شغلی یکی پس از دیگری شغل مشابهی نباشد. من واقعاً از کارهایی که در چند سال گذشته انجام داده ام احساس غرور می کنم. هوم، این چیزی است که به سختی تحت رادار قرار می گیرد، اما این چیزی است که واقعاً به من یادآوری می کند که چرا من کاری را که انجام می دهم بسیار دوست دارم، و این بود... این کارگردان جوان و آینده دار به نام دیوید فینچر وجود دارد. نمی دانم نام او را شنیده اید یا نه.

درست قبل از قرنطینه برایش فیلم ساختم به نام مانک. این فقط یکی از آن مشاغلی بود که شور و نشاط و زندگی را به من تزریق کرد، دقیقاً در زمانی که به آن نیاز داشتم. فقط کمی اعتماد به نفس پایینی داشتم، یا این که ممکن است آدمی باشم که یکی از قهرمانان فیلمسازی من به آن ضربه بزند. چیزی که من متوجه شدم این بود که گاهی اوقات فقط باید یک مشکل را برای یک کارگردان حل کرد. برای همه مشاغلی که به دست نمی آوریم، این نظری در مورد استعداد یا توانایی ما برای افزودن چیزی به فرآیند خلاقیت نیست. فقط 99 درصد مواقع، اکثر بازیگران، مهم نیست که چقدر خوب هستند، معیارهای خاصی را که برای یک تولید خاص لازم است، رعایت نمی کنند.

و این خارج از کنترل ماست. وقتی یکی از راه می رسد، اگر به اندازه کافی خوش شانس باشید، و افرادی دارید که به شما کمک می کنند و حاضرند به شما زمان و اعتماد بدهند، پس فیلمسازی که شما به حرفه اش وسواس دارید، همانطور که من دیوید فینچر بوده ام. می آید و به سادگی می گوید: 'آره، او راه حل مشکلی است که من دارم.' این شخصیت به این ویژگی ها نیاز دارد.' و می تواند به نوعی بدون درد احساس شود. و سپس می‌روی روی فیلمی با تعداد زیادی از قهرمانانت کار می‌کنی، و کار می‌کنی، و هر روز را خسته و بانشاط به پایان می‌رسانی و احساس می‌کنی، بله، من انتخاب درستی برای انجام این کار کردم. . من نمی گویم این پروژه ای است که به هیچ وجه تحت رادار قرار گرفته است، اما فکر می کنم واقعا مهم است که بگوییم چه زمانی برای چیزهایی که پیش می آیند وقتی شما در مکان مناسب در زمان مناسب هستید سپاسگزار هستیم.

آیا فکر می کنید که اگر دریافت نکرده بودید عدم ، تو الان اینجا نبودی و با من حرف می زدی؟ آیا آن را تحویل می دادی و می گرفتی؟ یک شغل واقعی

فردیناند کینگزلی: نه، بازیگری را متوقف نمی‌کردم. اما این دقیقاً کار مناسب برای آن زمان بود. احساس می‌کردم واقعاً ناامید هستم که بروم و سخت کار کنم و به چالش کشیده شوم. من فکر می کنم اکثر ما هستیم. اکثر ما، با توجه به فرصت، می خواهیم سخت کار کنیم. برای پاسخ به سوال شما، آیا الان اینجا باشم و با شما صحبت کنم؟ احتمالاً نه، چون فکر می‌کنم آن شغل منجر به مشاغل دیگری شد، که منجر به مشاغل دیگری شد. نه به روش‌های فوری، بلکه به روش‌هایی که در طی دو یا سه سال جاری شد، و این واقعاً یک احساس دوست‌داشتنی است.

درباره ریچر فصل 2

قبلی ما را بررسی کنید ریچر مصاحبه فصل دوم با:

  • آلن ریچسون
  • ماریا استن، سریندا سوان و شان سیپوس

تمام قسمت های ریچر فصل 2 اکنون در Prime Video پخش می شود!

فیلم فوق العاده اژدها توپ کی اکران می شود
ریچر
اکشن جنایی درام

ریچر که توسط آمازون پرایم ویدیو تولید شده است، مجموعه کتاب های جک ریچر لی چایلد را با اکشن زنده اقتباس کرده است. این سریال داستان افسر پلیس نظامی کهنه کار جک ریچر را دنبال می کند که او یک توطئه خطرناک را در شهر خیالی Margrave در جورجیا کشف می کند. این قهرمان با بازی آلن ریچسون، با افسر راسکو کانکلین (ویلا فیتزجرالد) و کارآگاه ارشد اسکار فینلی (مالکوم گودوین) برای پاک کردن نام خود و نجات مارگریو از جنایت و فساد همکاری می کند.

تاریخ انتشار
4 فوریه 2022
قالب
مالکوم گودوین، ماریا استن، ویلا فیتزجرالد، بروس مک گیل، کریس وبستر، آلن ریچسون
فصل ها
2
داستان توسط
نیک سنتورا
نویسندگان
نیک سانتورا
شبکه
ویدیوی پرایم آمازون
سرویس(های) جریان
آمازون پرایم ویدئو
حق امتیاز(های)
جک ریچر
کارگردانان
نیک سانتورا
شورانر
نیک سانتورا