Legends of Tomorrow اغلب سرگرم کننده ترین و شادترین نمایش در Arrowverse است. با این حال، هر یک از اعضای تیم هنوز چیزهای غم انگیز زیادی را تجربه کرده اند.
تا جایی که به سری ابرقهرمانی Arrowverse مربوط می شود، افسانه های فردا در میان شادترین و خوش بینانه ترین نمایش های همه آنها تعلق دارد. قهرمانان در زمان سفر می کنند و به ماجراجویی های وحشیانه می پردازند که بسیاری از آنها تماشاگران را با ناباوری به صفحه نمایش خود خیره می کنند.
مربوط: هر شرور اصلی، رتبه بندی شده توسط Power در Legends Of Tomorrow
اما درست مانند بسیاری از داستانهای ابرقهرمانی، افسانهها چیزهای بیشتری از آنچه به چشم میآیند وجود دارد. داستان های آنها اغلب بسیار تاریک تر از آن چیزی است که مخاطب در ابتدا تصور می کرد. لجندز از دست دادن نزدیکترین دوستان و خانواده تا مواجهه با گذشته دردناک خود، لحظات غم انگیز زیادی را پشت سر گذاشته است.
به روز شده در 23 آگوست 2021 توسط جورج کریستومو افسانه های فردا ردههای او با خروج چهرههای آشنا و قهرمانان جدید که برای مبارزه با مبارزه خوب پیش میروند، به تکامل خود ادامه دادهاند. با این حال، به نظر میرسد که یکی از اجزای اصلی تیم است که هر یک از آنها باید برای غلبه بر شانسهای موجود در برابرشان، از دل شکستهای رنج ببرند. با وجود این لحظات غم انگیز، لجندز همچنان یکی از قدرتمندترین تیم های Arrowverse هستند.
گری: پنهان کردن هویتش
گری همیشه یک شخصیت غیرعادی بوده است، اما مشخص بود که او از بقیه اعضای تیم جدا شده است. او حتی به دلیل این تنهایی یک چرخش شرورانه داشت، اگرچه حقیقت در واقع بسیار تاریک تر بود. غم و اندوهی در زیر سطح پنهان بود. گری هرگز نتوانست منشا واقعی خود را فاش کند.
مشخص شد که گری در واقع یک بیگانه در لباس مبدل انسانی است. او هرگز نمیتوانست به هم تیمیهایش بگوید، زیرا میترسید که آنها نسبت به افشاگری واکنش مهربانی نشان ندهند. این خبر در نهایت به آنها تحمیل شد، اما مدتی طول کشید تا آن را بپذیرند.
نورا درهک: از دست دادن آزادی
نورا دارک اکثریت عمر خود را با دستکاری پدرش در Arrowverse گذرانده است. هنگامی که او سرانجام از این بار رها شد، توسط اداره زمان دستگیر شد و او را برای مدت طولانی زندانی کرد. و وقتی از این زندان بیرون آمد، هنوز نتوانست آرامش پیدا کند.
سپس او تبدیل به یک مادرخوانده پری شد، به این معنی که با وجود داشتن آزادی ای که برای مدت کوتاهی اشتیاق داشت، برای همیشه زیر انگشت شست کودکانی خواهد بود که در سراسر جهان به او نیاز داشتند. دست کم او با وجود تغییراتی که در زندگی اش ایجاد شد، پایان خوشی داشت.
چارلی: مجبور به خیانت به خانواده اش
چارلی یک تغییر شکل بود که توسط افسانه ها تعقیب می شد. پس از دستگیری، او به تیم ملحق شد و متوجه شد که آنها واقعاً یک خانواده برای او هستند. وقتی خواهران واقعی او دوباره ظاهر شدند، او نمی دانست چه کار کند. نیات شرورانه آنها او را به مسیری تاریک سوق داد.
مطالب مرتبط: 10 غیر عملی ترین انتخاب لباس کاراکترها، رتبه بندی شده در Legends Of Tomorrow
بهترین راه برای جوجه کشی تخم در پوکمون گو
چارلی مجبور شد به افسانه ها خیانت کند تا از آنها محافظت کند و در کنار خانواده بیولوژیکی خود کار کند. با این حال، او سپس برمی گشت و به خواهرانش خیانت می کرد تا به افسانه ها کمک کند، به این معنی که هر کاری که او انجام می داد، باید به افرادی که برایشان اهمیت داشت آسیب برساند.
