وقتی صحبت از فیلمهای بازیهای ویدیویی به میان میآید، حرفهای بد زیادی وجود دارد، اما این فیلمها فقط بد نیستند - برای برند شرمآور هستند.
هیچ بحثی وجود ندارد: فیلمهای مبتنی بر فرنچایز بازیهای ویدیویی بیش از اندازهای بد و نادرست ارائه کردهاند تا بدنام کنونی خود را به دست آورند (همین را میتوان برای بازیهای مبتنی بر فیلم نیز گفت). با چنین سابقه شطرنجی، به راحتی می توان درک کرد که چرا استودیوهای مدرن پروژه های امیدوارکننده ای را در برزخ توسعه رها کرده اند. اما فقط به این دلیل که برخی از فیلمهای بازی ویدیویی به شکلی باشکوهتر از سایرین شکست خوردهاند، به این معنی نیست که آنها را باید بهعنوان یک فیلم واقعی به خاطر بسپارید. بدترین در تاریخ.
فیلم هایی مانند برادران سوپر ماریو (1993) عذاب (2005) لارا کرافت: توم ریدر (2001) و حتی شاهزاده ایرانی: شن های زمان (2010) ممکن است بیشترین باشد ذکر شده وقتی صحبت از اقتباسهای نادرست بازی به میان میآید، اما آنها همچنان میتوانند سرگرمیهای پاپ کورن را همانطور که تبلیغ میشود ارائه دهند - صرف نظر از ارتباط آنها با منبع منبع. فیلمهای دیگر نهتنها توانستند بازیهایی را که باعث ایجاد آنها شد شرمنده کنند، بلکه در بیان داستانی ارزشمند نیز شکست خوردند. بدون هیچ مقدمه ای، لیست ما را بخوانید 15 بدترین فیلم بازی های ویدیویی .
-
Resident Evil: Afterlife (2010)
نقطه عطف بازی Resident Evil بازی بیش از حد شانس خود را برای بازتعریف وحشت بقا به دست آورد فیلم ها ، اما کمتر کسی حدس می زد که این سری فیلم چقدر طول می کشد - کمتر از همه کارگردان Paul W.S. اندرسون تاثیر، اکشن، و ترسهای فیلم اصلی تا حد زیادی از آزمون زمان گذشته است، اما فیلمهایی که بعد از آن به نمایش درآمدهاند، تفرقهانگیزتر بودهاند.
عادلانه است که حداقل شامل آن شود یکی RE فیلم در لیست ما، و این واقعیت است که Resident Evil: Afterlife ناتوانی در ارائه اکشن جذاب، ترساندن، یا پیچشهای داستانی رضایتبخش، آن را به نقطه ضعفی تبدیل میکند - اگر برای منتقدان نیست، پس طرفداران. این که در این فرآیند از شخصیتهای مورد علاقه طرفداران کریس و کلر ردفیلد استفاده کرد، تنها به ناامیدی میافزاید.
-
مکس پین (2008)
آ مکس پین فیلمی که کارآگاه اصلی را از طریق داستان گیرا انتقام نوآر از خانواده کشته شده اش دنبال می کند، فروش آسانی دارد - اما توهمات مواد مخدر جنگجویان نورس قلاب مورد نیاز برای تصاویر بصری جذاب را اضافه می کند. با این حال، حتی قبل از انتشار فیلم، برخی از تولیدکنندگان بازی ناامیدی خود را از قبل اعلام کرده بودند.
با وجود ستاره مارک والبرگ در نقش اصلی، منطقی بود که بازی از سکانسهای اکشن «bullet time» نقش بزرگتری داشته باشد، اما توهمات والکری به طور ضمنی واقعی و یک داستان انتقامی که فقط در نیمه راه فیلم معنا پیدا کرد، مکس پین تقریباً جهانی خواهد شد.
-
Silent Hill: Revelation 3D (2012)
تپه خاموش داستان شخصیتهای روزمره از دست رفته در آیینهای دیوانهوار یک فرقه آمریکایی در یک شهر کوچک ممکن است شبیه به یک فیلم ترسناک معمولی به نظر برسد، اما در کمال تعجب، فیلم اول یک باخت کامل نبود. پیچشهای داستان برای بیشتر افراد ساختگی و مشکلساز بود، اما وحشت روانشناختی واقعی و تصاویر بصری، حق مطلب را بهدست آوردند.
