مصاحبه جوزف ترپانز: آهنگساز سایه و استخوان

چه فیلمی را ببینید؟
 

Screen Rant با جوزف تراپانزیس ، آهنگساز Shadow and Bone نتفلیکس به گفتگو نشست و درباره ساخت یک دنیای کامل موسیقی و چالش های آن صحبت کرد.





نتفلیکس سایه و استخوان به عنوان اقتباسی خارق العاده از رمان های تخیلی پرفروش لی باردوگو مورد ستایش قرار گرفته است و به دلیل راهی که توانسته دنیای پیچیده و پیچیده باردوگو را به صفحه نمایش ترجمه کند ، ستایش می شود. اقتباس نمایشگر اریک هایزرر بلند پروازانه است ، هم سه گانه اصلی گریشا و هم شخصیت های مستقل را با هم می بافد شش کلاغ دوئولوژی جهان گسترده و پیچیده ای است ، پر از فرهنگ ها و کشورهای مختلف. داستان با توجه به جزئیات نمایش ، از گلدوزی های خاص روی هر کففت گریشا ، گرفته تا اینکه چه نوع پول ممکن است در لانه بازی قوطی کتردام استفاده شود ، و این که چگونه ممکن است در زندگی واقعی به نظر برسد ، اگر کسی بتواند سایه ها را دستکاری کند ، داستان را افزایش می دهد. .






اما نمره سرسبز به همان اندازه که از روی صفحه نمایش دیده می شود به خلق جهان کمک می کند و اعتبار آنجا به آهنگساز جوزف تراپانزی است. او با Screen Rant درمورد مقابله با چنین پروژه جاه طلبانه ، لذت بازی در ماسه بازی Grishaverse ، شخصیتی که برای پیدا کردن مضمونش بیشترین مشکل را داشت و در یک قسمت از نمره که بعد از دیدنش مجبور شد کاملاً تکرار کند ، صحبت کرد. فیلم



شما پیشکسوت صنعت هستید و کمی از همه کارها کرده اید. شما فیلم ، تلویزیون ، همه ژانرها را انجام داده اید. اما این بدون شک می تواند پیچیده ترین کاری باشد که شما انجام داده اید و بلند پروازانه ترین. آیا فهمیدید که این موضوع به نوعی ترسناک است یا اینکه شما مجبور بودید در چنین جعبه شنی بزرگی بازی کنید هیجان انگیزتر بود؟

من خیلی بیشتر از ترس و وحشت داشتم. من را اشتباه نگیرید ، کمی ترسناک بود ، خصوصاً وقتی متوجه می شوید شخصی مانند لی زندگی خود را در خلق این شخصیت های فوق العاده غنی ریخته است ، به همین دلیل انجام چنین کاری برای من بسیار معنی دار تر بود واقعاً وقت و انرژی خود را صرف یادگیری آنها و درک عمیق دنیا می کنم. و شما کاملاً درست می گویید ، من آنقدر احساس خوشبختی می کنم که حرفه من خیلی جالب بوده است این یک ماجراجویی واقعی است ، من دوست دارم که فقط نیستم ... من فقط یک کار یا کار دیگری نمی کنم. اما همچنین احساس می کنم همه کارهایی که من انجام داده ام تقریباً منجر به این نمایش شده است زیرا یکی از اولین برنامه های من در حال کار بود ترون: میراث با Daft Punk و تماشای اینکه چگونه آنها جهانی را برای شبکه ساخته اند ، چگونه جهانی صوتی را ساخته اند. و این چیزی است که من واقعاً آن را گرامی می دارم و با خودم نگه می دارم که وقتی این فرصت ها را برای ساختن یک دنیای صوتی دارم ، آن را دوست دارم.






