روزی روزگاری: 10 لحظه دلخراش ترین

چه فیلمی را ببینید؟
 

Once Upon A Time شامل مرگ و میر زیادی (برخی از آنها دائمی) و از دست دادن غم انگیز است - این صحنه هایی بود که طرفداران گریه زشتی داشتند.





وقتی داستانی معطوف به عشق باشد ، ناگزیر دل شکستگی نیز خواهد داشت. این قطعاً در مورد مجموعه های تلویزیونی صدق می کرد روزی روزگاری جایی که روابط نمایش لحظاتی را ایجاد می کند که می توانند مفید ، پرشور یا گاهی کاملاً دلخراش باشند.






مرتبط: 10 بزرگترین (و بهترین) حرکت عاشقانه یکبار در یک زمان



طرفداران در روابط عاشقانه و افلاطونی مختلفی که بین شخصیت هایی مانند سفید برفی ، پرنس جذاب ، اما سوان ، رجینا میلز ، رامپل استیلتسکین ، بل و بسیاری دیگر به اشتراک گذاشته شد سرمایه گذاری شدند. بیشترین لحظات تلخ نمایش را می توان در این روابط اصلی جستجو کرد ، به ویژه هنگامی که روابط به یک مرحله غم انگیز ، یک فداکاری غیرقابل تصور ، یا یک حقیقت خشن برسد.

فیلم xmen بعدی کی منتشر میشه

10برف قلب جذاب را خرد می کند

کسی که نفرین تاریک را انداخته باید قلب شخصی را که بیشتر دوستش دارد خرد کند. در فصل 3 ، این بدان معنا بود که یک سفید برفی باردار مجبور شد قلب پرنس جذاب را درهم بکشد تا نفرین تاریک را ببندد تا آنها بتوانند به اما برگردند و زلنا را شکست دهند.






پس از خلوص عشق آنها و هر آنچه تحمل کردند ، دیدن اینکه برف قلب محبوبش را خرد می کند ، دلخراش بود. خوشبختانه ، این پایان جذاب نبود زیرا اسنو قلب خود را به دو نیم کرد. عشق او به جذابیت چنان قوی بود که به معنای واقعی کلمه می توانستند یک قلب مشترک داشته باشند و هر دو زنده بمانند.



9'تو کافی بودی'

رجینا تمام زندگی خود را با احساساتی سپری کرد که گویی هرگز به اندازه کافی برای مادرش کورا خوب نیست. او احساس ناامیدی می کرد و به ناچار در روابط آنها تنش و کینه زیادی وجود داشت.






کورا گفت ، همانطور که رجینا در آخرین لحظات خود کورا را گهواره می کند ، 'این . . . کافی بود شما . . . تو کافی بودی گرچه این معنادارترین چیزی بود که کورا می توانست قبل از مرگ بگوید ، اما برای هر دوی آنها آزار دهنده بود که بفهمند همه چیز ممکن است متفاوت باشد و خیلی بهتر از این بین باشد.



8Belle Banishes Rumplestiltskin From Storybrooke

بل سرانجام فهمید که رامپل استیلتسکین در فصل 4 به او دروغ می گوید و با خنجر Dark One که در اختیار داشت ، بل به رامپلستیلتسکین دستور داد تا آنها را به خط شهر استوریبروک ببرد. او در مورد دروغهای توهین آمیز خود ، اینکه چگونه عشق واقعی او بیش از او قدرت او بود ، و او هرگز او را بر قدرت خود مقدم نمی دانست ، روبرو شد.

علیرغم بهانه ها و خواهش های ناامیدانه خود مبنی بر تغییر او ، بل دیگر از چشم بستن امتناع ورزید و با استفاده از خنجر Dark One او را از خط شهر مجبور کرد. او در اصل او را از استوری بروک اخراج کرد زیرا او دیگر قادر به بازگشت نیست اگر از خط شهر عبور کند بدون هیچ نوع جادویی برای بازگشت. این زوج نشان داده بودند که می توانند در گذشته با هم کار کنند ، بنابراین گرچه این یک قدم مهم برای برداشتن بل بود ، اما دیدن اینکه رابطه آنها به این رابطه رسیده است نیز ویران کننده بود.

