شخصیت های لوسیفر ممکن است آسان ترین زندگی را نداشته باشند، اما چه کسی آنچه را که لیاقتش را داشت به دست آورد... و پایان چه کسی باعث شد طرفداران بیشتر بخواهند؟
پس از یک لغو ناگهانی، نتفلیکس به طرفداران لوسیفر مورنینگ استار و دوستانش پایان رضایت بخشی داد وقتی سریال را برای فصل های دیگر انتخاب کردند. لوسیفر شخصیتهای بسیاری از آرکهایشان در نمایش به نتیجههای منطقی میرسند، در حالی که دیگران شگفتانگیز هستند - و لزوما برای مخاطب راضی کننده نیستند. برخی از شخصیتهای سریال، چه در کار و چه در روابط شخصی، خیلی خوب عمل نمیکنند.
با توجه به اینکه قهرمانان در دنیایی زندگی می کنند که در آن فرشتگان و شیاطین واقعی هستند، احتمالاً چندان شگفت آور نیست. در نتیجه اتفاقات عجیبی رخ می دهد و گاهی اوقات عاقبت به خیر نمی شود. مقداری لوسیفر قهرمانان سزاوار بسیار بهتر از آنچه به دست آورده اند خواهند بود.
به روز شده در 1 آگوست 2022 توسط آماندا بروس: پایان یک سریال می تواند برای طرفداران تلخ باشد. کسانی هستند که هرگز نمیخواهند شخصیتهای مورد علاقهشان را از دست بدهند و دیگرانی که میخواهند آنها را ببینند، نسخهای از یک پایان خوش را دریافت میکنند. با توجه به لغو و احیای لوسیفر، طرفداران این شانس را پیدا کردند که برای آن شخصیت هایی که دوست داشتند بسته شوند. در بیشتر موارد، فصلهای پایانی سریال که توسط نتفلیکس تهیه شده بود، کار میکرد تا مطمئن شود که همه شخصیتهای اصلی در مسیرهایی قرار میگرفتند که نتیجهگیری رضایتبخشی به آنها میداد. با این حال، چند مورد علاقه طرفداران، مانند الا، می توانستند از کمک نویسندگان کمی بیشتر استفاده کنند.
شخصیت های لوسیفر که پایان مناسبی داشتند
الهه
الهه همه آفرینش ها افزوده جالبی به نمایش است. او که قرن ها در جهنم محبوس شده بود، زیرا با شوهرش مخالف بود، فقط می خواهد به او اجازه داده شود که زندگی را برای خودش تجربه کند. این باعث می شود که او گاهی اوقات تکانشی باشد، اما عشق او به خانواده اش واضح است.
مطالب مرتبط: 10 شخصیت لوسیفر که بیشتر از فصل 1 تغییر کرده اند
هایزنبرگ من هستم که در می زند
اجازه دادن به او که در نهایت زندگی کند، به گونه ای که برای انسان مضر نباشد، اما به او دنیایی کاملاً جدید برای ایجاد زندگی در خود بدهد، برای زنی که تمام علایق شوهرش را پشت سر گذاشته است، بسیار مناسب است. تقریباً تمام وقت
روری مورنینگ استار
روری تا فصل آخر اولین حضور خود را در سریال انجام نمی دهد، اما این اولین بازی پر از درد و خشم است. روری در طول مدت حضورش در سریال، با این درد تلاش میکند تا بفهمد چرا لوسیفر نمیتوانست با او باشد.
او زندگی خودش و حلقه زمانی را که ایجاد کرده است، تا پایان نمایش خیلی بهتر میفهمد. او در کنار خانوادهاش احساس خوشبختی میکند و روری به زمان خودش بازمیگردد. این یک پیروزی برای او است، حتی اگر پدرش را آنطور که در ابتدا قصد داشت نکشد.
چند فصل در آن نمایش دهه 70 وجود دارد
لیندا مارتین
در ابتدا به نظر می رسید که دکتر لیندا مارتین چیزی جز یکی از فتوحات متعدد لوسیفر نخواهد بود. آنها رابطه کوتاهی داشتند اما لیندا وقتی متوجه شد که این یک رفتار حرفه ای نیست تصمیم گرفت آن را لغو کند.
او و لوسیفر در حال حاضر دوستان خوبی هستند، همچنین لیندا و ماز. لیندا عشق پیدا کرده است، صاحب یک پسر شده و توانسته کم و بیش زندگی کاری و خانوادگی خود را با هم ترکیب کند. او حتی با دخترش که در جوانی او را رها کرده بود، ملاقات کرد.
مارپیچ
مهم نیست که ماز چه کاری انجام می دهد، به نظر نمی رسد که ماز در فصل های اولیه سریال خوشحال باشد. برخلاف لوسیفر، ماز هرگز نمی خواست روی زمین زندگی کند، و با وجود اینکه به زندگی در لس آنجلس عادت کرده بود، زمانی که لوسیفر به جهنم بازگشت و او را رها کرد، هنوز هیجان زده بود. او در ابتدا خود را در عشق بدشانس میدید تا اینکه ماز با Even آشنا شد و آن دو توانستند مشکلاتشان را حل کنند.