با این حال، نمی توان همین را برای دنباله 2012 گفت. با وجود بازیگران قابل توجه - شان بین ( صعود مشتری کیت هرینگتون ( بازی تاج و تخت ) و کری آن ماس ( ماتریکس ) - Silent Hill: Revelation 3D ترسناک را با داستانی ملایم، تلخ و واقعی عوض کرد و هزینه کلی فیلم را تمام کرد. با چند ویژگی بازخرید کننده، حتی نمی تواند مانند نسخه قبلی خود سرگرمی کند - علیرغم اینکه در همه موارد نشان داده شده است. سه ابعاد!
-
هیتمن (2007)
از بین تمام ورودی های لیست ما، هیتمن با توجه به داستان بازی (قاتل های دستکاری شده ژنتیکی) و شخصیت اصلی آن، احتمالاً رای 'به احتمال زیاد موفق خواهد شد' را به دست آورد. تعدیل شده تیموتی اولیفانت). کارگردان خاویر جنس حتی در برابر تلاشها برای نگه داشتن فیلم در رتبه PG-13 مقاومت کرد. اما قرار نبود چنین تعهدی به بازی اصلی باشد، زیرا Gens در نهایت توسط فاکس از پروژه خارج میشود تا تغییراتی ایجاد شود.
تصویری از سریال تلویزیونی فرشته ی سیاه برای توضیح ریشههای عمدا مبهم مامور 47 قرار گرفت و هر تلاشی برای جبران فیلمنامه و اکشن کلی فیلم از بین رفت. بار دوم خواهد بود جذابیت، شاید؟
-
DOA: مرده یا زنده (2006)
ما دوست داریم باور کنیم که شانس واقعی برای ساختن یک ماجراجویی سینمایی ارزشمند از آن وجود دارد زنده یا مرده سری بازیهای مبارزهای - فرنچایزی که به خاطر مبارزان زن کمپوشش و «فیزیک جیگل» معروف است. پس از همه، اولین مورتال کامبت ثابت کرد که داستان بازی مبارزه ای کم عمق و شخصیت های عجیب و غریب هنوز هم می توانند برای یک فیلم سرگرم کننده بسازند.
اما حتی با یک داستان تورنومنت مشابه، فقط مواد کافی به غیر از آب نبات چشم وجود نداشت. حتی اکشن خوب هم نمی تواند بازیگری، دیالوگ و طرح خنده دار را جبران کند.
صفحه بعد: 5 نامزد بعدی
-
-
دو اژدها (1994)
اگر تطبیق یک بازی مبارزهای در یک فیلم طولانی است، پس اقتباس از یک خروس اسکرول جانبی تقریباً غیرممکن است. تعداد کمی از آن بازیها به اندازه محبوبیت و جاودانگی خود ثابت شدند دو اژدها اما در مورد اقتباس فیلم نمی توان همین را گفت. مارک داکاسکوس و اسکات وولف در نقش بیلی و جیمی لی، برادرانی خوشنیت در یک نسخه راک پسا آخرالزمانی/پانک از لسآنجلس بازی میکنند، که به طور قابل پیشبینی، با بیهوش کردن مردم با قدرتهای شیطان مبارزه میکنند.
این عادلانه است که توده دو اژدها با دیگر فیلمهای دهه 1990، با سرمایهگذاری بر فرانچایزهای مناسب برای بچهها و هنرهای رزمی، اما هر یک از آن فیلمها در مقایسه با سادگی بازی اصلی، به این سادگی و احمقانه نبودند.
-
Mortal Kombat: Annihilation (1997)
مشاهده نسخه اصلی آسان است مورتال کامبت فیلمی با عینک رز رنگ، با توجه به اقتباسهای خجالتآور بازیهای ویدئویی که بعد از آن انجام شد. با این حال، فیلم بر روی شناخته شده (اگر نه تحسین شده ) بازیگران و داستان به اندازه کافی ساده از یک تورنمنت هنرهای رزمی و تلاش یک مرد جوان برای انتقام.
عاقبت، Mortal Kombat: Annihilation ، این پایه و اساس را به هم زد، سرنخ ها را با بازیگرانی کمتر توانمند ساخت و هر گونه ظاهری از درام مرتبط را به نفع آنچه که اکنون برای داستان سرایی فیلم های بازی های ویدیویی به هنجار تبدیل شده است، به باد می دهد. ممکن است فیلم اصلی هنوز هم لذت گناهآمیز باشد، اما دنبالهاش به نظر میرسید که با قدرت برند موفق شود و نتیجه آن فیلمی بسیار بدتر از هر دلیلی بود.
