در حالی که بیشتر داستانهای Darren Star's Younger دقیقاً همانطور که طرفداران پیشبینی میکردند به پایان رسید، پایان نمایش همچنان توانست شگفتیهایی را به همراه داشته باشد.
در حالی که جوان تر به عنوان یک برنامه کوچک برای TV Land آغاز شد که توسط سازنده موفق دارن استار، مردی که پشت برنامه هایی مانند بورلی هیلز، 90210، و امیلی در پاریس جای تعجب نیست که به یک کمدی-درام بزرگ در مورد دنیای به ظاهر بینظیر انتشار کتاب تبدیل شد. پر از درام هزاره، دروغ، آرزوهای شغلی، عشق و شهوت، بینندگان را به سفری وحشیانه برد.
مرتبط: بازیگران Retro: Casting Younger در دهه 1980
طرفداران بعد از قسمت های ماقبل آخر سوالات بزرگی داشتند. آیا لیزا و چارلز بالاخره یک بار برای همیشه با هم خواهند بود؟ آیا جاش خوشبختی خواهد یافت؟ و آیا کلسی در نهایت به رویاهای شغلی بزرگ خود پی می برد و از تجربی خارج می شود؟ تمام این سوالات در کمتر از یک ساعت در قسمت آخر سریال پاسخ داده شد. و در حالی که برخی از داستان ها به روشی که طرفداران مشکوک بودند به پایان رسید، چند شگفتی نیز وجود داشت.
سورپرایز: چارلز و لیزا با هم به پایان نرسیدند
پس از این همه رقصیدن «آیا، آیا نمیخواهند» حول احساسات آشکارشان نسبت به یکدیگر، تلاشی ناموفق برای یک رابطه، و حملات حسادت زمانی که چارلز ظاهراً با یک میلیاردر زیبا ادامه میدهد، طرفداران میخواستند بدانند: آیا او و لیزا راه بازگشت به یکدیگر را پیدا می کند؟
پاسخ کوتاه بله بود، همانطور که در قسمت دوم تا آخر فاش شد. اما پاسخ طولانی منفی بود. در حالی که هر دوی آنها واقعاً می خواستند کارها را به نتیجه برسانند، مشخص شد که چارلز هرگز واقعاً نمی تواند به لیزا اعتماد کند. تمام راه به همان دروغ اول برمی گشت. همیشه در مورد نیت واقعی او تردید وجود دارد، حتی اگر واقعاً بخواهد احساس کند که می تواند به طور ضمنی به او اعتماد کند. طرفداران یک پایان خوش را می خواستند، اما با توجه به اینکه چارلز هرگز یکی از دوست داشتنی ترین شخصیت ها نبود، پذیرفته شد که این زوج تصمیم گرفتند که همه چیز را دوستانه به پایان برسانند.
Saw Coming: کلسی شرکت خودش را راه اندازی خواهد کرد
واضح بود که Inkubator در حال افزایش بود، و زمانی که چارلز سنتی برای همیشه ارزش آن را می دید، کلسی می دانست که او به چیزی علاقه دارد. او طرز فکر تازه، اشتیاق و انگیزه و اعتقاد عمیقی به خودش داشت. بنابراین، تعجبی نداشت که او موفق شد.
در حالی که شگفتانگیز بود که این موفقیت با سرمایهگذارانی که در ابتدا فکر میکرد به دست نیامد و باعث شد که او به لسآنجلس نقل مکان کند، کاملاً منطقی است که شرکت ریس ویترسپون کسی باشد که از برنامههای او حمایت کند. .
سورپرایز: چارلز ممکن است به دنبال تبدیل شدن به یک نویسنده باشد
موضوع داستانی که چارلز در دهه 20 خود می نوشت، هر از چند گاهی در برنامه مطرح می شد، اما هیچ وقت از آن خبری نبود. بنابراین، وقتی فاش شد که لیزا مخفیانه دستنوشته ناتمام را به یک سازمان معتبر نویسندگی ارسال کرد، غافلگیرکننده بود و آنها چارلز را به باشگاه خود پذیرفتند.
مطالب مرتبط: جوانگر: 8 شخصیت برتر تقلید
این خبر سرانجام به چارلز فشار لازم را داد تا خود و استعدادهایش را باور کند. در کنایهای عجیب، این او بود که احتمالاً این بار بچههایش را رها میکرد تا مثل همسرش که قبلاً انجام داده بود، نویسندگی را دنبال کند.
Saw Coming: لیزا و جاش راه خود را برای بازگشت به یکدیگر پیدا خواهند کرد
صحنه آخر لیزا و جاش در بار، او که همان تی شرت سفید امضایی را پوشیده بود که اولین باری که ملاقات کردند، راهی زیبا برای پایان دادن به داستانی بود که ممکن بود تازه شروع شود. مفهوم این بود که لیزا و جاش ممکن است راه خود را به صورت عاشقانه به یکدیگر پیدا کنند.
حتی اگر به شکلی رمانتیک نباشد، طرفداران گمان میکردند که نوعی 'لحظه' بین این دو عاشق وجود داشته باشد. جاش نه تنها جزو اولین کسانی بود که از دروغ بزرگ لیزا مطلع شد، بلکه در کنار او به عنوان یک فرد بزرگ شد. بنابراین، در حالی که کلسی بیان کرد که چگونه یک سرمایه گذار عالی تمام مدت زیر بینی آنها بوده و آنها آن را ندیده اند، لیزا ممکن است متوجه شده باشد که مرد عالی برای او نیز در تمام مدت زیر بینی او بوده است.
