دختری که در طبقه سوم قرار دارد توضیح داد: دختر واقعاً چه کسی است

چه فیلمی را ببینید؟
 

بازسازی خانه به کابوسی تبدیل می شود در داستان روح سرد دختر در طبقه سوم - اما پایان فیلم به چه معناست؟





بازسازی خانه در فیلم ترسناک Travis Stephens 2019 تبدیل به کابوس می شود دختری در طبقه سوم ، و درست زمانی که فکر می کنید ممکن است داستان پایان خوشی داشته باشد ، پیچ و تاب آخر را ایجاد می کند. فیلیپ 'سی ام پانک' بروکس در نقش دون کوچ ، مردی متاهل با اولین فرزند خود در راه ، در حال ساخت خانه ای در حومه شیکاگو است تا خانه ای مناسب برای یک خانواده درست کند. متأسفانه هم خانه و هم خود دون در داخل تاریکی را پناه می دهند.






دون بعد از یک شب ایستادن غیرقانونی با یک دختر محلی مرموز به نام سارا (سارا بروکس) ، دون شروع به افزایش اتفاقات خارق العاده طبیعی در داخل خانه می کند ، از ریختن مایعات تند و زننده از دیوارها گرفته تا سگ خانگی اش که با یک پایان وحشتناک در خشک کن لباس روبرو می شود . مشخص شده است که خانه خانوادگی دون در تلاش برای بازسازی است که قبلاً یک بوردلو بود که به خیالات وحشتناک و خشن پاسخ می داد ، و اینکه هم سارا و هم دختری با چهره ای به هم ریخته به نام سدی (الیسا داولینگ) ارواح کارگران جنسی هستند که در داخل مردند دیوارهای خانه.



نقل قول از شیر جادوگر و کمد لباس
برای ادامه مطالعه به پیمایش ادامه دهید برای شروع این مقاله در نمای سریع بر روی دکمه زیر کلیک کنید.

مرتبط: بهترین مستندهای ترسناک برای تماشای در سال 2020

سرانجام دون خود قربانی خشونت خانه می شود و این زمانی است که همسر باردارش لیز (تریست کلی دون) برای تعجب او به شهر می رسد. او خانه را خالی می یابد و شروع به نگرانی می کند. الی (کارن وودیتش) ، كشیش در یك كلیسای همسایه ، به وی هشدار می دهد كه این خانه تمایل دارد خانواده هایی را كه در آن زندگی می كنند ، آزمایش كند و مردان نیز معمولاً مایل به میل هستند. در بازگشت به خانه ، لیز یک نگاه نگران کننده از روزهای گذشته Bordello خود نشان می دهد ، و سپس با سارا و سدی یک مسابقه نهایی روبرو می شود.






دختری که در طبقه سوم قرار دارد کیست؟

سدی یکی از دخترانی بود که در بوردلو کار می کرد و در یک اتاق کوچک در طبقه سوم خانه زندگی می کرد - جایی که مردان برای تماشای اجرای زیر دور بالکن جمع می شدند. او تصویری از دیوارهای اتاقش نشان می داد که کارهای مختلف جنسی را که در بوردلو شاهد بوده و مردی را که ماسک پرنده دارد به عنوان چهره ای خیرخواهانه مراقبت می کند ، یک ذهن کودکانه دارد. وقتی لیز بازگشت فوری به زندگی سارا و سدی را در بوردلو تجربه می کند ، می بیند که سدی در اتاق خود خم شده و توسط مردی که ماسک پرنده دارد مرمرهایش را به او هدیه می دهند. اگرچه او زیر سایه است ، اما واضح است که سدی همیشه ناهنجاری های صورت را که به عنوان یک شبح می بینیم ، نداشته است.



سارا بیشتر در مورد مرگ سدی توضیح می دهد. او به لیز می گوید ، ' او ماهها با او بازی کرد و سپس او را کشت ، و بدن او را در ریل قطار ریخت ' این ظاهر سدی را به عنوان یک شبح توضیح می دهد: در چیزی شبیه به یک ملافه پاره پاره شده و با طناب بسته شده ، در حالی که صورتش قطع شده و قابل تشخیص نیست هنگامی که لیز دوباره در طبقه پایین با سدی روبرو می شود ، از یک پتک برای شکستن سرش استفاده می کند تا زمانی که از هم جدا شود - در یک عکس العمل وحشتناک از چگونگی مرگ سدی برای اولین بار.






شخصیت های فانتزی نهایی در قلب پادشاهی 3

هویت و مرگ واقعی سارا

سارا یکی دیگر از کارگران رابطه جنسی در بوردلو بود ، اگرچه او اشاره دارد که او یکی از ' خیلی معصوم نیست یکی پس از ریختن جزئیات مرگ سدی ، او به لیز گفت ، ' وقتی او مرا کشت ، بدن من هرگز از خانه خارج نشد ' 'او' مورد بحث در مقاله روزنامه ای مشخص می شود که لیز در اوایل فیلم پیدا کرد: تئودور گئوگگان ، صاحب بوردلو. این مقاله همچنین نشان می دهد که سارا یک مهاجر انگلیسی بود که در سال 1901 از بوستون سفر کرد و هنگامی که نتوانست کار دیگری پیدا کند در بوردلو کار کرد. او قبل از کشته شدن و قرار گرفتن در داخل دیوارها ، هشت سال در آنجا کار کرد و در بوردلو ستاره شد. درست همانطور که لیز ناخواسته به مرگ سدی واکنش نشان می دهد ، دون سارا را می کشد و بدن او را در زیرزمین دیوار می زند مرگ اصلی او را نیز منعکس می کند.



