10 لحظه کوتاه جو در مورد خانواده مدرن

چه فیلمی را ببینید؟
 

جو پریچت جوانترین شخصیتی بود که در هنگام بزرگداشت روی صفحه نمایش بزرگ می شد ، جو پریچت بود و از لحظات زیبا چیزی کم نداشت.





جوانترین شخصیتی که هنگام جادوگری روی صفحه بزرگ می شود خانواده مدرن جو پریچت بود او برای گلوریا و جو غافلگیر کننده بود اما معنای جدیدی به زندگی مشترک آنها داد. گلوریا توانست پسر دیگری به دنیا بیاورد و جی دوباره احساس زنده بودن کرد. به طرز شگفت انگیزی ، جو شبیه هیچ شخصیت دیگری نبود.






بعد از این هفته به آینده برگردیم

مربوط: خانواده مدرن: محبوب ترین بازیگران رتبه بندی شده توسط پیروان اینستاگرام



جو به دلیل بسیار جوان بودن ، جرقه جدیدی را به مجموعه تبلیغاتی محبوب اضافه کرد. او دقیقاً همان چیزی بود که جی می خواست: نسخه ای مینیاتوری از خودش. او از پدرش الگوبرداری کرد اما گلوریا را خراب کرد. و در حالی که دوقلوهای هیلی و دیلن وارد صحنه شدند و نمایش را در فصل یازدهم به سرقت بردند ، جو کوچک همیشه بهترین لحظات جالب نمایش را خواهد داشت.تعجبی ندارد که او یکی از آنهاست خانواده مدرن دوست داشتنی ترین شخصیت ها.

10سخنرانی کازابلانکا

کاخ سفید یکی از فیلم های مورد علاقه جی است. او سخت عمل می کند ، اما جی در اعماق شخص خود نرم است. در یک صحنه ، گلوریا برخی از مهمترین سطرها را به جو آموزش داد کاخ سفید و راه افتاد تا سخنان او تأثیر عاطفی بر جی بگذارد. جی با چشمانی اشکبار با ناباوری به پسرش خیره شد. جو هر خط را میخ زد و با چشمانی درشت و قهوه ای به پدرش نگاه کرد.






9وقتی اسپرسوی مانی را نوشید

وقتی مانی و جی شب را در آنجا می گذرانند ، گلوریا از اینکه جو را زود به رختخواب انداخت و یک شب آرام را برای خودش سپری کرد بسیار هیجان زده شد. گلوریا برای اینکه او را برای خواب آماده کند ، یک سری حرکات طاقت فرسا را ​​برای جو آماده کرد اما وقتی فنجان اسپرسوی مانی را پیدا کرد ، همه چیز بی فایده بود.



مرتبط: خانواده مدرن: 10 موردی که شخصیت ها در فصل 1 می خواستند و تا پایان درست شد






او نوشیدنی حاوی کافئین را خرد کرد و تمام شب بیدار بود. تنها کاری که گلوریا می توانست انجام دهد این بود که جو را در کلر و فیل کنار بگذارد تا بتواند لحظه ای آرامش داشته باشد. همانطور که طرفداران می دانند ، حتی وقتی جو آزار دهنده است ، او شایان ستایش است.



8وقتی او از دیلن حمایت کرد

در هنگام دوش گرفتن کودک دیلان و هیلی ، دیلن به خصوص احساس غافل شدن می کرد وقتی که فکر می کرد همه پشت سرش درباره او صحبت می کنند. جو تنها کسی بود که فهمید همه نسبت به دیلن چقدر سرد هستند و وقتی فرار کرد همه را صدا کرد. برای کسی به اندازه جو ، او به اندازه کافی بالغ بود که می فهمید چه کسی به کمک احتیاج دارد و مطمئن می شود که خانواده اش می دانند که اشتباه در مورد آنها چیست. این یکی از لحظات شجاعانه او بود.

چقدر از بزرگترین شومن درست است

7شگفتی جدید او از بز

وقتی کم و میچ یک جامبوری شکرگذاری پرتاب کردند ، آنها حیوانات مزرعه ای در حیاط خانه خود داشتند تا به موضوع اضافه کنند. در ابتدا ، جو كوچك از بز ترسیده بود اما گلوریا وظیفه خود را عهده دار كرد كه جو با حیوانات كنار بیاید. او به دوربین ها گفت که مانی از بیشتر حیوانات می ترسد و او سرنوشت جو را نمی خواست.

مربوط: 10 نفری که قبل از مشهور شدن در خانواده مدرن به عنوان مهمان بازی می کردند

در طول روز جو دیده می شد که با حیوانات بازی می کند اما وقتی چیزی بز را وحشت زده کرد بز به دیوار خانه دوید و مرد. برای جلوگیری از وحشت جو ، گلوریا سعی کرد جو را از بدن دور نگه دارد تا اینکه پاکسازی شود.