آمایا جیوه: بازگشت به زمان خود
آمایا ساکن Vixen of the Waverider بود که از طلسم عرفانی خود برای کمک به دفاع از تیم در برابر انواع تهدیدات Arrowverse استفاده می کرد. او با گروه خانه و زندگی کرد و حتی با نیت رابطه عاشقانه پیدا کرد افسانه های فردا . اما او همیشه باید به گذشته برگردد.
حقیقت غم انگیز این بود که آمایا به معنای واقعی کلمه زمانش را از دست داده بود و دوره قاعدگی خود او را فرا می خواند. او در نهایت برای محافظت از روستای خود برمی گشت و با سرنوشت خود روبرو می شد. او هرگز به طور کامل حق انتخاب برای انجام آنچه می خواست را نداشت.
Spooner: The Alien Abduction
Spooner جدیدترین اضافه شده به تیم و ردیاب بیگانه ساکن گروه است. در حالی که او در کمک به افسانه ها برای ردیابی سارا ربوده شده بسیار مفید بوده است، قدرت های او در واقع از گذشته ای تاریک نشات می گیرد، جایی که خودش ربوده شده بود.
در سالهای جوانی، بیگانگان اسپونر و مادرش را ربودند که در نهایت منجر به مرگ او شد. این پسزمینه غمانگیز منجر به این شده است که اسپونر خود را منزوی کند و از بیگانگان تا حد زیادی متنفر باشد. خوشبختانه، او در میان خانواده جدیدش به بهبودی خود ادامه داده است.
Rip Hunter: The Loss Of His Family
Rip Hunter ممکن است دوست داشتنی ترین نباشد افسانه های فردا شخصیت، اما از دست دادن همسرش میراندا و پسرش جوناس چیزی است که او را تشویق کرد تا تیم را در وهله اول جمع کند، بنابراین هواداران چیزهای زیادی برای تشکر از او دارند. وندال ساویج خانواده ریپ را کشت و استاد سابق تایم مصمم شد تا انتقام خود را از ساویج بگیرد و او را از کشتن سایر خانواده ها باز دارد.
مطالب مرتبط: 10 خیانت بزرگ در افسانه های فردا، رتبه بندی شده
و حتی اگر ریپ در پایان موفق شد، باز هم خانواده اش را برگرداند، بنابراین این یک پیروزی تلخ و یکی از دلخراش ترین لحظات در Arrowverse بود.
کندرا ساندرز و کارتر هال: دوباره در حال مرگ
یک بار مردن به اندازه کافی بد است، اما مردن بارها و بارها در هر زندگی مطمئناً می تواند روحیه فرد را خراب کند. کندرا و کارتر در حالی که از وندال ساویج مخفی شده بودند چندین بار با این مشکل روبرو شدند. همیشه آنها را می یافت و می کشت.
برخلاف کندرا، کارتر تمام مرگهای گذشتهشان را به یاد میآورد، که باید تلفات خود را به همراه داشته باشد - ناگفته نماند که در فصل اول شاهد مرگ پسرشان در تصادف بودند.
آوا شارپ: گذشته او یک دروغ است
آوا وقتی فهمید که گذشته اش دروغ بوده، شوکه شد. او معتقد بود که مثل بقیه افراد عادی است، بنابراین وقتی فهمید که در واقع یک کلون از آینده است - و فقط یکی از بسیاری از آنها، آنقدر هیجان زده نشد.
ریپ نه تنها به او دروغ گفت، بلکه والدین آوا حتی پدر و مادر او هم نبودند. این درک آوا را برای مدتی دور انداخت و او باید یاد می گرفت که چگونه با آن کنار بیاید.
جفرسون جکس: مرگ مارتین استاین
جکس و مارتین ابرقهرمانی Firestorm را در این نمایش تشکیل دادند. با وجود اختلاف سنی و شرایط نامتجانس زندگی، آنها دوستان خوبی شدند و زمان زیادی را با هم سپری کردند، به معنای واقعی کلمه در یک بدن.
مطالب مرتبط: 10 باهوش ترین شخصیت های افسانه فردا، رتبه بندی شده
بنابراین زمانی که مارتین استین در تلاش برای نجات تیم مجروح شد و بعداً در اثر جراحاتش درگذشت افسانه های فردا ، جکس کاملاً ویران شده بود. او تیم را ترک کرد و تصمیم گرفت زندگی جدیدی را شروع کند.
جان کنستانتین: شکست او با آسترا
جان مانند بسیاری از اعضای تیم، شادترین زندگی را نداشته است. بزرگترین شکست او، تا حد زیادی، این واقعیت است که آسترا زمانی که فقط یک دختر کوچک بود به خاطر او به جهنم ختم شد.