سورپرایز: مکس همجنسگرا/دوجنسگرا است
در حالی که لورن شروع به این باور کرد که سرنوشت او و مکس را به هم نزدیک کرده است، زمانی که مکس او را برای فاش کردن نامزد جدیدش به بیمارستان فراخواند، بزرگترین شوک را متوجه او شد. و یک مرد بود. او اظهار داشت که از او آموخته است که با خودش صادق باشد و با یک پرستار مرد که مدتی چشمش به او بود، رابطه برقرار کرد.
لورن به طور کامل شکست نخورد، زیرا به نظر می رسید که آنها ممکن است وارد یک رابطه چندعشقی شده باشند. اینکه آیا برای یک دوره ماندگار خواهد بود یا صرفاً سرگرم کننده، باید دید. اما منطقی است که داستان لورن همیشه پیچ و خم هایی داشته باشد و به سواری وحشیانه خود ادامه دهد.
Saw Coming: جاش موفق تر می شد
جاش به عنوان یک مرد جوان زندگی خود را در نیویورک شروع کرد و یک مغازه خالکوبی با موفقیت خفیف را اداره کرد. اما وقتی بچه دار شد تغییر کرد و به بزرگسالی مسئولیت پذیرتر تبدیل شد. او تغییراتی را در کسب و کار خود ایجاد کرد تا به آینده فرزندش کمک کند، هم اتاقی های جدیدی در کلسی و لورن پیدا کرد و شاهد ظهور ستاره محلی خود بود.
مرتبط: بازیگران قدیمی: بازیگران جوان در دهه 1990
موفقیت جاش مشکوک بود: بالاخره او یک شخصیت مورد علاقه طرفداران بود که همه به دنبالش بودند. اما ماهیت موفقیت او به راحتی مشکوک نبود – اینکه او در نهایت ساختمانی را که در آن زندگی میکرد از صاحبخانهای که پس از طلاق بد میفروشد میخرد.
سورپرایز: دایانا حتی در اپیزود نبود
دایانا برای بیشتر فصل در MIA بود و فقط یک بار در یک تماس ویدیویی از ایتالیا ظاهر شد که در آن لحظات زندگی خود را با همسر جدیدش سپری می کرد. اما بهعنوان یکی از محبوبترین و بامزهترین شخصیتهای طرفداران از ابتدا، تعجبآور بود که او هنوز برنگشته بود، یا حداقل یک نقش کوتاه کوتاه در این قسمت داشت.
علاوه بر این، نام او حتی در هیچ زمینه ای ذکر نشده است. منطقی نبود که در جشن تولد 100 ساله شرکتی که برای او سالهای زیادی دنیا را معنا کرده بود، حتی اگر فقط از طریق ویدئو باشد، در این مراسم حضور پیدا نکند.
Saw Coming: Rob Was Bad News بود
کلسی هرگز بهترین سلیقه را در مردان نداشت، و بسیاری از انتخاب های مشکوک برای قرار ملاقات انجام می داد. اما به نظر می رسید که همه چیز در مورد راب خوب است. او پرچم قرمزی را که کلر پس از جدایی آنها چیزهای خوبی برای گفتن نداشت، نادیده گرفت و به فانتزی ادامه داد.
بنابراین، این که او به یک خبر بد تبدیل شد، کمی تعجب آور بود. در حالی که او آن را طوری بازی میکرد که انگار سعی میکرد کلسی را با VCها برای Inkubator متصل کند، در پایان، همه چیز به این نتیجه رسید که او بیشتر نگران دریافت هزینههای ارجاع خود بود.
چگونه فیلم های اژدهای خود را به ترتیب آموزش دهید
سورپرایز: مگی و کاس با هم می شوند
پس از اینکه کاس متوجه شد که مگی با همسرش رابطه نامشروع دارد، مگی را لغو کرد، سپس به او کمک کرد تا بعد از اینکه نتوانست با احساس گناه زندگی کند، زندگی حرفه ای خود را احیا کند، که به نظر می رسید پایان داستان او باشد.
بنابراین، وقتی او در نقش بزرگی در این اپیزود ظاهر شد و ظاهراً تبدیل به زنی شد که در نهایت میتوانست مگی را گره بزند، شگفتانگیز بزرگی بود. دوست داشتن مگی آسان بود و نوع شخصیتی که حتی طرفداران دوست داشتند با آن دوست شوند. بنابراین او سزاوار آن بود که در پایان خوشبختی را بیابد، حتی اگر در غیرمحتمل ترین مکان ها باشد.
Saw Coming: Liza Rising The Ranks
تعجب آور نبود که لیزا در نهایت در رتبه های بالاتری قرار گرفت. او که به عنوان سردبیر موقت، بالقوه دائمی، برای اجرای برنامه در حالی که چارلز به سفر نویسندگی خود می رفت، نام گرفت، در طول سال ها ثابت کرده بود که می تواند از عهده آن برآید.
با توجه به اینکه دوستی آنها عمیق بود و چقدر خوب با هم کار می کردند، شگفت آور بود که او Empirical را ترک نکرد و به دنبال اجرای Inkubator با کلسی بود. اما از آنجایی که کلسی در حالی که لیزا دختری برای نگرانی در نیویورک داشت به لس آنجلس می رفت، این که او در جای خود بماند، و وفادار ماندن به شرکتی که او را پس از فهمیدن این دروغ، پذیرفت، کاملا منطقی بود.
بعدی: جوانتر: محبوب ترین بازیگران، رتبه بندی شده توسط فالوورهای اینستاگرام