7خشم خود-نفرت انگیز Rumplestiltskin

'پوست عمیق' همیشه یکی از روزی روزگاری بهترین قسمتها. وقتی Rumplestiltskin عصبانیت خود-نفرت انگیز خود را از بین برد ، این کار به ویژه کار خوبی در ترکیب فلاش بک و جدول زمانی موجود با هم انجام داد. در فلاش بک ، او از خود متنفر بود زیرا نمی توانست باور کند که بل واقعاً او را دوست دارد ، مطمئن شد که بوسیدن او نمی تواند واقعی باشد و به نوعی باید یک حرکت دستکاری کننده برای تضعیف او باشد. واکنش انفجاری وی به این مسئله باعث انزجار بیشتر از خود شد زیرا وی احساس مسئولیت کرد که تنها شخصی را که دوستش دارد بدرقه می کند.

مرتبط: روزی روزگاری: 10 بهترین شرور ، رتبه بندی شده

این در حالی بود که Rumplestiltskin در جدول زمانی حاضر پدر Belle را کتک زد و او را به دلیل رانندگی او مقصر دانست. در کنار هم قرار گرفتن این موضوع مشخص شد که رامپلستیلتسکین واقعاً خود را به خاطر آنچه به اعتقاد او برای بل اتفاق افتاده سرزنش می کند و از او متنفر است. این عمق نفرت از نفس و عذاب درونی دلخراش بود و بخشی از آنچه باعث شد شخصیت رامپل استیلتسک شخصیتی ظریف و تراژیک باشد.

6مرگ گراهام

گراهام بود روزی روزگاری اولین مرگ دلخراش. لحظاتی پس از اینکه او اما را بوسید و سرانجام زندگی او را به عنوان شکارچی به یاد آورد ، رجینا قلب او را خرد کرد و او را کشت.

وقتی عاشق اما شد ، هواداران از دیدن گراهام که از نفوذ رجینا رها شد و تصمیمات خود را گرفت بسیار خوشحال شدند. از دست دادن او ضرر سختی بود ، اگرچه این کار برای بالا بردن سهام و اثبات اینکه هیچ کس واقعاً در این اقتباس از افسانه ها ایمن نبود کار موثری انجام داد.

5اما باید هوک را بکشد

برای از بین بردن تاریکی ، هوک تاریکی را در Excalibur گرفتار کرد و از اما درخواست کرد که او را بکشد. هوک از تسلیم شدن در تاریکی در زمان حضورش به عنوان تاریکی ابراز تأسف کرد و احساس کرد تنها راه جبران اشتباهات خود و نجات همه این است که با نابودی یکبار و برای همیشه تاریکی به یک قهرمان بمیرد.

چه اتفاقی برای ترمیم ریک در کانال تاریخ افتاد

رابطه اما و هوک مسیری طولانی را طی کرده بود و تماشاگران در حالی که او Excalibur را در عشق زندگی خود فرو برد ، گریه می کردند درست همراه با Ema. این همیشه یک لحظه شدید و احساسی خواهد بود و فقط با این واقعیت که هوک سرانجام زنده شد و او و اما توانستند در سرزمین زندگان دوباره متحد شوند ، نرمتر شد.

4مرگ دختر خوشگل

مرگ بل به اندازه مرگ های بزرگ دیگر این سریال غم انگیز نبود ، اما همچنان درهم کوبنده بود. دختر خوشگل پس از ساختن زندگی مشترک با Rumplestiltskin پیر شد. او می دانست که قبل از او پیر خواهد شد و از دنیا می رود ، اما خودش را به این سرنوشت متعهد کرد تا سرانجام او و رامپلستیلتسکین بتوانند سالهای سعادتمندانه زیادی را در کنار یکدیگر بگذرانند.