فکر می کنم به دلیل پیشینه متنوع من ، در جعبه ابزار ، بسیاری از ابزارهای جالب را داشتم تا بتوانم از آن دنیا استفاده کنم. بنابراین من ارکسترال آموزش دیده ام ، کارهای زیادی با موسیقی دانهای زنده انجام داده ام ، بنابراین واضح است که این کار عملی است ، اما از همان کودکی من با مصنوعی بازی می کردم ، بنابراین دوست دارم ارکستر و سینت سایزر را ترکیب کنم. و همچنین من یک شبکه عالی از نوازندگان دارم که می توانم برای همه تکنوازی های مورد نیاز ما در Shadow and Bone ، که نمایانگر همه این شخصیت ها هستند ، فراخوانی کنم. پس آره، سایه و استخوان قطعاً بود ... تقریباً احساس می کرد همه چیز به آن منتهی می شود ، نه؟ [خندیدن]



آیا کابوس روانوک من یک داستان واقعی است

شما به ایجاد این دنیای سمفونیک اشاره کردید ، اما در واقع ، به معنای واقعی کلمه مجبور بودید یک کل را خلق کنید جهان جهان همانطور که Grishaverse است و هر کشور تأثیرات متفاوتی دارد. نکته جالب این است که براساس دنیای ما ساخته شده است ، اما دقیقاً دنیای ما نیست. چطور فقط کمی کارها را تغییر دادید تا همچنان در آن عنصر فانتزی جای بگیرد؟






من عاشق این هستم که شما چگونگی ارتباط این دنیا با دنیای واقعی را مطرح می کنید زیرا فکر می کنم یک تشابه واقعی برای نحوه ایجاد موسیقی در آنجا وجود دارد. و یکی از دلایلی که من عاشق موسیقی فیلم هستم این است که ، بله ، شروع موسیقی در یک صفحه خالی سخت است ، اما وقتی در چیزی مثل فیلم کار می کنید ، از قبل فیلمنامه دارید ، کارگردان دارید ، مردم به نوعی شروع کنید بفهمید دقیقاً چه چیزی می خواهید بنویسید. بنابراین وقتی من عادت داشتم فقط موسیقی بنویسم ، مثل موسیقی کنسرت وقتی که در مدرسه بودم - و هنوز هم بعضی اوقات موسیقی کنسرت می نویسم - اما این یک چالش بسیار متفاوت است زیرا شما با این کاغذ خالی شروع می کنید. در حالی که با Grishaverse ، شما قبلاً فقط این زمزمه های نفوذ روسیه ، اروپای شرقی ، و شما کتردام را دارید. لیست کاملی از کادرهای انتخاب وجود دارد. بیایید اطمینان حاصل کنیم که تأثیر روسیه ، آن تأثیر اروپای شرقی را احساس می کنیم.



در عین حال ، کمی جنبه صفحه خالی وجود دارد. برای گریشا ، من با استفاده از بسیاری از gamelan ، که از جاوا است ، من مشکل پیدا کردم. هیچ ارتباطی با روسیه یا اروپای شرقی ندارد. اما ایده این بود که این صدای زنگ است و این غیریت عرفانی نسبت به آن دارد ، و به نظر می رسید که واقعاً نشان دهنده نحوه وجود گریشا در دنیای آنها وجود دارد ، آن دیگری غیر عرفانی است که کاملاً متناسب نیستند. بنابراین بله ، من از این نظر احساس خوشبختی می کنم که کمی سفره آرایی برای من انجام شده است ، اما من قفل نشده ام ، 'اوه ، این صدا ، شما باید دقیقاً این کار را انجام دهید و این تمام کاری است که می توانید با آن کار کنید.' نه ، من دامنه بسیار گسترده تری داشتم تا بتوانم از آنها استفاده کنم.

آیا از موسیقی فیلم های خاص یا برنامه های تلویزیونی خاصی موسیقی تماشا کرده اید یا به آنها گوش داده اید؟

نه واقعا. کاری که من انجام می دهم ... خنده دار است ، من هیچ قانون سخت و سریعی در مورد 'اوه ، به این گوش نکن' یا 'آن را تماشا نکن' ندارم. برای من ، وقتی نمره ای مثل این را می نویسم سایه و استخوان آنچه که من امیدوارم این است که آخرین چیزی که باید درباره آن یاد بگیرم یا تحقیق کنم موسیقی است. من ممکن است یک لیست پخش بسازم ، ممکن است یک لیست پخش بسازم تا از آن الهام بگیرم ، اما در واقع ، تمرکز من بر روی داستان و درام است. چون من نوازنده هستم و تمام عمرم را با نگرانی در مورد موسیقی می گذرانم. وقتی صحبت از تنظیم نت روی کاغذ می شود ، آخرین چیزی که به آن فکر می کنم موسیقی است. من سعی می کنم به داستان ، انگیزه این شخصیت ها فکر کنم ، زیرا در این صورت می توانم تصمیمات موسیقی را بر اساس آن بگیرم ، نه اینکه بگویم ، 'اوه ، من می خواهم به موسیقی فلان و فلان گوش دهم.' بنابراین ، برای مثال ، با کلاغ ها ، سه چیز تحت تأثیر من قرار گرفتم. یکی اینکه این شخصیت ها خودشان بسیار بدقلق و بداهه هستند. بنابراین ، من می خواستم موسیقی چنین احساسی داشته باشد. دو ، چیزی در مورد کتردام و در مورد این شخصیت ها وجود دارد که به نظر من بسیار رم-احساس می شود.

