در حالی که قلعه فرانک یکی از تاریک ترین داستان های منشأ در دنیای مارول را دارد، یک تکرار از داستان وجود دارد. تنبیه کننده داستانی که مسلماً بسیار تاریکتر بود - یک Punisher که از اوایل دهه 1800 عدالت بیرحمانهای را اجرا میکرد.
فرانک کسل بعد از اینکه خانوادهاش در تیراندازی تصادفی مربوط به باند گرفتار شدند، تبدیل به پانیشر شد. همسر و دو فرزند فرانک در حین یک پیک نیک خانوادگی در پارک کشته شدند، و درست همان لحظه، فرانک یک لحظه شفافیت جهنمی داشت: او جنایتکارانی را که دیگران را به گونهای آزار میرسانند مجازات میکرد که از آسیب رساندن به دیگران جلوگیری میکرد. و بنابراین، پانیشر متولد شد .
مربوط: وحشیانه ترین سلاح The Punisher... یک بستنی بود؟
در انتقام جویان ویژه هالووین داستان Punisher of the Opera نوشته جی باروشل و لوکا پیتزاری، مردی که تبدیل به پانیشر می شود (که نامش فاش نشده اما نقش قلعه فرانک این دوره را بازی می کند) یک افسر پلیس در پاریس، فرانسه در اوایل دهه 1800 است. همسرش ماری خواننده اپرا بود که در کارش بسیار موفق بود. 'فرانک' و ماری دو فرزند داشتند و خانواده آنها بخش قابل احترامی از جامعه عالی بودند. با این حال، دانشآموز ماری حسادت کرد و از چند جنایتکار کم ارزشی که میشناخت برای خلاص شدن از شر ماری کمک گرفت تا خودش را در کانون توجه قرار دهد. یک شب در حالی که «فرانک» سر کار بود، کارآموز و یارانش با تیغ به خانه ماری رفتند و تمام خانواده را به طرز وحشیانه ای جنون آمیز کشتند. وقتی «فرانک» آنها را پیدا کرد، ویران شد و در حالت افسردگی فرو رفت - تا اینکه متوجه شد چه کسی مسئول کشتن خانواده اش بود. پس از کشتن دانش آموز (که اکنون ستاره اپرا بود) همراه با همدستان روان پریش، این نسخه جایگزین پانیشر با اکراه تبدیل به چیزی شد که متاسفانه همیشه قرار بود باشد.
چرا داستان پانیشر 1800 بسیار تاریک تر است؟
در حالی که این دو داستان تقریباً یکسان هستند، چند تفاوت کلیدی بین آنها وجود دارد که داستان دهه 1800 را بسیار تاریک تر می کند. برای اولین بار، خانواده فرانک کسل به طور کامل به طور تصادفی کشته شدند و مرگ آنها، در حالی که غم انگیز بود، ناگهانی و غیرمنتظره بود. صحنه قتل در انتقام جویان ویژه هالووین از سوی دیگر، عمدی و با سوء نیت شوم و نیت وحشتناک انجام شد. یکی دیگر از تفاوت های کلیدی این است که Punishers مربوطه چگونه با مرگ خانواده های خود برخورد کردند. زمانی که خانوادهاش کشته شدند، ذهن کسل به جنگ گرایش داشت، بنابراین انتقال او به پانیشر چیزی است که تقریباً مورد استقبال قرار گرفت. در واقع، تعداد زیادی وجود دارد تنبیه کننده داستانهایی که نشان میدهند پانیشر از کشته شدن خانوادهاش خوشحال بود، زیرا او آزاد بود زندگیاش را همانطور که واقعاً میخواست زندگی کند – چیزی که او با همتای خود در دهه ۱۸۰۰ به اشتراک نمیگذاشت.
در حالی که فرانک کسل ظاهراً از بهانه تبدیل شدن به پانیشر خوشحال بود، 'فرانک' دهه 1800 از کشته شدن خانوادهاش چنان ناراحت بود که اساساً برای مدتی بدون هیچ برنامهای برای تبدیل شدن به یک مراقب مرگبار از زندگی دست کشید. در واقع، تا زمانی که او به طور تصادفی قاتلان خانوادهاش را در حال بحث درباره جنایت شنید که این پانیشر تصمیم به کشتن آنها گرفت. اگر این کار را نمی کرد، به احتمال زیاد هرگز از ابتدا تبدیل به پانیشر نمی شد و فقط یک مرد شکسته بود که خانواده اش را به طرز غم انگیزی از او گرفتند. در مجموع، دلیل تیرهتر بودن پانیشر 1800 از نسخه اصلی این است که او تمایلی به زندگی در یک منطقه جنگی نداشت، بنابراین قتل عام خانوادهاش مطلقاً هیچ خط نقرهای نداشت. به این موارد، ماهیت وحشیانه تر مرگ خانواده او را در مقایسه با پانیشر اصلی اضافه کنید، و مشخص می شود که داستان اولین مرگ مارول تنبیه کننده بسیار تاریک تر از قلعه فرانک است.
بعدی: مارول یک مسابقه شیطانی بین ولورین و پانیشر را تمسخر می کند