در حالی که ماز نتوانست رابطه خود را با مادرش ترمیم کند، اما همسر روح خود را پیدا کرد. ماز حتی پس از تجربیاتش با بشریت توانست روح خود را رشد دهد و آنچه را که واقعاً می خواست به او بدهد.
آمنادیل
سفر آمنادیل تا حدی منعکس کننده سفر لیندا است، زیرا آنها مدتی در یک رابطه بودند و پسرشان چارلی را داشتند. آمنادیل در ابتدا با زندگی بر روی زمین مبارزه کرد، اما او و انسانها نیز آن را دوست داشت.
او پدری فداکار برای بچه چارلی است و در حالی که میتوانست بهعنوان پدری که در خانه میماند خوشحال میشد یا تلاش میکرد تا دنیا را به مکانی بهتر در نیروی پلیس تبدیل کند، او دعوت خود را به عنوان خدای جدید یافت. او حتی توانست رابطه تیره خود را با لوسیفر ترمیم کند و این دو برادر این روزها خیلی بهتر با هم کنار میآیند - اگرچه لوسیفر هنوز دوست دارد هر از گاهی آمنادیل را مسخره کند.
کلویی دکر
کلویی فردی قوی و انعطاف پذیر است که می تواند از بسیاری از مصائب جان سالم به در ببرد. با این حال، نمی توان انکار کرد که زندگی او گلگون نبوده است. کلویی همچنان دلتنگ پدرش است که مدتی پیش درگذشت. او به او الهام داد که کارآگاه شود و آنها بسیار نزدیک بودند. او طلاق گرفت و برای مدتی به نظر می رسید که او و دن نمی توانند با هم دوست بمانند. یک قاتل جاودانه او را تعقیب کرد و بعداً زندگی او را به خطر انداخت. استرس ناشی از کار و رابطه او با لوسیفر را به آن اضافه کنید، و این یک شگفتی کوچک است که کلوئه فقط به آن ضربه نزد.
با این حال، پس از تمام آن سختی ها، او و لوسیفر راهی پیدا کردند تا رابطه شان را برایشان کارساز کنند. آنها در درک جدایی خود برای آینده بسته بودند. کلویی موقعیتی را به عنوان کارآگاه حفظ کرد که به دیگران کمک می کرد، کاری که او واقعاً برای انجام آن به دنیا آمده بود، و دو دختر قوی بزرگ کرد و در زندگی پس از مرگ با لوسیفر متحد شد.
حوا
حوا مثال خوبی برای این واقعیت است که حتی وقتی گاهی اوقات همه چیز آنطور که مردم تصور می کنند به پایان نمی رسد، می تواند بهترین باشد. هنگامی که ایو به لس آنجلس آمد، او مشتاق بود دوباره با لوسیفر متحد شود و عشق قدیمی آنها را دوباره زنده کند. او ساده لوح و خشنود کننده مردم بود و واقعاً خودش را خوب نمی شناخت.
مطالب مرتبط: بر اساس زودیاک شما، کدام شخصیت لوسیفر، همسر شماست؟
کجا می توانم شاهزاده تازه هوای بل را تماشا کنم
هنگامی که ایو متوجه شد که لوسیفر عاشق کلویی است، او همچنین متوجه شد که برای شاد بودن نیازی به لوسیفر ندارد و تصمیم گرفت تا آزاد باشد، کارهایی را انجام دهد که همیشه می خواست امتحان کند و تجربه کند. حتی قبل از پایان سریال کمی جستجوی روح واقعی انجام داد، به عنوان یک شکارچی فضل در کنار ماز زندگی را برای خود ساخت و رابطه ای را که به جای رابطه ای که به معنای واقعی کلمه برای آن ساخته شده بود، پیدا کرد.
لوسیفر مورنینگ استار
لوسیفر ممکن است پایان خوش دقیق خود را که همه طرفداران پیشبینی میکنند، دریافت نکند، اما او به بسته شدن، شناخت خود و عشق زندگیاش دست مییابد. لوسیفر با درک اینکه او چه کسی است مشکل داشت اما در طول نمایش پیشرفت چشمگیری داشت.
او برای اولین بار عاشق شد، دوستانی در انسان پیدا کرد و با وجود اینکه مجبور شد به جهنم بازگردد، موفق شد در مسیری جدید خوشبختی را بیابد. لوسیفر متوجه شد که لازم نیست یک زندانبان باشد، اما می تواند به ارواح از دست رفته کمک کند و به او هدف جدیدی در زندگی بسیار طولانی خود بدهد.