درست. شما قطعاً این تأثیر را در اینج و مردم سولی احساس می کنید.

بنابراین می توانید موسیقی را در آنجا بشنوید. و سپس مکالمه من با اریک در مورد کلاغ ها این بود ، هی ، در اینجا گروهی از شخصیت ها وجود دارد که ما می خواهیم موسیقی آنها احساس کند مثل این است که قطار در هر زمان از مسیرهای خود خارج می شود ، مانند هر چیز ، همه چیز ممکن است از هم بپاشد. به عنوان مثال صدای ساعت تیک تاک دارد. همه چیز واقعاً سریع و بسیار ریتمیک است ، اما همچنین به روشی ریتمیک است که مانند ریتم مستقیم 4-4 نیست. کمی لنگ است ، کمی ریتم عجیب دارد که نمی توانید انگشت خود را روی آن بگذارید. بنابراین همه این مواردی است که ما در آن صحبت کردیم. اما بله ، اگر منطقی باشد ، سعی می کنم بیشتر تلاش خود را برای داستان سرایی انجام دهم.

صحبت از کلاغ ها و کاز برکر ، هر یک از شش شخصیت اصلی دارای مضامین فردی و موسیقی مقدماتی خود هستند. کاز با ویولن کندن یادآور آن است آرواره ها ، مثل کوسه ای که دور خودش می چرخد ​​، عالی است. آیا شروع به ساختن مضامین برای هر یک از آنها فقط از خواندن کتاب ها کردید ، یا آیا فهمیدید که با شروع تماشای فیلم شات ، الهام بیشتری گرفته اید و می توانید مضامین را برای هر یک از آنها ایجاد کنید؟

همه از کتاب ها بود. من در واقع یک قاب عکس نمی دیدم تا اینکه در اصل نوشتن ملودی های اصلی کار من تمام شد. و بنابراین گواه چندین چیز است. یکی اریک به من راهنمایی می کند ، اما لی نیز به من راهنمایی می کند ، این واقعیت که من توانستم با او صحبت کنم و با او بنشینم و واقعاً داستان را از دیدگاه او درک کنم. و همچنین این گواهی است که آنها کار بزرگی را انجام داده اند که با هم کار می کردند و Netflix نیز به آنها اجازه می داد با هم کار کنند که این مانند 'اوه ، اریک کتابها را می گیرد و می خواهد هر کاری که می خواهد انجام دهد' نبود. این واقعاً آنها بودند که می فهمیدند چگونه می توانند این دنیا را زنده کنند ، به روشی که کتاب ها را به روشی کاملاً معتبر نشان می داد. و بنابراین از آنجایی که من موسیقی را براساس شخصیت های کتاب ها بنا کردم ، وقتی فیلمبرداری کردم ، همه به خوبی به صفحه نمایش ترجمه شدند ، همه کارها خوب بود. به ندرت اتفاق می افتد. بگذارید فقط آن را بگذاریم ... بگذارید فقط آن را رها کنیم.

علی رغم این واقعیت که آنها سه گانه و اصطلاحات کتاب ها را جمع کرده و آنها را کنار هم قرار داده اند ، بنابراین اساساً دو برابر داستان اضافه شده ، هنوز هم احتمالاً یکی از بهترین و از بسیاری جهات ، واقعی ترین کتاب به اقتباس از صفحه است که من دیده ام در مدتی طولانی من تصور می کنم که ممکن است کمک کند ، زیرا روح کتاب را میخکوب کرد. بنابراین یک لحن کاملاً دوباره تصور شده یا تغییر جهان یا داستان اصلی در خارج وجود ندارد ، دوباره ، کلاغ ها را اضافه می کند.