چگونه یک اسب بچه در ماین کرافت بسازیم
-
Far Cry (2008)
این Far Cry سری بازیهای ویدیویی ثابت کردهاند که ماندگار هستند و بر اساس داستانی بیزمان در بازیها و در فیلم ساخته شدهاند: یک مرد - گاهی یک نظامی، گاهی نه - در کابوس فرو میرود و باید بکشد یا کشته شود. محیط استوایی بازی اول و نیروهای مزدور، یک اقتباس سینمایی را بیمعنا ساختند، اما انسانهای جهشیافته در داستان برای بازیهای دنبالهدار خیلی عجیب و غریب و نامناسب بودند.
با این حال، زمانی که کارگردان آلمانی Uwe Boll (به شنیدن این نام عادت کرده است) هدف خود را نشان داد Far Cry ، این جهش یافته ها بودند که به زودی مورد توجه قرار گرفتند. تبدیل یک داستان متقاعد کننده به یک فیلم اکشن خنده دار منجر به بازی ویدیویی دیگری شد و این را ثابت کرد خیر اقتباس از بازی های ویدیویی در دستان بول امن بود.
-
به نام پادشاه: داستان محاصره سیاه چال (2007)
به عنوان مدرکی که نشان میدهد همه شکستهای فیلم بازیهای ویدیویی از فرنچایزهای پرفروش به دست نمیآیند، وجود دارد به نام پادشاه: داستان محاصره سیاه چال - دوباره از کارگردان Uwe Boll. اگر به نظر عجیب می رسد که بازی در حال اقتباس است - پیروزی های سیاه چال - کمتر از یک نام آشنا است، حتی عجیب تر است که فانتزی استاندارد باتلاقی حتی به یک بازی به عنوان پایه ای برای داستان یا دنیای خود نیاز داشت.
جای تعجب نیست که با توجه به بازیهای قابل پیشبینی و کمکم آن، این فیلم یک شکست کامل بود که طرفداران بازی به آن توجه چندانی نداشتند. دو دنباله با نقد منتقدان به نوعی دنبال میشوند - با حذف نام تجاری «داستان محاصره سیاهچال». ما هنوز در مورد اینکه چرا در وهله اول از آن استفاده شده است سردرگم هستیم. و بله، آن نیمه صورت سمت راست ری لیوتا است... در یک فیلم فانتزی.
-
فرمانده بال (1999)
این روزها، اکثر طرفداران بازی های ویدیویی از دیدن یک اقتباس لایو اکشن توسط خود سازنده خوشحال می شوند. ولی فرمانده بال فیلمی که بر اساس سازنده (و کارگردان) جنگنده فضایی کریس رابرتز به همین نام ساخته شده است، ثابت می کند که حتی خوش فکرترین کارگردان ها هم می توانند کوتاه بیایند.
حتی با بودجهای 30 میلیون دلاری و فردی پرینز جونیور، مردی که در دوران اوّلش نقش آفرینی میکرد، فیلم اکشن علمی-تخیلی را برعهده داشت، فیلم تمامشده در میان منتقدان و تماشاگران بمباران میشد. این پرینز یا حتی همبازی اش متیو لیلارد نبود که فیلم را به بیراهه کشاند، بلکه دنیای اطراف، طراحی های دشمن و اکشنی بود که به سادگی از چیزی که طرفداران به آن امید داشتند و تماشاگران انبوه انتظار داشتند، فاصله داشت.
صفحه بعد: 5 نامزد برتر
-
-
خانه مردگان (2003)
شاید تنها در چند سال گذشته روایتهای بازیهای ویدیویی مورد توجه قرار گرفته باشد، اما سبک بازی آرکید تفنگ سبک برای داستان یا شخصیتهایش شناخته شده نیست. خانه مردگان یکی از نمونههای وحشتناک بود، اما اقتباس آن با یک فیلم تماممقیاس در آن زمان احمقانه به نظر میرسید - حماقتی که فقط اووه بول انجام میداد.
این فیلم حتی فاقد قلاب های عجیب و غریب دیگر فیلم های بول است، که گروهی از نوجوانان را در راه رفتن به جزیره ای پر از زامبی ها با نتایج قابل پیش بینی دنبال می کند. ممکن است به سطوح لذت «آنقدر بد که خوب است» نزدیک شود، اما تاریخ به ما می گوید که اینطور بود نه قصد کارگردان و باز هم، گره زدن به یک بازی ویدیویی کاملاً بی معنی بود.
-
پستی (2007)
با توجه به اینکه عبارت 'پست رفتن' (از دست دادن کنترل و تسلیم شدن در برابر خشونت) کمی بی احساس است، جای تعجب نیست که این بازی ویدئویی پستی جنجال و افراط را پذیرفت. جایی که بازی ها دوست دارند سرقت بزرگ خودرو به عنوان جوانان فاسد هدف قرار گرفتند، پستی مرزها را فراتر برد و به شدت از خشونت و نادرستی سیاسی لذت برد.