مرد اد مک کارتی در قلعه مرتفع
جان هرگز خود را به خاطر آن نبخشید و همچنان او را عذاب می دهد. در نتیجه، او تمایل دارد مردم را دور کند، زیرا میترسد که اگر به او نزدیکتر شوند، عاقبت بدی پیدا کنند، درست مثل آسترا.
ناتی هیوود: خداحافظی با آمایا، زری و پدرش
با وجود تمام اتفاقات بدی که برای او رخ داده است، نیت هنوز هم موفق می شود یک فرد خوش بین باقی بماند - بیشتر اوقات. با این حال، حتی ابرقهرمان و مورخ نیز لحظات غم انگیز زیادی را تجربه کرده است.
او مجبور شد مدت کوتاهی پس از غلبه بر اختلافات خود با پدرش خداحافظی کند. آمیا او را ترک کرد تا در زمان خودش زندگی کند و زری نیز از زندگی نیت ناپدید شد. و حتی وقتی برگشت مجبور شد دوباره برود تا بهراد را نجات دهد. حداقل این بار، او و نیت واقعاً باید خداحافظی کنند.
زری توماز: مرگ خانواده اش
وقتی صحبت از زری شد، او نیز مانند بسیاری از اعضای تیم، با فقدان غم انگیزی همراه بود. زری در نسخه ای پسا آخرالزمانی از آینده بزرگ شد. او خانواده خود را از دست داد و ضربه بسیار سختی را تحمل کرد، مخصوصاً مرگ برادر کوچکترش بهراد.
مطالب مرتبط: 10 سرگرم کننده ترین دوره زمانی که آنها در Legends Of Tomorrow بازدید کرده اند
در نتیجه، زری مدتی طول کشید تا یاد بگیرد چگونه به Legends اعتماد کند. خوشبختانه برای زری جدید، زری تارازی، افسانه ها در نهایت واقعیت را بازنویسی کردند تا پدر و مادرش و بهراد نمردند.
میک روری: از دست دادن بهترین دوستش
میک به اندازه سایر اعضای تیم احساساتی نیست. در نتیجه، گاهی اوقات بهخاطر ظاهر سختش، به نظر میرسد که هیچ چیز واقعاً او را لمس نمیکند. اما این درست نیست. در آخرین فصل، میک برای برقراری رابطه با دخترش لیتا دست و پنجه نرم کرد و مجبور شد با احساسات خود ارتباط برقرار کند تا آن را عملی کند.
با این حال، حتی قبل از آن، میک غم و اندوه بزرگ را می دانست. دوران کودکی او دور از ایده آل بود و او بعداً بهترین دوستش لئونارد اسنارت را از دست داد که با نام مستعار کاپیتان کولد، جان خود را برای نجات تیم فدا کرد. از آنجایی که لئونارد دلیل اصلی پیوستن میک به لجندز بود، او در مواجهه با این شکست با مشکل مواجه شد.
ری پالمر: ترک کشتی
ترک کشتی چیزی نبود که ری می خواست. او در میان افسانه ها دوستان زیادی پیدا کرد و از سفر در زمان و ماجراجویی خوشحال بود. با این حال، ازدواج او با نورا - یکی از بهترین داستان های ری در افسانه های فردا - و همچنین قولی که به پدرش داده بود او را به فکر واداشت.
ری متوجه شد که او و همسرش باید از نو شروع کنند و زندگی عادی تر و آرام تری داشته باشند. این واقعیت را تغییر نمی دهد که خداحافظی با تیم (و به خصوص نیت) برای او سخت بود و جدایی ری را به لحظه ای تلخ تبدیل کرد.
سارا لنس: او عزیزانش را از دست داد
سارا تجربیات دردناک زیادی را پشت سر گذاشته است. او باید یاد می گرفت که چگونه میل به خون خود را کنترل کند، چندین بار مرد و دوباره زنده شد. اما غم انگیزترین چیز در مورد او این است که چندین عزیز را از دست داد.
مهمتر از همه، سارا مجبور شد با این واقعیت کنار بیاید که خواهرش لورل مرده بود و او نتوانست او را بازگرداند. او همچنین دوست صمیمی و دوست پسر سابق خود الیور را از دست داد و پدرش کوئنتین نیز درگذشت - حتی اگر کوئنتین در پایان زمانی که الیور جان خود را فدا کرد و جهان را دوباره راه اندازی کرد به زندگی بازگشت.
بعدی: هر رابطه مهمی که در Legends Of Tomorrow از کمترین تا موفق ترین