مرتبط: بهترین دهه برای فیلم های ترسناک: دهه 1970 در مقابل دهه 1980

در زندگی پس از مرگ او ، سارا در خانه آزمایش خانواده هایی است که برای زندگی در آنجا می آیند. آزمایش برای مردان ساده است: اگر آنها با مقاومت در برابر اغواگری سارا و صدمه نرساندن به او ثابت کنند که با مردانی که قبلاً به بوردلو می آمدند متفاوت هستند ، آنها قبول می شوند. این آزمایشی است که دان کاملاً شکست می خورد - ابتدا هنگامی که با سارا می خوابد ، و سپس دوباره هنگامی که او عذرخواهی می کند (که شاید تنها شلیک وی در هنگام رستگاری بوده باشد) ، اما فقط به عنوان یک ترفند برای جذب او به داخل آشپزخانه و کشتن او. گرچه ممکن است دون در آزمون خود شکست خورده باشد ، لیز موفق می شود از آزمون خود عبور کند.

چرا لیز تصمیم می گیرد در خانه بماند

شاید گیج کننده ترین جنبه از دختری در طبقه سوم پایان لیز تصمیم لیز برای ادامه کار و انتقال به فاحشه خانه قتل است که توسط ارواح خشن تحت تعقیب قرار گرفته و کودک خود را در آنجا بزرگ می کند. گرچه به نظر می رسد اقدامات او منطق را نادیده می گیرد ، اما با آنچه الی درباره خانه می گوید سازگار است: اینكه خانواده هایی كه امتحان را قبول می شوند می توانند سالها بدون هیچ مزاحمتی در آنجا با خوشبختی زندگی كنند. لحظه خاصی که لیز آزمون را پشت سر می گذارد این است که سارا (در نقش دون) از او التماس می کند تا او را بخاطر تقلب دوباره او ببخشد. اگر لیز دست و پنجه نرم می کرد و تصمیم داشت او را پس بگیرد ، باید مارک ضعف خود را مطابقت با دون نشان دهد. در عوض ، او قدرت می یابد تا او را تعطیل کند. وقتی سارا پوست دون را پاره می کند و خودش را نشان می دهد می گوید ، ' من به تو افتخار می کنم ، لیز. فکر می کنید که در انتها نمی خواهید آنجا را بسازید - تأیید می کند که این در واقع آخرین آزمایش لیز بوده است.

پس از کشتن سدی (به همان اندازه که یک روح می تواند کشته شود) و بیرون آوردن بدن سارا از داخل دیوار خانه ، از نظر تئوریک لیز دلیلی ندارد که دیگر از زندگی در آن بترسد. فرار از خانه حتی می تواند به عقب نشینی او از موضع قدرت تعبیر شود ، در حالی که ماندن در آنجا با نوزادش ژست قدرت اوست. البته ، صحنه آخر در دختری در طبقه سوم پایان دادن ثابت می کند که این حرکت ایده بدی بود.

بازگشت دون در دختر در انتهای طبقه سوم

پس از اینکه لیز کودک را در مهد کودک رها کرد ، نوزاد مجذوب دهانه بالای تخت خود می شود. ناگهان ، تیله های سبز سدی از طریق دریچه شروع به ریختن و کنار کودک می کنند. با توجه به خطر خفگی آشکار ، این به تنهایی به اندازه کافی ترسناک است. چهره دون پشت دریچه ظاهر می شود و با لبخندی پیروزمندانه می گوید ، ' اون دختر منه - - قبل از رسیدن به دریچه برای ترساندن نهایی.

که در بازی تاج و تخت قفل شده است

در طول دختری در طبقه سوم ، سنگ مرمرها چیزی بیش از فقط شواهدی برای یک جنایت بوده است: آنها نمادی از فساد خانه هستند. کوپر سگ یک سنگ مرمر را می بلعد ، که مرگ وحشتناک او را به دست سارا پیشگویی می کند. دون وقتی مرمرها به زیر پوست او می روند می میرد و او سعی می کند آنها را برش دهد. و در بازگشت به گذشته بوردلو ، منشأ سنگ مرمرها را می بینیم - هدیه ای منحرف از مردی که به قتل بی رحمانه سدی می پردازد. نکته قابل توجه این است که ، لیز پس از گذراندن آزمون ، روی سنگ مرمر می لغزد اما نمی افتد.

با انداختن سنگ مرمر از طریق دریچه ، به نظر می رسد واضح است که دون می خواهد دختر بچه اش را به همان روشی که او فاسد شده بود ، فاسد کند ، شاید حتی با کشتن او تا او بتواند به عنوان یک شبح در خانه به او بپیوندد. در نهایت ، دختری در طبقه سوم عکس آخر فقط یک چرخش وحشتناک دیگر در یک داستان بسیار پیچیده است.