حتی اگر او سرنوشت خود را در دست گرفت و با وعده اینکه در زندگی پس از مرگ او و رامپل استیلتسکین در نهایت با هم خواهند بود ، مسالمت آمیز را منتقل کرد ، اما از دست دادن یک شخصیت محبوب مانند Belle هنوز دشوار بود.

مرد عنکبوتی دور از خانه صحنه اواسط تیتراژ

3ایثار رابین هود

رابین هود کم کم به یکی از شخصیت های مهم این سریال تبدیل شد. او و رجینا رابطه فوق العاده ای برقرار کردند. او از او قدردانی کرد ، او را پرستش کرد و به او کمک کرد تا ببیند که به عنوان یک شخص واقعاً چقدر خاص است. رجینا در طول زندگی خود رنج های زیادی را متحمل شد و لیاقت تمام خوشبختی هایی را که با رابین تجربه کرد ، داشت.

مرتبط: یکبار هم زمان: 5 بار برای رجینا احساس بدی داشتیم (و 5 بار از او متنفر شدیم)

با توجه به معنای رابین برای رجینا و به طور کلی شخصیت دوست داشتنی ، دیدن او که جان خود را فدا می کند ویران کننده بود. هنگامی که هادس قصد داشت رجینا را با کریستال المپیک بکشد ، رابین از جلوی او پرید و در عوض چاقو خورد. کریستال Olympian نه تنها به زندگی خود پایان داد ، بلکه روح او را نیز از بین برد ، و این بدان معناست که او دیگر به دنیای زیرین نمی رود و قادر به ادامه حرکت نیست.

دومرگ نیل

ممکن است بعضی از طرفداران اختلاف نظر داشته باشند ، اما بدون شک از دست دادن نیل / بالفیر غم انگیزترین مرگ در این نمایش بود. نیل پدر هنری ، پسر رامپل استیلتسکین و اولین عشق اما بود. هنری بیشتر زندگی خود را بدون پدر سپری کرد و رامپلستیلتسکین قرن ها در تلاش برای اتحاد و آشتی با پسرش بود.

این فرد مهم به زندگی هنری ، رامپلستیلتسکین و اما برگشته بود و بازگشت او از طریق روشهای مثبت بر آنها تأثیرگذار بود. مرگ او او را دوباره از زندگی آنها بیرون آورد ، فقط این بار دائمی بود و بار دیگر هنری بدون پدر و رامپلستیلتسکین بدون پسرش باقی ماندند.

1Rumplestiltskin می فهمد که او نمی تواند پسرش را نجات دهد

وقتی اما و هوک به طور تصادفی به گذشته سفر کردند ، با Rumplestiltskin روبرو شدند. قبل از بازگشت اما به زمان حال ، رامپلستیلتسکین با او درمورد اینکه آیا پسرش را در آینده پیدا می کند یا نه و آیا پسرش او را می بخشد ، روبرو شد. اِما اشک آور توضیح داد که او پسرش را پیدا می کند و نیل او را می بخشد ، اما نیل می میرد.

یک رامپل استیلتسکین دل شکسته فکر می کند که می تواند آینده را تغییر دهد و نیل را نجات دهد ، اما اما به او قول می دهد که با تغییر جدول زمانی نمی تواند اوضاع را بدتر کند و مرگ قهرمانانه نیل را از بین ببرد. Rumplestiltskin مجبور است یک معجون بنوشد تا او آنچه را آموخته فراموش کند و این لحظه قبل از این است که واقعاً دلخراش است زیرا Rumplestiltskin می فهمد که پسرش خواهد مرد و او باید بپذیرد که هیچ کاری برای نجات فرزندش نمی تواند انجام دهد.