شخصیت های لوسیفر که لیاقت بهتری داشتند
ریمیل
مخاطب نمی تواند زمان قابل توجهی را با خواهر و برادرهای لوسیفر بجز آمنادیل بگذراند. به عنوان مثال، برخی از فرشتگانی که در طول جنگ برای تاج و تخت ظاهر می شوند، حتی نامی ندارند. ریمیل یکی از معدود شخصیت هایی است که صحنه های اضافی را دریافت می کند و مخاطب کمی بهتر او را درک می کند.
او عشقی که لوسیفر و آمنادیل به بشریت دارند را درک نمی کند، اما حاضر است به آنها کمک کند زیرا معتقد نیست مایکل باید بر شهر نقره ای حکومت کند و این به قیمت زندگی آسمانی او تمام می شود. مایه شرمساری است زیرا شخصیت او تازه در حال شکل گیری بود که مایکل تصمیم گرفت او را بکشد.
تریکسی اسپینوزا
تریکسی، دختر کلوئه و دن، سرگرمی و آرامش زیادی را وارد نمایش کرد. تریکسی در هر اپیزود ظاهر نمیشود، اما زمانی که ظاهر میشود، حضور او داستان را روشنتر میکند. او با ادامه نمایش حتی شجاعتر میشود، به ماز نزدیک میشود و حتی موفق میشود با لوسیفر دوست شود که آنقدرها بچهها را دوست ندارد. همه اینها به نظر می رسد که Trixie پایان خوشی دارد، اما هر چه نمایش طولانی تر می شد، به نظر می رسید که Trixie کمتر برای داستان اهمیت دارد.
مرتبط: بدترین کاری که هر شخصیت اصلی لوسیفر انجام داده است
پایان او، با خواهر کوچک و مادرش، غم انگیز نیست، اما وقتی صحبت از شخصیت های اصلی می شود، نادیده گرفته می شود. تماشاگرانی که از ابتدا به این نمایش پایبند بودند، دوست داشتند او را با قوس کامل ببینند.
الا لوپز
الا زندگی سختی دارد. او عاشق پسرهای بد می شود - و وقتی پسر خوب را پیدا می کند، معلوم می شود که او یک قاتل زنجیره ای است. او تاریکی در درون خود دارد که برای در آغوش گرفتن آن تلاش می کند و حتی برای مدتی دچار بحران ایمان است. با همه اینها، او سعی میکند خوشبین بماند، اما فصلهای پایانی واقعاً کوتاه او را تغییر میدهند، زیرا قوس او در این است که آیا میتواند یک علاقه عشقی قابلدوام پیدا کند یا نه.
او آخرین شخصیت اصلی بزرگسالی است که حقیقت را در مورد فرشتگان، شیاطین و خود لوسیفر میآموزد، حتی اگر او تنها کسی است که میگوید دنیا رو به پایان است. الا اغلب به عنوان ابزاری برای حل پرونده ها در فصل آخر به جای یک شخصیت کاملاً شکل گرفته در نظر گرفته می شود.
چگونه ربات ها را به اختلاف اضافه کنم
دانیل اسپینوزا
دن شخصیت بسیار بدشانسی بود. درست بعد از اینکه برای تبدیل شدن به یک فرد بهتر تلاش کرد، زندگی خود را از دست داد و به لطف احساس گناهی که نمی توانست تشخیص دهد، در جهنم فرو رفت. در حالی که او پس از بازگشت روحش به زمین موفق شد از طریق آن کار کند و در زندگی پس از مرگ به بهشت حرکت کند، مخاطبان استدلال می کردند که سزاوار قوس بهتری هستند.
از این گذشته، دن بیشتر زمان اجراش را در نمایش به عنوان لب به لب شوخیهای لوسیفر گذراند که هم توسط فرشتهها و هم شیاطین دستکاری میشد، و زمانی که او میخواست احساسش را توضیح دهد، لوسیفر فقط احساساتش را نادیده گرفت و به او ادامه داد. او همچنین او را ترک کرد تا هزاران سال تنیس روی میز با یک شیطان بازی کند بدون اینکه به او کمک کند تا بفهمد چرا دن در وهله اول به جهنم ختم شد.
شارلوت ریچاردز
شارلوت یکی از معدود شخصیتهای سریال است که پایانی نابهنگام داشت و بعد از این واقعیت دیگر برنگشت. اول، شارلوت مجبور شد با از دست دادن بخشی از زندگی خود کنار بیاید، زمانی که مادر لوسیفر، الهه، بدن او را ربود و از آن برای اهداف خود استفاده کرد. شارلوت سپس زمانی که سعی کرد از آمنادیل در برابر قابیل قاتل با نام مستعار مارکوس پیرس محافظت کند درگذشت.
حداقل روح او به بهشت می رفت، اما شارلوت هنوز لیاقت بهتری را داشت. او تازه داشت زندگی خود را تغییر می داد که از فرشتگان و شیاطین مطلع شد و می خواست از مهارت های فوق العاده خود برای انجام کارهای خوبی در جهان استفاده کند.
بعدی: 10 نقل قول خنده دار از هر شخصیت اصلی لوسیفر