6سورپرایز روز ولنتاین او

هنگامی که روز ولنتاین دور آن چرخید ، جو در مقابل گروه فیلمبرداری اذعان کرد که با کلیر احساس سرخوردگی کرده است. البته جو خیلی جوان بود تا درک کند که نمی تواند خواهر ناتنی خود را له کند ، بنابراین سعی کرد فیل را از تصویر خارج کند تا کلر را برای خودش داشته باشد. او لباس پوششی پوشید ، موسیقی سرگرم کننده ای به پا کرد و فیل را در حالی که منتظر ظاهر شدن کلر بود ، از خانه قفل کرد.

وقتی فیل به خانه برگشت ، او با جو در مورد رها کردن کلر گفتگوی شایان توجهی داشت زیرا فیل او را دوست داشت. او فهمید که تا زمانی که جو در تصویر باشد هرگز فرصتی با کلر نخواهد داشت. جو فهمید و اجازه داد فیل با کلر باشد.

5انتخاب اشتباه هدیه

وقتی جو می خواست کار خوبی برای معلمش انجام دهد ، از پدرش درس گرفت: لباس زیر را به او بدهید. جو خیلی جوان بود که نمی توانست معنی چنین هدیه ای را درک کند. او به سادگی همان کاری را می کرد که پدرش برای مادرش انجام داد. او لباس زیر گلوریا را قرض گرفت و آن را به معلم خود هدیه داد ، در نتیجه جی و گلوریا را برای کمی گپ به مدرسه دعوت کرد.

جی باید به جو می گفت رفتار او نامناسب است و فقط دوست پسر و دوست دختر می توانند چنین چیزهایی را به یکدیگر هدیه دهند. اما در پایان این قسمت ، جو سخنان پدرش را خیلی واقعی برداشت و لباس زیر مادرش را له کرد.

4عشق کوتاه او به گلف

هنگامی که جی جو را به باشگاه گلف برد تا بازی خود را تمرین کند ، متوجه شد که جو واقعاً وعده داده است. او جوان بود اما واقعاً می توانست توپ را تاب دهد. از شانس جی ، جو از بازی گلف لذت می برد و مسابقه را دوست داشت. پس از مدتی ، رقابت به ذهن او رسید و او بازی را در این دوره آغاز کرد.

Witcher 3 جایگزین yennefer است

جو پس از مشاهده واکنش مادرش به درگیری ، با سایر گلف بازان پرخاشگر شد و باید از زمین خارج شود. و گرچه او کمی بیش از حد به گلف قاطع بود ، اما دیدن جو با یک داستان کامل برای خودش بسیار زیبا بود.

3او مانی را تحویل گرفت

مانی هرگز مانند یک بچه رفتار نمی کرد ، به همین دلیل جی او را خیلی دوست داشت. مانی همیشه مردی خوش صحبت و پخته بود - حتی در سن 10 سالگی. کارهای زیادی وجود داشت که مانی در خانه انجام می داد بدون اینکه جی یا گلوریا حتی این موضوع را بداند. او پدر و مادرش را دوست داشت و می خواست برای آنها نیکی کند.

وقتی مانی به دانشگاه رفت ، به او لی لیستی از کارهایی که باید در خانه داشت ، در حالی که رفته بود ، انجام داد. تهیه گل های تازه ، برداشتن جوراب های جی و آماده شدن قهوه صبح ها همه کارهایی بود که مانی برای والدینش انجام داد. جو سعی کرد قدم های برادر بزرگتر خود را بپیماید و خانه را برای والدینش مرتب کند. او فقط می خواست همه را در خانه افتخار کند.

دوعشق او به سرقت

جو پس از تماشای گرفتن شامپو و نرم کننده مانی از هتل ، فرض کرد که انجام چنین کاری با سایر محصولات اشکالی ندارد. این یک مورد واضح بود که کودک از والدین خود تقلید می کند.

نفس زلدا از دوام سلاح وحشی

جو به عنوان هدیه برای پدرش یک سطل یخ و سشوار خشک شده به جی داد. جی فوق العاده گیج بود اما به هر حال هدیه را گرفت. جو به دوربین ها گفت که دزدی را دوست دارد و این باعث می شود قلب او تند شود.

1جو می دانست که چگونه از لطافت خود به نفع خود استفاده کند

به دلیل سن جو ، چند کلمه و حرف وجود داشت که گفتن آنها برای جو سخت بود. گلوریا او را برای تقویت زبان انگلیسی به کلاس گفتار آورد و این فقط باعث محبوبیت بیشتر او شد. اما مانی از این عمل ناز برادرش خسته شده بود و می خواست به خودش توجه کند. اما وقتی فهمید که می تواند از لطافت جو به نفع خود استفاده کند ، نرم شد و له خود را دعوت کرد.

به محض ورود همکلاسی مانی به خانه ، جو تظاهر به سگ بودن کرد و او را گاز گرفت! اما با چهره ای شایسته ستایش مانند جو ، او نمی توانست برای مدت طولانی دیوانه بماند.