بله ، دقیقاً درست می گویید. من در فیلم هایی بوده ام که هیچ کس نمی تواند در مورد آنچه که می خواهند بسازد توافق کند. برای یک نفر ، این یک کمدی است ، برای یک نفر دیگر چیز دیگری است. واقعیت این است که همه ما با خلاقیت در یک صفحه هستیم و این دنیا را با هم می سازیم ، این بسیار نادر است. و همچنین ، به نتایج نگاه کنید. شما این داستان بسیار غنی را دارید که در یک سریال تلویزیونی به همان اندازه غنی شده است. چقدر جالب است که شخصیت ها آنقدر ثروتمند هستند که توانسته اند این خط داستانی کاملاً جدید را بسازند؟ و همانطور که گفتید ، درست احساس می شود. هیچ چیز وجود ندارد - حداقل در ذهن من ، اینطور نبود ، اوه ، هرگز اینطور نخواهد شد. مثل این است که ، اوه نه ، من در واقع می توانم در یک جهان متناوب این درست را ببینم.

آیا در ساختن مضامین برای هر یک از شخصیت های اصلی ، آیا فهمیدید که مواردی وجود دارد که به راحتی به سراغ شما آمده باشند و موارد دیگر دشوارتر ، که شاید برای یافتن لحن آنها باید کشتی می گرفتید؟ مانند نوشتن به طور کلی - بعضی از قطعات به راحتی به من و برخی دیگر می آیند که با آنها دست و پنجه نرم می کنم. تصور می کنم در ساخت موسیقی هم همین طور باشد.

من خیلی با مال کشتی گرفتم و خیلی خنده دار است ، من ... مدتی فکر می کردم چرا سعی می کنم لحن مناسب مال را پیدا کنم و سپس بیشتر او را شناختم. او شاید یکی از شخصیت هایی بود که هنگام مطالعه کتاب ، مشق شب من به اندازه کافی در مورد او فاش نکرد. سپس فهمیدم که بسیاری از خوانندگان مال را نوعی احمق می دانند ، او این پسر احمق است. اما پس از آن چیزی که احساس می کنم بسیار پاداش آور است ، مطمئن است ، شاید او کار خود را با این احمقانه آغاز کند ، اما در سری Netflix و در مجموعه کتاب ها ، او یک مرد می شود. او به مسئولیت های بزرگتر خود در قبال دنیا و آلینا و در قبال خود پی می برد و بزرگ می شود. و این ، توانایی برقراری ارتباطی که از نظر موسیقی بسیار سخت است. بنابراین ، من به آن نگاه می کنم ، جای تعجب نیست که چرا من این همه مدت با موضوع Mal مبارزه کردم. این شخصیت تا پایان فصل یک تلاش زیادی برای تبدیل شدن به آنچه که هست است. بنابراین جالب است که به طرز چشمگیری با آنچه شما خلاقانه تجربه کرده اید هم تراز باشد.

او قطعاً از نظر شخصیت ها از کتاب ها ارتقا یافته است. من می دانم که لی در گذشته گفته است كه این اولین كتابهایی است كه او نوشته است و اگر می توانست برگردد و بعضی كارها را به گونه دیگری انجام دهد ، شاید این كار را می كرد. من فکر می کنم ممکن است مال یکی از آنها باشد ، زیرا در کتاب ها لحظاتی وجود دارد که شما دوست دارید ، 'این بسیار سمی است. این کاملاً کنترل کننده است.

درست. اما من فکر می کنم چه عالی است که او شخصیت های بسیار قدرتمندی ساخته است که می تواند آب و هوا کند ...

نوع تغییر در یک سازگاری؟

خودشه. این تغییرات کوچک و تغییرات ، و هنوز ... هنوز مال است. دقیقاً مثل اینکه آلینا کاملاً دقیق آلینا کتاب نیست ، اما هیچ استدلالی وجود ندارد ، وای ، جسی آلینا است.

کاملا - او بسیار خوب است. او کمی بیشتر از آنچه در کتاب ها قاطع است ، مال کمی سمی است. اما آنها هنوز هم اصل آنها ، شخصیتهایشان هستند.