تیم دالی و چای لئونی قرار می گذارند
برای کارگردان Uwe Boll، آن را برای فیلم عالی کرد، در حالی که بیشتر از آن الهام گرفت پستی 2 هجو فرهنگ پاپ، زندگی حومه شهر، و سیاست آمریکا در شهر عجیب پارادایس، آریزونا. متأسفانه، تصمیم بول برای دادگاهی کردن جنجال در هر شکلی - خواه خشونت، نژاد، مذهب یا سیاست - فیلم را محکوم کرد.
-
BloodRayne (2005)
بر اساس یک بازی هک اند اسلش ایکس باکس به دنبال یک قاتل نیمه انسان و نیمه خون آشام، BloodRayne تمام کاستیهای «فیلم بازی ویدیویی» مدرن را کاملاً در بر میگیرد. خشن، ملودراماتیک و گاهی کاملاً مضحک است.
این فیلم همچنان دو دنباله داشت (منهای ستاره کریستانا لوکن)، اما باور کردن داستان های تولید اصلی به همان اندازه سخت است - از کارگردان Uwe Boll که به جای بازیگران زن برای صرفه جویی در پول، فاحشه استخدام می کند تا مایکل مدسن (Michael Madsen). بیل را بکش ) انتقاد علنی از فیلم به عنوان یک فیلم ناپسند. اما زمانی که فیلمبرداری فیلم با اولین پیش نویس یک فیلمنامه ، چه انتظاری دارید؟
-
Street Fighter: The Legend of Chun-Li (2009)
کسب عنوان «بدترین فیلم بازی ویدیویی تا کنون» کار آسانی نیست - اما Street Fighter: The Legend of Chun-Li یک مورد قوی ایجاد می کند. همانطور که ممکن است شخصیت مورد علاقه طرفداران (با بازی کریستین کروک) شناخته شده باشد، شکل دادن به یک فیلم حول محور داستان اصلی او انتخاب عجیبی بود - به این معنی که تشخیص اینکه کدام قسمت از فیلم واقعاً بدترین است دشوار است: فیلمنامه، بازیگران. ، عمل یا همان ایده آن.
برای یک فیلم بازی ویدیویی کسل کننده، اشتباه یا حتی شرم آور یک چیز است. اما کجا اصلی مبارز خیابانی این فیلم از اجراهای فوق العاده و تماشایی استقبال کرد، لی چون تلاش می کند جدی گرفته شود (نمی تواند باشد). خوشبختانه، یکی از باورنکردنیترین عملکردها را در فیلمسازی بازیهای ویدیویی تا به امروز به طرفداران فیلم داد:
-
تنها در تاریکی (2008)
هر بازی ویدیویی ترسناکی به جای سوختگی و تنش آهسته به جای ترسیدن و زخمی شدن، ترجیح نمی دهد، اما با الهام از آثار H.P. لاوکرافت، تنها در تاریکی سریال یک بازی ترسناک معمولی شما نیست.
ادوارد کارنبی قهرمان سریال (با بازی کریستین اسلیتر) و تحقیقات ماوراء الطبیعه او در لایو اکشن اکنون سالها جلوتر از زمان خود به نظر می رسد، اما در دستان اووه بول، تنها در تاریکی نه تنها به بدترین فیلم بازی ویدیویی که می شناسیم تبدیل شد - بلکه برای بسیاری، یکی از بدترین فیلم ها بود. ما می گوییم این یک نمونه کامل از نحوه کارگردانی است نباید بازی ها را با فیلم تطبیق دهید... اما این مستلزم آن است که مردم مجبور شوند خودشان آن را تماشا کنند. بهتر است حرف ما را قبول کنید و از این ظلم بگذرید.
-
نتیجه
به این ترتیب فهرست ما از فیلمهای بازی ویدیویی که واقعاً شایسته نام «بدترین تاریخ» هستند، به پایان میرسد. نه ناامیدکنندهترین، پرمخاطبترین، یا حتی شرمآورترین فیلمها - اما فیلمهایی که به سادگی نتوانستند زمان لازم برای دیدنشان را ارزشمند کنند.
نظر شما از لیست ما چیست؟ آیا این فیلمها با ایدهی خود شما در مورد بدترین فیلمهای تاریخ مطابقت دارند، یا با برخی در داخل و خارج از بحث استثنا قائل میشوید؟ نظرهای خود را در قسمت کامنتها بگذارید.