دقیقا. این یک گواهی واقعی برای لی و سپس تکاملی است که اریک انجام داد. بسیار کم اتفاق می افتد که در پروژه ای حضور پیدا کنید که دیدن آن مانند این پروژه بسیار جالب و هیجان انگیز باشد. و آره ، فقط امیدوارم ... نمی دانم ، خواهیم دید. من می دانم که نتفلیکس رتبه بندی نمی کند ، اما هدف مخفی من این است که هر شخصیت می تواند سریال های خاص خود را داشته باشد زیرا همه آنها بسیار غنی هستند. می توانید هر یک از این شخصیت ها را بگیرید و یک داستان گذشته یا یک داستان آینده برای آنها بسازید و فقط با این کار چندین فصل ادامه دهید. [خندیدن]

در مورد کشورها نیز همین طور است. این دنیای بسیار گسترده و گسترده ای است و برخی از کشورها کمی بیشتر شبیه به دنیای واقعی هستند ، جایی که کشورهای دیگر بیشتر از همه متأثر هستند. آیا فهمیدید کشورهایی وجود دارند که سخت تر می توان لحن را صدا کرد؟ یا از طرف تلنگر ، راحت تر؟

خوب ، من تعجب می کنم که آیا کتردام راحتتر به سراغ من آمده فقط به این دلیل که من اصالتاً اهل منطقه نیویورک هستم و در نیویورک به مدرسه رفته ام. و من می دانم که کتردام دقیقاً نیویورک نیست ، بلکه قابلمه ذوب است ... این واقعیت که این یک هویت نیست ، هویت های زیادی دارد ، بسیار چند فرهنگی است. و این خیلی جوانی من بود. نمی توانم کاملاً بگویم که من از جوانی در کوچه پس کوچه های جرسی سیتی بودم ، اما هنوز هم ایده این ذوب قابلمه چند فرهنگی ، مطمئناً چیزی است که من را تحت تأثیر قرار داده است.

یکی از جالبترین چیزهایی که امیدوارم بتوانیم از موارد دیگری استفاده کنیم ، در هر دو قسمت ، وقتی در کتردام هستیم ، 'موسیقی منبع' زیادی وجود دارد که ما انجام دادیم ، این همه خارج از صفحه است ، شنیدن در Crow Club ، و همچنین مکان های دیگر مانند کاخ زمرد ، ارکیده ، همه این موسیقی پس زمینه است که اتفاق می افتد. این یک تکالیف سرگرم کننده دیگر برای من بود. من به شوخی به اریک گفتم: 'این مانند گروه کنتینا است.' جورج لوکاس و ایده اصلی موسیقی گروه کانتینا در جنگ ستارگان گفت که او می خواهد احساس کند این افراد بیگانه از دهه 50 نمره گروه بزرگی پیدا کرده اند و آنها سعی در اجرای آن دارند. بنابراین ، ایده کامل من با مکانهای کتردام اینگونه است: 'اوه ، من می خواهم آنها احساس کنند که موسیقی کلاسیک روسی را کشف کرده اند ، اما سعی دارند آن را با این ابزارهای جالب و چند فرهنگی بنوازند.' بنابراین ، شما سازهایی مانند بانجو ، و همچنین فلوت و پیانو و ویولنسل را می شنوید ، بنابراین این قابلمه ذوب موسیقی بسیار جالب است ، اما آنها سعی می کنند آن را مانند سبک روسی بنوازند. به هر حال ، به آنچه در ابتدا گفته اید برگردید. این دنیای بسیار غنی است و بخشی از آن به خاطر موسیقی است. ما واقعاً بسیاری از مشق های خانه را برای انجام آن انجام می دهیم.

من همیشه کنجکاوم که تنگناها در اقدامی عظیم مانند این کجا هستند. آیا چیزی پیدا شده است که وقتی به فیلم نگاه می کردید و شروع به جمع آوری همه اینها کردید ، کاملاً کارساز نبوده و باید کاملاً تغییر دهید؟ یا آیا همه این کارها فقط با چند تغییر خوب در اینجا و آنجا انجام شده است؟

بزرگترین آن Shadow Fold است. هنگام خواندن کتاب ها ، به دلایلی ، این تصور را داشتم که Fold کمی مرموزتر از یک هیولا است. البته ، در آن هیولاهایی وجود دارد ، اما برای من ، این بیشتر مه مهیبی بود. و شما این نمایش را می بینید و ، خدای من ، آنچه آنها با Fold انجام دادند شگفت انگیز است. این برای همیشه ادامه دارد و شما را فریاد می زند و طوفان های رعد و برق وجود دارد. بنابراین ، موسیقی من برای Fold بسیار مرموز و اثیری و محیطی بود. و همه به من گفتند ، مثل: 'هی جو ، من فکر می کنم Fold باید حضور بیشتری داشته باشد.' من گفتم ، 'شما درست می گویید. من باید این کار را دوباره انجام دهم. ' بنابراین ، من بسیاری از بافت هایی را که برای Fold ایجاد کرده بودیم حفظ کردم ، زیرا بافت ها درست احساس می شدند ، همه این را دوست داشتند ، اما من یک ملودی کاملاً جدید ایجاد کردم ، صدای بسیار بزرگتر ، بنابراین وقتی وارد و خارج می شویم از Fold ، اکنون یک واقعه واقعا بزرگ است. در حالی که در ابتدا ، من بیشتر به این فکر می کردم مانند: 'خوب ، ما می خواهیم به Fold برویم ، بیایید دزدکی حرکت کنیم ...' اکنون ، این مانند یک جمله عظیم است ، مانند 'ما وارد FOLD می شویم.' این قطعاً چیزی بود که تکامل یافته است.

درست. رفتن به Fold یک رویداد است ، از نوعی که شما قبل از آن آخرین وصیت نامه خود را می نویسید زیرا ممکن است دیگر برنگردید.

دقیقا همینطوره.

آیا واقعاً هنوز کل نمایش تمام شده را دیده اید؟

اوه آره من آنقدر خوش شانس بودم که چون این تیم عالی ، سرمقاله عالی ، تیم سازنده عالی بود ، تا زمانی که قسمت ها را برای گلزنی به دست می آوردم ، آنها از قبل با آنچه شما می دیدید بسیار نزدیک بودند. بنابراین من قبلاً به نوعی همه چیز را می دیدم که در حال به ثمر رساندن آن بودم ، اما همین هفته گذشته ، همه را دوباره مرور کردم. در زمان های عادی ، می خواهم موسیقی را بنویسم ، ضبط کنم ، میکس کنم ، تحویل دهم و سپس به یک نمایش می روم ، فقط برای دادن برخی نت ها. اما متاسفانه امسال هرگز مجبور به انجام چنین کاری نبودم. بنابراین من گفتم ، خوب ، من تعجب می کنم که چگونه این اتفاق افتاد؟ از آنجا که من هرگز آن را نشنیده ام و چگونگی کار کردن همه وقتی که گذاشته شد

اما عالی آمد. نمی توانم بیشتر هیجان زده شوم. این گواهی برای همه افراد درگیر است ، و از جمله تیم میکس ، آنها کار بزرگی انجام دادند ، تیم دوبلاژ. جلوه های صوتی شگفت انگیز است. و همه اینها فقط کنار هم قرار می گیرند. گفتگو عالی به نظر می رسد. این سال گذشته یک ماجراجویی کاملاً جدید برای همه ما بوده است ، شما مطمئن باشید ، بنابراین ، بله ، این بخشی از ماجراجویی سال گذشته برای من است ، من کاملاً حاضر نبودم به عنوان حاضر باشم همانطور که در حالت عادی هستم.

واقعاً خیلی تماشایی شد. من اگر اسکرینگر داشته باشم به ندرت این کار را انجام می دهم ، که انجام دادم ، اما برگشتم و آخر هفته گذشته کل کار را دوباره تماشا کردم و وقتی چیز بیشتری برای قدردانی پیدا کرد.

حق با شماست. بسیاری از نمایش ها برای تماشای دوباره وجود ندارد ، اما شما به کلاسیک هایی مانند این فکر می کنید سیم یا بازی تاج و تخت ها یا نمایش هایی که بی انتها هستند. و من فکر می کنم این نمایش به اندازه مساوی از تفاوت های ظریف برخوردار است ، به حدی که شما می توانید حتی صدا را خاموش کنید و فقط به لباس ها نگاه کنید و به جلوه های بصری نگاه کنید. یا می توانید تصویر را خاموش کنید و فقط به صدا گوش دهید و جلوه های صوتی خارق العاده ای را که برای Fold و volcra ساخته شده است می شنوید. این ملیله بسیار غنی است که حق با شماست ، این کاملا ارزش بازدیدهای تکراری را دارد. بنابراین بله ، همه آن را دوباره تماشا کنید!